دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۵ آبان ۹, یکشنبه

درود بر مردم!زنده باد کورش.. اسماعیل وفا یغمائی




درود بر مردم!زنده باد کورش
سی و هفت سال پس از فوران لجنزاری که با هویت و کارکرد مذهب  و ملا بر ایران حاکم شد و فراتر از ازتهاجم ارتش مهاجم مسلمانان در آغاز قرن اول هجری و بعدها چنگیز و مغول سوخت و کشت و ویران کرد، صدای مردم ، بخش قابل توجهی از مردم برخاسته است.
ایران برای نخستین بار، تاکید میکنم برای نخستین بار و در زیر فشار کامل اختناق و دیکتاتوری و سرکوب اسلامی، در طول چهارده قرن گذشته، نه از زبان برجستگان داغ بردل مانند زکریای رازی،ابن مقفع،منوچهری، فردوسی و حافظ وشعوبیان وامثال آنان در گذشته، و نه از زبان امثال میرزا آقاخان کرمانی و بهار و هدایت و خانلری و شفا و منوچهر جمالی و شاملو و اخوان و ساعدی و سیمین بهبهانی و هماناطق  و امثالهم، بل از زبان بخش عظیمی از مردم،بخصوص جوانان هویت و ریشه های خود را بر آرامشگاه کورش بزرگ آواز میدهد و میخروشد:
کورش پدر ماست
ایران وطن ماست
درود بر این مردم باد.
این شناخت زنده و رزمنده را نه اپوزسیون و آلترناتیوی پر مدعا و بی سواد و خیالپرور به او داد که هنوز  با کمترین شناخت درست از تاریخ حقیقی ایران، و بلائی که مذهب بر سر او آورده به دنبال دلدل علی ابن ابیطالب و شتر پیامبر اسلام  با شهید و کشته هرچه بیشتردر پی پی افکندن جامعه بی طبقات با الگوی اسلامی است ونه بسیاری از مدعیان چپ که بی شناخت درست از جامعه خود سودای فرمانروائی طبقه البته محق کارگری را دارند که فاقد آگاهی لازم طبقاتی و غرق در خرافه و فلاکت در حال جان کندن است وچون مرغ نیم بسمل پرپر میزند و نمایندگان واقعی و جدی خود را با خود و در کنار خود ندارد. مردم  این شناخت را خود، مستقیما و بی هیچ تبلیغی و بی هیچ پیشوا و رهبری، در حالیکه آخوندهای پلید تمام کوشش را در ضد تبلیغ برای زدودن هویت ایران و ایرانی بکار بردند به دست اورد و خروشید.

کورش پدر ماست
ایران وطن ماست

کورش نه معصوم است نه قدیس ! کورش امام نیست  و پیامبر هم نیست و در زمره شاهان و شهریاران است ولی  در رابطه با تاریخ ایران هم حقیقی است و هم درونی است و بر خلاف خدا و پیامبر و مقدسین اسلام که تمامشان بدون تعارف نخست بضرب شمشیرو بعدها بضرب خرافه و دروغ بر ما تحمیل شدند از میان ما و میهن ما سر بر آورده است و با انکه چهاره قرن اسلام  و منادیانش کوشیدند ما را با او بیگانه کنند و مهر لعنت و نفرین بر او بکوبند   ولی از انجا که واقعی بود سرانجام فریاد ما برخاست که اگر:
ایران وطن ماست
کورش پدر ماست
هیچ چیز را انکار نکنیم.پیرامون آرامشگاه کورش هزاران تن خروشیدند. شعارها گوناگون بود. برخی در همبستگی کل ایران .تمام بر علیه ملا و دین ملا و در برخی موارد چشمگیر با فریاد جاوید شاه  و پهلوی پهلوی همراه بود و کورش بر فراز همه خیمه زده بود.
طبعا هرکس به سودائی خروش بر اورد ولی در محورهای نفرت از ملا و مذهب ملا و احترام ستایش انگیز به بنیاد گذار و صادر کننده شناسنامه تاریخ ایران یعنی کورش همه همصدا بودند. خجسته باد این همصدائی.
تعارف را کنار بگداریم.دوران سالهای سی تا شصت گذشت و رفت. دوران انقلابیون و شبه  روشنفکران صدیقی که تاریخ ایران را به قواره اعتقادات اسلامی خود برش زدند و ناخواسته خاک در چشم تاریخ ایران پاشیدند در حال گذشتن است .در تجربه ای سنگین و سی و هفت ساله که مذهب و اسلام و منادیانش تمام قد خود را نمایاندند وخدا و کتاب آسمانی و خروارها ادعا از پوست و خون و رگ ملت ایران گذشت ملت ایران اگر چه هنوز به تمامت نه،ولی در پیشتازان فرهنگ و تاریخ خود از میان این همه گرد و غبار و دروغ و نیرنگ در حال به دور افکندن شناسنامه جعلی – اسلامی خود وباز پس گرفتن شناسنامه تاریخی خود است.فریاد درود بر کورش  معنایش این است.
باید درست مثل همین مردم قاطع بود. شناسنامه ایران و ایرانی را نه اسلام نه خدا و پیامبر اسلام و نه زوائد تاریخی مزاحم ان صادر نکردند ما قریب به دو هزارسال قبل از ان  زاده شده بودیم و با تمام خوب و بدمان و شاهان و دیکتاتورهای جبار یا متعادل خود تاریخ و فرهنگ خود را ساخته بودیم و اسلام در طول چهاره قرن هیچ چیز جز محدودیت و هراس وخرافه در نهایت جز حکومت ننگین ملایان را برای ما به ارمغان نیاورد که حکومت آخوندها بدون تعارف علت نیست بل معلول دینی و آئینی و خدائی است که وجود داشت و تاریخ ایران میگوید هیچ نمود عدالت خواهانه ای در طول چهاره قرن جز در خیالات واهی و عواطف مذهبی ما نداشته است اگر داشته است  درب خانه تاریخ ایران را بکوبید و نشان بدهید باز هم تکرار میکنم بروید و نشان بدهید و نخواهید توانست زیرا وجود ندارد.
هنوز در اغازیم ولی اینها جوانه های سر بر اورده از زیر برف واپسین زمستانند. بهار در راهست بهار روشنگری و شعور و فهم در این چرخش اگرچه نه خیلی زود ولی خدائی در حال جان کندن و مردن و خدائی در حال سر بر اوردن است. خدای وحشت و خرافه و دوزخ و ترس و ذلت دارد میمیردخدای مشترک طالبان و القاعده و داعش و آخوند دارد میمیرد و خدای جان و خرد و زیبائی و انسانیت سر بر می اورد و در این  مرگ و زایش واین بهار نوین ،ایران منجمله با بازیافتن هویت تاریخی خود یگانگی خود را باز میابد و در فرهنگی  و ریشه ای مشترک که فرهنگ تمام اقوام زیسته بر این اب و خاک است تمامیت و وحدت خود را نگاهبان خواهد بود. این را بفهمیم و توضیح دهیم.
نگاه کنیم !بزرگترین عامل تفرقه و جدائی ها چیست؟چه عاملی شیعه و سنی و بهائی وبابی و اهل حق و بیدین  و عارف وزرتشتی و... کرد و لر و ترکمن و فارس وبلوچ و... را بجان هم انداخته است و ایران را در روان و هویت تکه پاره کرده است این عامل بنظر من و با تجربه عینی روزگار اکنون جز هویت جعلی ما نیست با مرگ این هویت جعلی تمام ایرانیان با هر آئین و اندیشه و هر هویت قومی، با شناسنامه واقعی خود فرزندان  رنگارنگ مام ایرانند که بر فراز تمامی شان قامت بالا بلند کورش خود را مینمایاند. این را بفهمیم و دست در دست هم بسوی هویت تاریخی خود برویم و در کنار هم سرنوشت مشترک خود را با رای ازاد تک تک خود رقم بزنیم. خوشا روزی که سرود مشترک تمام فرزندان ایران با زبانهای گوناگون جهان را بلرزاند وباز هم
زنده باد کورش درود بر مردم.
9 آبان 1395
اسماعیل وفا یغمائی

۶ نظر:

ناشناس گفت...

فرمودید که "اسلام در طول چهاره قرن هیچ چیز جز محدودیت و هراس وخرافه در نهایت جز حکومت ننگین ملایان را برای ما به ارمغان نیاورد".

پس اکثر بزرگان تاریخ ما که اتفاقا متعلق به دوران اسلامی هستند هیچ چیز از اسلام اخذ نکرده بودند ؟

مثلا مولوی‌ هیچ چیز از اسلام نگرفته بود و هیچ ارادتی به پیامبر آن نداشت؟

ناشناس گفت...

فرمودید که "اسلام در طول چهاره قرن هیچ چیز جز محدودیت و هراس وخرافه در نهایت جز حکومت ننگین ملایان را برای ما به ارمغان نیاورد".

پس اکثر بزرگان تاریخ ما که اتفاقا متعلق به دوران اسلامی هستند هیچ چیز از اسلام اخذ نکرده بودند؟

مثلا مولوی‌ اعتقادی به اسلام نداشت، از اسلام چیزی نگرفته بود و به پیامبر آن اعتقاد و ارادتی نداشت؟

esmail گفت...

عزیز
منظ.ر در گام نخست سیاسی است و حکومتی
اسلام در حکومت در کجای دنیا عدالت و آزادی اورد
دست اخر تخم دو زرده اش داعش و طالبان وخمینی بود
در سمت چپ رجوی
شما بجای تعصب بجاست تاریخ را بنگری عزیز
مولوی و حافش زاده زمان و تلفیق فرهنگ ایرانی بود نه اسلامی این تخم لق را مرحوم شریعتی سکاند برادر
اسلام چیزی برای جهان نیاورد
من به این رسیده ام
مسلمانان گناهی ندارند ولی من و شمائی که بدون توجه به واقعیت تاریخی اسلام اسلام میکنیم دلمان برای جاودانگی ورهائی از دوزخ میتپد نه اسلام
بجای اینها به خالق راستین جهان پناه ببر
اسلام جز بدبختی و فلاکت و خرافه و جهل چیزی به ارمغان نیاورده
تردید کافی است
و امیدوارم به حقیقت برسی
با درود

jahandid گفت...

با درود به ازادى و رهايى از بند خرافات اخوندى،

انچه را كه در بزرگداشت روز كورش ديديم، بانگ رسايى بود از يك مژده بزرگ تاريخى. در اين سياهى و ويرانى به بار امده از وجود ننگين اخوند و اسلام سراسر خرافه او، ما در يك بن بست ترس، نااميدى، نداشتن جايگزين، بى تفاوتى مرگبار و هزاران درد ديگر گير كرده ايم. براى شكستن و عبور از اين بن بست تاريخى تنها و تنها مردم و نيروى همبستگى انها ست كه توان اين گذار را دارد. ما در قرن بيست و يكم و در دوران از بين رفتن مرزهاى تحت كنترل دولتها و در واقع يكى شدن جهان از هر لحاظ، بايد از يك سياهى تاريخى با شكستن تمام سدهاى ان، تازه و نو شويم. اخوند جنايتكار، ملاى خرافه خور، اديب نادان، روشنفكر بى سواد، تاريخ دروغ و نيرنگ و در بالاى همه سياهى ها پرچم تيره و سياه اسلام و دين عرب بيابانگرد نماد دردهاى مزمن ما هستند. وقتى از عرب بيابانگرد سخن ميگويم بهيچوجه با ديده توهين و ناسزا نميباشد. پندار اسلامى زاده يك چنين پديده اى ميباشد و اين واژه شاخص و جايگاه اسلامى ست كه به واقع خواهان تبديل كردن تمام دنيا به بيابانى خشك و بى اب و علف است. با يك نگاه كوتاه به وضع ايران خودمان ميتوانيم به خوبى ببينيم كه اين مناديان اسلام با اين سرزمين زيبا و عاشق زندگى چه كرده اند. اگر بخواهيم از دردها و نااميدى ها سخن بگوييم، باز به طول زمان و مكان درد هست و پايانى نخواهد داشت. ولى روز بزرگداشت كورش نسيم و باد ديگرى را به روى اين سرزمين عشق و زندگى وزيدن داد. نسيمى كه حكايت از يك بازيافت تاريخى دارد. نسيمى كه خبر از نابودى سياهى اخوندى و اسلام دروغين ان ميدهد. نسيمى از عشق و زندگى زيباى اينده نزديك.

ناشناس گفت...

جناب

منظور من هم فرهنگی‌ هست و نه حکومتی. وگرنه کجا ما در زمان‌های دور حکومت عادل و آزاد (البته با معیار‌های امروزی) داشتیم، چه حکومت دینی چه غیره، چه حکومت اسلامی چه غیره.

شما بنده را به تعصب متهم می‌کنید، در حالی‌ که من فقط پرسشی را مطرح کردم. اتفاقا به نظر بنده یک پدیدهٔ عظیم تاریخی‌ را یک سره و فقط و فقط مساوی دانستن با بدبختی و فلاکت به تعصب نزدیک تر است.

شخص مولوی‌ ارادت زیاد به پیامبر اسلام داشته و بخش قابل توجهی‌ از مثنوی الهام گرفته از قران است. اگر شما این رو انکار می‌کنید بار اثباتش بر دوش شماست.

با درود

esmail گفت...

نازنین اگر اسائه ادب شد میبخشی
مولوی معاویه را هم مستایش کرده است
مولوی انسان بزرگی بود ولی قرار نیست تمام نظراتش را بپذیریم
دیدگاههای غیر قابل قبول هم دارد
بنده اگر در دوره مولوی بودم حتما مثل او میانیشیدم
و مولوی اگر در قرن بیست و یکم بود احتمالا نظراتش عوض شده بود
در هر حال من نمیخواهم کسی را ازار بدهم به این ها که نوشتم رسیده ام کاری به اسلام مردم ندارم ولی برای اهل خرد روزگار ما مشکل ایجاد میکند
من نه جاودانگی را میخواهم نه بخشش اولیا را خدا خیرشان بدهد
میخواهم حقیقت را بدانم همین
خدا یارت باد