دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

یاداشتک بیست و دوم اسماعیل وفا یغمائی

یاداشتکها
یاداشتک بیست و دوم
خروج خجسته سازمان مجاهدین از لیست سیاه
و تاملات بعدی در باره حضرت فاطمه زهرا
اسماعیل وفا یغمایی
قدح از باده و گل پركن و جامي در ده
ساقيا صبر بسوزان و مرا ديگر ده
آتش افروز و گلاب آور و نقل و گل و هل
نقل ما را ده و آن عود برآن آذر ده
عرض کنم خدمت دوستان که: خروج سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست سیاه تروریستی در انگلستان بسیار بسیار خجسته و مبارک است. خجسته و مبارک باد نخست نه بر «اولیا و انبیا» که مقامشان بالاتر از کشاکشهای سیاسی ما آدمهای فانی و امثال این حرفهاست (و خود آخوندها هم ظاهرا!! به آنها ارادت دارند و به یمن نام و آبروی آنها قدرت را قبضه نموده و ولایت فقیه را علم کردند) بلکه بر «مردم ایران» که زیر چنگ و دندان آخوندهای الدنگ و خونخوارند
این پیروزی سیاسی بر مجاهدین و هواداران ارجمند و شریف و دوستان و رفقایشان مبارک باد. این پیروزی بر«مسعود ومریم رجوی» که در این مسیر چراغبان راه بوده اند و رنجهای فراوان برده اند مبارک باد . این موفقیت بر تمام کسانی که صابون آخوند و ولایت فقیه بر تنشان خورده و دل پر خون و چشم پر اشکی از دست جمهوری اسلامی دارند مبارک باد و «آخر از همه» اگر بعضی ها اجازه بدهند! و اخمهایشان را باز کنند وعقلشان را بکار بیاندازند و کمی تبسم بفرمایند، بر خود بنده هم به عنوان یک ایرانی دور از وطن سیلی خورده و البته سیلی های فراوان آتشین بر بناگوش ارتجاع و تفکر ارتجاعی و آخوند و آخوند بازی نواخته (و البته از این پس نیز با اتکا به خداوند متعال و ائمه معصومین سیلیهای محکم دیگر نیز خواهد زد) نیز مبارک باد.
راستش این عبد مذنب خاطی بسیاربسیار خوشحال شدم، و با اینکه مدتهاست از دست دین و مذهب و نمایندگان زمینی اش به خود خدا پناه برده ام و زیر ریش نرم وپشمکی و سپید و عطر آگین خود پیرمرد مهربان پناهنده شده ام، و با این همه، اخلاقیات مسلمانی وپرورش مستحکم خلق و خوی طبقه متوسط استقص دار شهری را بدبختانه یا خوشبختانه اتو ماتیک حفظ نموده و زیاد به طور عملی سراغ خمریات نمیروم، ولی دیشب از شما چه پنهان رفتم. دیشب بخاطر سیلی خوردن ملاهای پدر سوخته شکنجه گر خونریز فلان فلان و بازهم فلان فلان شده لبکی تر کردم و از انجا که همه می دانند بد جوری دچار فردیت! و غرور!!هستم دیوان شخص خودم را برداشته!! وتعدادی از خمریات شخص خودم را! زمزمه کردم که
بيا ساقي امشب مرا شو امام
كه ميخانه مسجد شد و مهر جام
مغني بزن پرده‌اي پرده در
كزآن زير عالم بگردد زبر
بياد دليران و گردنكشان
كه رفتند تا پرده‌هاي نهان
همانانئ كه عالم بجز مشت خاك
نبد نزد آن پاك جانان پاك
همانان كه فخر مي و ساغرند
بر اين خاك از جوهري ديگرند
همانان كه با يادشان خم به جوش
درآيد، بر ايد ز ساغر خروش
همانان كه گر مانده ميخانه اي
بجا يا كه فرياد مستانه اي
به يمن دم پاك انان بود
و يا خرقه چاك آنان بود
و نیز
ساقی به تاق ابروی رندان و رهروان
ما را بریز باده که گاه شراب شد

و نیز

طالع نما به طلعت مي افتاب را
در جام ريز آتش گلرنگ ناب را
اين چرخ پير زنده چو از خون تلخ ماست
ساقي به چرخش آر به خونم شراب ر
ا
و نیز
قدح از باده و گل پركن و جامي در ده
ساقيا صبر بسوزان و مرا ديگر ده
آتش افروز و گلاب آور و نقل و گل و هل
نقل ما را ده و آن عود برآن آذر ده
مطربا مست شو آنگاه بزن پنجه به ساز
وز جگر نغمة ماهورو سپاهان سرده
خسته‌ام زين همه تاريكي و اين ثقل گران
تو بخوان و بنواز و دل ما را پرده
تا به كي باده به خم گل به چمن صبر كنند
كن هياهوئي ومنشور بشارت درده
عشق را سكه سالاري و پيروزي زن
قدحي تازه به رندان بلند اختر ده
در شب تيره وفا با گهر نظم دري
آن كه را هست به سر شور سحر ساغر ده
آخر جای خوشحالی دارد که آدم ببیند که بالاخره پس از سالها جماعتی، سازمانی، گروهی، تشکیلاتی که سی سال است خودش آماج کشتار و ترور ملایان بوده و منجمله در خانواه و فامیل خود من هشت نه تا کشته و شهید به دست ملا دارد، از لیست سیاه و از همسایگی بن لادن بیرون بیاید و دست و بالش بازترک بشود .امید این که از لیست اتحادیه اروپا و نیز به قول امام راحل از لیست شیطان بزرگ هم بیرون بیاید که بیرون آمدن بزرکترین و متشکل ترین نیروی سیاسی جدی و زحمتکش و دلسوخته ضد ولایت فقیه حاکم، با تمام اشکالات و محاسنش،و اینکه بنده و شما را دوست دارند یا ندارند! یا در باره خوبیهای ما چه می گویند یا نمی گویند! در خارج کشور می تواند معنائی داشته باشد که یکی از زوایایش این است که در کل نه تنها دست و بال مجاهدین برای تلاشهای سیاسی و مبارزاتی بازتر بشود و خطرات عدیده آن سه هزار وچند صد زن و مرد مجاهد و مبارز بسیار شریف و عزیز مستقر در عراق را کمتر تهدید کند، بلکه می توان مطمئن بود که در پی خروج سازمان مجاهدین از لیست سیاه، دست و بال همه ایرانیان تبعیدی و مبارز باز تر خواهد شد و فضاهائی وسیع تر و روشن تر انشالله تعالی در پیش رو خواهد بود و سیلی های دیگری بر بنا گوش ملا خواهد خورد . این مساله را از همین حالا هم می توان از عکس العملهای ملاها و نشادرتند و تیزی که این حکم در زیر دمبشان نهاده است دانست
در هر حال دیشب عده ای با نماز و دعا از خداوند متعال تشکر نمودند. عده ای با شیرینی و شکلات و عده ای هم مثل بنده به یاد پیروزی مجاهدین و به فتوای حافظ که:
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زاهد خود بین خطاست بوسیدن

بوسه ای بر لب جام می زدند تا انشالله خدوند متعال ساقی اش را هم که اکثر اوقات دور از ماست برساند و بشود به طور کامل به حکم خواجه عمل نمود و گاهی لب ساقی را بوسید و گاهی لب جام را و گاهی هر دو را با هم و خداوند متعال را از این همه محبت و نعمت به کوری چشم آدمهای متعصب و عقب مانده شکر گزار شد وبا شعر فروغی بسطامی زمزمه گر شد که
لب جانانه اگر بر لب پیمانه نبود
بوسه گاه لب رندان لب پیمانه نبود
وراستی خوش به حال مجاهدین که همه جور دوستداری دارند از زاهد مسجد نشین تا رند خراباتی و معنای یک نیرو که ریشه در مردم دارد یعنی همین یعنی این که نه تنها مومنین و مسلمین بلکه کافرین و غیر مسلمین هم از پیروزیشان خوشحال بشوند .در هر حال مبارک است مبروک! مبروک یا مجاهدین ! مبروک مبروک یا شورائیون !مبروک مبروک یا مسعود و یا مریم ، میروک مبروک یا اولیا و الاحبا المجاهدین!مبروک مبروک یا شعب العظیم الایران ! مبروک مبروک بالترک وبالفارس والکرد واللر و البلوچ والترکمن والعرب والعجم والخ... اعاده الله علينا وعليكم بكل خير وبركه و لعنت الله علی الملایان الدنی الشقی البی پدروالمادر! والاولیا الملایان الخ.
در پی خروج از لیست، فقیر این توفیق را یافتم که پیامهای مسئول شورای ملی مقاومت ایران آقای رجوی و نیز پیام خانم رجوی را بخوانم م مستفیض شوم. خواندن پیامها و بویزه پیام مسعود رجوی که ملایان او را بزرگترین دشمن خود می پندارند و درست هم می پندارند (و فقیر نیز سالها قبل در سرودی پر شکوه زیباترین سرودی که من سروده ام و با مطلع
ای شرفت با شکوه خلق به پیوند
چهره فردای میهن از تو به لبخند
ای که ز عزمت درفش جنبش ایران
مانده بر افراشته به بام دماوند
با ارکستر بزرگ به رهبری محمد شمس اجرا شد ،شرافت او را زائیده شکوه و عظمت ملت بزرگ ایران و نه هیچ چیز دیگر،نه تشیع و نه تسنن، نه فارس بودن و نه غیر فارس بودن دانسته ام) خوشحالی مرا افزون نمود که این مجاهد و مبارز ارجمند همچنان سلامت و سر حال است و لاجرم حرفهای ملایان مفت
پیام اقای رجوی از زوایای بسیار قابل تامل و مثل همیشه خواندنی است الا اینکه به نظر من بر پیشانی یک پیام سیاسی، و به علت تقارن خروج از لیست با تولد فاطمه دختر گرامی پیامبر اسلام و به بیان اقای رجوی عبارات پر عظمت و شگفتی آفرین: «صدیقه کبیر یگانگی»،«کوثر سرشار رهائی»،«چشمه جوشان فزایندگی»،«الگوی والای شیعیان ضد ارتجاعی»،«بزرگ مادر آرمانی مجاهدین»، نقش بسته است و در پایان نیز جمله «سیده النسا العالمین» یعنی (سرور و سالار و بزرگ خاتون تمام بانوان در تمام جهان و در طول تاریخ و با هر مرام و عقیده از مسلمان گرفته تا نامسلمان و کمونیست و از بی حجاب گرفته تا با حجاب چه در این جهان زندگان ودر آن جهان، و این در حالی است که از سه میلیارد زن جهان احتمالا دو و نیم میلیاردشان چه در جنگلهای آفریقا و برزیل و چه در جنگل آسمانخراشهای نیویورک و لس آنجلس نام دختر پیامبراسلام هم بگوششان نخورده است) نقش بسته است.
فقیر می دانم آقای رجوی شیعه اثنی عشری معتقدی است،می دانم مجاهد است. می دانم رهبر و امام و پیشوای عقیدتی مجاهدین است.می دانم به پیامبر و دوازده امام و چهارده معصوم ارادت تمام و کمال دارد. می دانم پتانسیل شخصی او زائیده همین اعتقادات و نیز اعتقاد به خود است. می دانم در چهار چوب جهان خاص خود، به عنوان یک مجاهد و مسلمان و رهبر عقیدتی حی و حاضر مجاهدین در زمان حاضر ،می تواند و مطلقا حق دارد هر احترام عاطفی و مذهبی را نثار دختر پیامبر اسلام بنماید و همچنین می دانم فارغ از اینها، در محاصره درندگان مسلمان نامی که می خواهند مجاهدین را به عنوان منافق و مرتد قتل عام کنند حق دارد و مطلقا حق دارد در حفاظ علی ابن ابیطالب و فاطمه زهرا و تمام مقدسین و مقدسات قرار گیرد و نیز می دانم: در نزد حدود یک میلیارد مسلمان فاطمه زهرا دختر پیامبر ارج و مقامی بالاتر از این دارد که آقای رجوی به آن اشاره دارد، که قبل از این نیز نوشته ام فاطمه و سایر مقدسین شیعه نه بخاطر مبارزات و واقعیت تاریخی شان بلکه بخاطر واقعیت عاطفی و مذهبی و فرهنگی شان و بخاطر آنکه خون پیامبر را در رگ داشتند مورد احترام و ستایشند و نه چیز دیگرو احترام به مقدسین و مقدسات بیشتر به نسب است و نه سببهای مبارزاتی. با این اشارات به احتمال زیاد این اجازه را به من می دهید که بگویم
ولی یک میلیارد مسلمان جهان در موقعیت تاریخی و حساس آقای رجوی به عنوان «مسئول شورای ملی مقاومت ایران» که «جدائی دین از دولت» را سالها قبل به درستی اعلام نموده و باید «سیمای یک رهبر لائیک وملی فراتر از شیعه» را درچهار چوب شورای ملی مقاومت نمایندگی می کند نیستند.
آقای رجوی به عنوان برجسته ترین مبارز ضد رژیم ولایت فقیه در سی سال گذشته در چهار چوب یک مجاهد خلق می تواند بارها و بارها در خلوت و جلوت از دختر گرامی پیامبر اسلام با عظمتی بیشتر یاد کند ومسحور او باشد و مطلقا حق دارد شناخت «معنوی و عاطفی وشخصی و دینی» خود را از فاطمه و تمام مقدسین و مقدسات به هر زبان بیان نماید ولی در چهار چوب «اصلی ترین مسئولیت ایشان» من فکر می کنم ما با یک شناخت تاریخی و علمی و واقعی از مقدسین و مقدسات روبروئیم ودر این چهار چوب تک تک معنی دقیق این بیانات یعنی:
: «صدیقه کبیر یگانگی، یگانگی با چه مقوله ای؟چه درسی می توانیم از این یگانگی در سطح ملی می توانیم بیاموزیم؟ آیا منظور یگانگی این بزرگ بانو در وحدت با امام علی و دفاع او از مقوله رهبری و دفاع از حق رهبری و مقوله ای مذهبی و درونی است یا چیز دیگر؟» ،«کوثر سرشار رهائی»کوثر سرشار رهائی در چه رابطه ای؟ رهائی از چه و در چه؟،«چشمه جوشان فزایندگی .چه چیزی بر فزایندگی دلالت می کند و در چه زمینه ای؟»،«الگوی والای شیعیان ضد ارتجاعی. آیا ایشان الگوی دهها هزار و صدها هزار شیعه غیر انقلابی و مرتجع در حیطه عواطف گرم مذهبی نیستند و تنها شیعیان ضد ارتجاعی به ایشان ارادت دارند یا مقام ایشان عجالتا فراتر از این حرفهاست و شیعیان ضد ارتجاعی بخش کوچکی از دوستدارانشان را تشکیل می دهند و در خیابانهای تهران شیعیان مرتجع نیز زیر نام و تحت لوای این بانوی گرامی و زینب دختر ارجمند امام علی بدترین تحقیرها و توهینها را نثار زنان شریف و منجمله زنان مسلمان ایرانی می کنند»،«بزرگ مادر آرمانی مجاهدین.البته حق مجاهدین است که او را بزرگ مادر آرمانی خود بشناسند و تحلیل خود را داشته باشند»، و نیز «سیده النسا العالمین» باید «دقیقا» توسط نه رهبر عقیدتی مجاهدین بلکه مسئول شورای ملی مقاومت و کسی که برای عموم مردم با اندیشه های مختلف، در جایگاه تاریخی مصدق و ستارخان و نه جایگاه تاریخی نواب اربعه دوازدهمین امام شیعه قرار دارد یا باید قرار داشته باشد معنی شود و در دسترس همگان و عموم ملت ایران با اندیشه های مختلف و عقاید گوناگون قرار بگیرد تا ابهام بر طرف شود. یعنی در جایگاه ارجمند و حساس و واقعی مسئول یک جنبش که بیست و هفت سال است که می گوید وبا قاطعیت اعلام کرده است که سکان تنها آلترناتیومشروع و ملی و مردمی و نمایندگی مقاومت تمامی ملت ایران را دارد و نه نمایندگی تنها سازمان مجاهدین را،باید نه تنها «معرفت مذهبی و احساسی« مبارز و مجاهد مسعود رجوی بلکه «شناخت علمی و تاریخی» ایشان از مثلا فاطمه زهرا با «مستندات تاریخی، سیاسی فرهنگی و واقعی»، آنهم در «تطبیق دقیق با تاریخ مشخص ایران» و نه صرفا باورهای توده ها و فرهنگ مردم در دسترس همگان منجمله خود من که از سال هزار و سیصد و شصت و شش تا کنون یکسره بر روی تاریخ اسلام و ایران کار کرده و منجمله حاصل برخی از تلاشهای من به صورت نوار و یا برنامه های تلویزیونی در اختیار همگان بود قرار گیرد تا من و امثال من بتوانم و بتوانیم بر تری زیبائی حسن مطلعی این چنین را بر حسن مطلعی ملی و غیر مذهبی توسط مسئول ارجمند شورای ملی مقاومت ایران دریابم و در یابیم و از این نگرانی که:هر چه هم زور بزنیم روزی شناخت صرفا عاطفی جای خود را به شناخت تاریخی خواهد داد ودر حیطه معتقدان صرفا عاطفی کنش و واکنشهای گاه خطرناکی را بر خواهد انگیخت و نیز اینکه مسئول این جنبش در صورت پیروزی از ولونتاریسم مذهبی و اعمال هژمونی سیده النسا العالمین بر زنان به دور خواهد بود رهائی یابم.
امیدوارم آقای رجوی با سعه صدر یک مسئول جنبش نوشته مرا به عنوان یک تن از هفتاد میلیون ایرانی و شاعر و نویسنده ای که سالها علیه ولایت فقیه مبارزه کرده مد نظر قرار دهند و توجه بفرمایند اگر در درون تشکیلات و با وحدت و یکدستی خاصی که حاصل کارکردهای انقلاب ایدئولوزیک حاصل اندیشه ایشان است مقوله رهبری عقیدتی و مقولات خاص مذهبی می تواند جایگاه رهبری را برای چند هزار نفر و برای زمانی کوتاه یا درازحفظ و حراست کند در خارج از مرزهای تشکیلات سازمان مجاهدین، کارکردهای فرا مذهبی و ملی یک رهبر و فرمانده است که حراست او را و جنبش او را در حیطه میلیونها تنی که درد مشترک و میهن مشترک و زبان ملی مشترک ودشمن مشترک و نه چیزی دیگر به هم پیوندشان می دهد به عهده می گیرد.
با عرض تبریک مجددبه همه و بخصوص آقای رجوی و با آرزوی اینکه در گرد همائی بیست و هشتم زوئن بیرق مقاومت، سرافرازتر و خروش ایرانیان توفنده تر از همیشه باشد در فرصتی دیگر در باره دختر ارجمند پیامبر و واقعیت تاریخی و سیاسی زندگی او و ارتباط آن با تاریخ ایران خواهم نوشت و اطلاعات و ادراکات خود را دراختیار خوانندگان خواهم گذاشت
اسماعیل وفا یغمائی
. بیست و پنجم ژوئن دو هزار و هشت میلادی

۲ نظر:

من يك كمونيست ايراني هستم گفت...

اول سلام
دوم تبريك به خودم و خودتان و همه عزيزترينانمان از اشرفيها تا مريم و مسعود و هركسي دوستش داريم و نمي دونه و هركسي دوستمونه و نمي دونيم
سوم نميدونستم اين شعر خيلي قشنگ كه توسط محمد شمس تبديل به يك كليپ حماسي و شوربخش شده كار شما بوده كه از اينجهت خيلي از شما به سهم خودم تشكر مي كنم
چهارم : حالا بريم سردعواي خودمان !!(البته با عرض معذرتا
اولا ببخشيد بدون معرفي خودم شروع به انتقاد مي كنم ولي اگه به عنوان بيوگرافي از من قبول كنيد بايد بگم كه من يك جوان سي ساله از لرستان هستم كه حدود چهار سال است وارد عالم سياست شدم و از مجاهدين شروع كردم و حالا يك ماركسيست هستم كه سمپاتي به گروه رفيق عزيز مهدي سامع دارم
اين از اين
استاد من هم در اين راه خانم دكتر زري اصفهاني بوده كه بسياري از تضادهاي من را برايم حل كردند و در كنار مطالعات بسيار زياد و پراكنده ايشان هم سهم قابل ستايشي در پرورش من داشتند كه هميشه مديونشان هستم.البته اگرچه هنوز هم چيزي نميدانيم ولي همين را هم كه مي فهمم و مايه افتخارم است مديون ايشان و مراجعي كه به من معرفي كنند مثل نوشته هاي رفيق عزيز استاد "بيژن نيابتي" هستم
آقاي اسماعيل خان عزيز
تا آنجا كه من ياد گرفته ام كار سياسي سه شكل دارد (البته اپوزيسيون رژيم بودن) اول كار توده اي دوم كار سياسي و سوم كار چريكي است
سازمان پرافتخار مجاهدين خلق كه به طرز شايسته اي هر زمان كه امكانش را داشته و ضرورتها ايجاب كرده اند از عهده هر سه كار در بالاترين ورژن و درجه كيفيت برامده است
از جمله زماني كه كار توده اي سرلوحه و خط مشي سازمان بود در سالهاي دهه پنجاه و آغاز شصت بود.
خود شما بسيار بيشتر از من ميدانيد كه پايه تئوريك سازمان براي مباحثات و تدوين استراتژي سه عنصر سوسياليسم و ناسيوناليسم و اسلام بوده
اما اسلامي كه مجاهدين مي گويند:

من يك كمونيست ايراني هستم گفت...

جناب آقاي يغمايي به دليل طولاني بودن كامنت لطفا و با عرض پوزش مطلب را در وبلاگ من دنبال فرماييد
نشاني وبلاگ من اين است:
www.komonistirani.blogspot.com