دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۶ شهریور ۳۱, شنبه

یاداشتک ششم:انواع و اقسام قرائتها از اسلام


یاداشتک ششم
دنباله چه باید کرد و چه نباید کرد!

در باره انواع و اقسام قرائتها از اسلام عزیز
اسلام فقاهتی، اسلام حکومتی و الخ
اسماعیل وفا یغمائی

عرض کنم خدمت شما که: این بنده خاطی، علی القاعده می بایست به دنبال یاداشتک چهارم یاداشتک کنونی را قلمی نموده و به ارشاد مومنین ومومنات و کافرین و کافرات می پرداخت! ولی از آنجا که روزگار مقداری شیر تو شیر می باشد و نظم و نظامی بر نمی دارد، بنده اجبارا مجبور شدم یاداشتک پنجم را به عرض معذرت از سگ بپردازم و در یاداشتک ششم به دنباله یاداشتک چهارم بپردازم؛ بنابر این شما یکبار دیگر یاداشتک چهارم را زحمت کشیده و مطالعه فرموده ودر آن تدبرات و تاملات لازم را بفرمائید و بعد بپردازید به یاداشتک حاضر.
و اما بعد از سلام و تحیات لازمه بر خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و مجموعه اولیا و نیکان و پاکان گویا مرحوم ولادیمییر ایلیچ لنین نور الله مرقده در جائی فرموده که با گنده بورژوازی خیلی راحت تر می شود مبارزه نمودد تا خورده بورژوازی! علت هم آن است که گنده بورژوازی جوان است و قوانین اش مشخص است و دانه درشت! ولی خرده بورژوازی علیه وما علیه که نمایندگی اش را همین طبقه متوسط شهری وروستائی به عهده دارند بسیار پیر و کارکشته وتوانا و سمج و پررو وهمه فن حریف است وبا هزاران سنت و عادت وکوفت و زهر مار دیگر خودش را در زندگی ما نشان می دهد و مبارزه با آن بسیار سخت است، و به قول زنده یاد حافظ:
هر لحظه به رنگی بت عیار در اید.
از جمله این توانائی ها هم این است که گویا ریش و ریشه جناب مذهب در اساس در دست این طبقه خرده بورژوازی است که با آن بمثابه سلاحی کار آمد ، به قول امام راحل! جنگ می کند و در خیلی از اوقات خلق الله را به دنبال خودش به هر جهنم دره ای میکشد. در رابطه با حرف مرحوم لنین اگر از این مساله بگذریم که مبارزه با گنده بورژوازی هم آنطور که ایشان فکر می کرد ساده نبود و این حرام لقمه الان هم دارد در تمام جهان می تازد و کرکری می خواند، و سرمایه وفرهنگ و بلایای دیگرش رابه کشورهای سابقا کمونیست صادر می کند ، وهر جا را بخواهد به آتش و خون می کشد، وبچه بازهایش با تورهای توریستی می روند در ویتنام کودکان ویتنامی را که جدشان مثل شیر در راه آزادی جنگیده اند با چند دلار مورد استفاده جنسی قرار می دهند و در نیمه شبها خیابانهای نیمه تاریک شهرهای بزرگشان از تنفروشان کشورهای اروپای شرقی وزنان و دختران روسیه سابق وتازگیها چین و ماچین روشن است و اشرافیتی بسیار بیرحم تر و سازمان یافته تر و قدرتمند تر از اشرافیت دوران برده داری و فئودالی عجالتا و در سنه دو هزار و هفت میلادی، جهانی را به زیر سایه مبارک خود کشیده است می توان در مورد خرده بورژوازی با اوموافق بود . بنابراین توجه دارید که میتوانیم حرف برادرمان ولادیمیررا در مورد خرده بورژوازی، که در طول تاریخ اقشار بالائی و همسایه با گنده بورژوازی آن، همیشه شغل شریف کار چاق کنی وبزبان مردم کوچه و بازار لحاف کشی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را برای گنده بورژوازی بر عهده داشته و دارند قبول کنیم. حالا حرف لنین را داشته باشید تا به این بهانه بروم سر اصل مطلب. این بنده اعتقادم بر این است که اگر چه خورده بورژوازی در موارد بسیار با دین و مذهب بازی بازی نموده و خلق الله را بازی می دهد، اما ماجرای دین و مذهب فقط ماجرای خرده بورژوازی نیست و بسیار قدیمی تر از این حرفهاست و این آدمیزاد فلان فلان شده در روزگاران خیلی خیلی دور و وقتی که هنوز درست آدم نشده بود و درست نمی شد تشخیص داد که آدم است یا میمون رفت دنبال مذهب و خدا پرستی وامثال این حرفها. حالا چرا رفت دنبال مذهب، خود خدا هم که در انموقع خودش را در تمام وجود تقسیم کرده بود و داشت در تمام وجود موجودیت خودش را حس و تجربه می کرد و دائما کیف می کرد و مجبور نبود اینهمه پیغمبر و فرشته و امام و امامزاده را برای رتق و فتق امور جهان راه بیاندازد، و خودش از زمین به آسمان برود ، احتمالا نمیداند، و شما برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر می توانید به کتابهای مربوطه و از جمله آثار دانشمندانی که در زمینه علم مردمشناسی و تاریخ ادیان و دین شناسی و تاریخ تمدن و امثال این موضوعات تحقیق می کنند مراجعه بفرمایید و بعد از آنکه دانستید حتی در دوران انسان نئندرتال و انسان ریختها هم نوعی مذهب! وجود داشته، میتوانید تحقیقات خود را تا دوران کمونهای ابتدائی و برده داری و فئودالی و سرانجام عصر حاضر ادامه بدهید. در کتب در این باره چیزهای مختلفی نوشته و علما چیزهای گوناگونی گفته اند.عده ای می گویند اساسا دین زائیده ترس است، عده ای می گویند دین زائیده نیاز است. گروهی اعتقاد دارند یک مشت آدم با هوش برای این که بقیه را بزیر یوغ بکشند دین و مذهب را علم کردند. جمعی اعتقاد دارند دین زائیده جهل و بزبان ساده خریت است عده ای بر عکس این عقیده مندند که نخیر خریت و جهل زائیده دین است!جماعتی می گویند انسان در اساس موجودی دینی است.دسته ای می گویند دین روبنا و فرهنگ زائیده شده از اقتصاد است و مثلا اگر تعداد کاروانهای شتر و تجار عرب زیاد نمی شد خداوند به فکر نمی افتاد محمد را به پیامبری مبعوث کند!حافظ هم که گویا مثل بنده از این ماجرا خسته شده و چیزی نفهمیده بود گفت که اساسا گور بابای همه پدر جان! جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/چو ندیدند حقیقت ره افسانه زدند/.ولشان کن این خلق الله را تا بر سر و کله هم بکوبند وما برویم سراغ پیر مغان وآب حیات و شاخ نبات خودمان که والله خسته شدیم از این جنجال پایان ناپذیر و این همه پیغمبر و امام و نایب الامام و شیخ و ملا که گاهی لب جام می نشسته اند که منوش! گاهی که می خواهیم یک لقمه نان بخوریم و سیگاری دود کنیم در هیئت مامور دایره منکرات دندان میکروچد که مکش! مخور! و گاهی هم در کنار بستر چیزهای دیگری می گوید.
اما گذشته از این حرفها که هر کدام می توانند گوشه ای از حقیقت را نشان بدهند و نه تمام حقیقت را،ماجرای مذهب همان ماجرای فیل و خانه تاریک در مثنوی مولاناست که هر کس در تاریکی دستی بر جائی از فیل می ساید و فکر می کند فیل پهن است یا دراز است و یا چار گوش،و ما در روزگار خمینی مع الاسف و احتمالا دستمان در تاریکی، به قول علما به مذاکیر مبارک فیل برخورده و نباید فکر کنیم که تمام اسلام همین اسلامی است که از سال 1357 تا حالا دستمان را گرفته است!.
اما در رابطه با اسلام عزیز از سال 22 هجری که سپاهیان خلیفه دوم روانه ایران شدند ما با چند جور اسلام روبرو هستیم. تمام این انواع و اقسام اسلامها هم ادعا دارند که همان اسلامی هستند پیامبر اسلام نماینده آن است و اکثر انها تنها خود را منطبق با اسلام و نماینده تام الاختیار آن می دانند. بحث و فحص در باره این انواع و اقسام اسلامها از حوصله این نوشته بیرون است و بهتر است روی ایران زوم شده وچند تا از این اسلامها را یا قرائتهای متفاوت از اسلام شیعی را که مبتلابه آن هستیم مورد نظر قرار دهیم.
در این زمینه :قرائت سنتی و فقاهتی، قرائت دولتی و حکومتی،قرائت عارفانه ، قرائت عقلائی و منطقی، قرائت عاطفی و احساسی و سرانجام قرائت انقلابی از برجسته ترین انواع قرائتها و برداشتها ی شیعی در ایران از دین اسلام است. از توضیح مفصل در این باره می گذرم وبه اشاره هایی تامل برانگیز اکتفا می کنم.
قرائت سنتی و فقاهتی از اسلام شیعی به طور تاریخی در دوران نواب اربعه و نمایندگان چهارگانه امام دوازدهم شروع شد و در نبودن امام حی و حاضر، لاجرم اندک اندک سر وکله علما و فقها و کارگزاران مذهبی پیدا شد و در طول قرنها ریشه و شاخه افشاند و تا روزگار ما رسید. این نوع اسلام چه ما خوشمان بیاید و چه نیاید با چندین تن کتاب و رساله وبا پیشینه تاریخی و با صف اندر صف علما و فقها، گسترده ترین و ریشه دار ترین قرائت از اسلامی است که از یکطرف در طول تاریخ ایران با دولت و حکومت در ارتباط بوده واز طرف دیگر اعتماد مردم را در اختیار داشته و بر وجدان مذهبی نسلها حکم رانده است . تا تجربه اخیر جمهوری اسلامی ایران درب دیگ این نوع اسلام به طور جدی باز نشده و مورد تحقیق و مداقه نظر قرار نگرفته بود، در رابطه با اسلام سنتی و فقاهتی مردم به آن اعتماد داشتند، حکومتها با آن زد و بند می کردند، عارفان و فیلسوفان روشنفکران غیر مذهبی حریفش نمی شدند،شماری از روشنفکران مذهبی با آن برخوردی دوگانه داشتند و خلاصه این جناب خر خودش را در طول تاریخ می راند و می آمد و می آمد تا سرانجام بر تخت حکومت نشست و حال در یک تجربه تاریخی و عملی سی ساله، درب دیگ مبارکش برداشته شده و اوضاع دیگر شده است و سر و کله نظرات متفاوت و جدی در مورد آن حتی در درون پیروان و هواداران و اندیشمندان خودش پیدا شده است.
قرائت دولتی و حکومتی از اسلام عزیز در اکثر اوقات چه در شکل شیعی و چه در شکل مورد اعتقاد اهل سنت بیشتر اوقات یار غار و رفیق شفیق اسلام سنتی و فقاهتی بوده است به این ترتیب که اسلام فقاهتی مورد اعتماد توده های مردم به عنوان فرهنگ یاری دهنده و تثبیت کننده حکومتها در دیواره نظام حکومتی به کار گرفته می شد و به آن قوامپ و استواری می داد. حکومتها و اسلام فقاهتی در اکثر موارد در تاریخ ایران به یکدیگر محتاج و یار و یاور هم بوده اند. شاه برای گردن زدن و کشتن و حمله و تاراج همیشه به یاری و فتوای فقا احتیاج داشت و فقیهان در الکثر موارد حکومتها را حافظ بیضه اسلام و مروج و نگهبان آن می دانستند و ما در طول تاریخ ایران از دوران اولیه و آل بویه و آل زیار تا محمد رشا شاه با شاه نامسلمانی روبرو نبوده ایم.در طول تاریخ ایران ما چهار بار با حکومتهائی اسلامی و یا با غلظت اسلامی شدید روبرو بوده و هستیم.حکومت علویان در شمال ایران، حکومت سربداران ، دوران صفویان و سرانجام جمهوری اسلامی.
از آنجا که نگاه به تاریخ در اکثر اوقات با پیشداوری ما در باره بسیاری مسائل همراه بوده و هنوز هم متاسفانه هست مدتهای مدید فکر می شد که حکومت علویان و سربداران مثلا حکومتهائی بوده اند که می شود از آنها الگو برداری نمود در حالیکه نه حکومت سربداران و نه علویان هیچکدام امتیاز چندانی بر جمهوری اسلامی ندارند. در جهت نفی آنها قابل تاملند ولی در جهت اثباتی هیچکدام را نمی توان الگو داد که سرکوبگری و ارتجاع مذهبی تار و پود آنها را آلوده است. در باره علویان و طلوع و غروب آنها از سال 250 تا 316 هجری ماجرا این چنین بود که ظلم حاكمان و فشار مالياتها و تعدي به مردم و تضاد اهالي دلير و تسليم ناپذيرشمال ايران با دستگاه خلافت باعث طلوع ستاره اقبال علويان شد. علويان از تبار خوني حسن ابن علي دومين امام شيعيان بودندكه به دليل تحت تعقيب بودن به ايران پناهنده شده ودر شمال ايران و در ميان مردم تسليم ناپذير گيل و ديلم با اتكا به حرمت امامان شيعه به عزت و احترام روزگار ميگذرانيدند. در اثر فشارهاي روز افزون بخصوص به دليل مالياتهاي سنگين ،مردم به جان آمده از ستم در طبرستان دست كمك به سوي سادات علوي كه بر مساوات و عدالت تاكيد داشتنددراز كردند و با آنان بيعت كرده وآنانرا به حكومت دعوت كردند .سلسله علويان اين چنين بر سر كار آمد .علويان نفوذ مذهبي و سياسي را با هم داشتند . صفاريان و سامانيان رقباي اصلي آنان بودند و سرانجام به دست ديلميان منقرض شدند .علويان در آغاز كارشيوه اي عدالت خواهانه داشتند ولي سر انجام در گرداب كشاكشهاي داخلي بر سر قدرت و فشارآوردن بر مردم بر سر وصول ماليات فرو رفتند.انچنان كه سرانجام مردم براي نجات خود از سامانيان كمك خواستند. وجود علويان باعث مهاجرت شمار كثيري از آل علي به شمال ايران شد . تاثير آنان بر مردم شمال و اميران و بزرگان و دليران شمال ،در تحولات تاريخي ايران در دوران آل بويه نقش موثر داشت.علويان معاصر با امامان دهم تا دوازدهم شيعه دوازده امامي بودند . در باره علويان اين نكته قابل تاكيد است كه سيماي حقيقي تاريخي آنان با سيمائي كه در اذهان مردم و باورهاي مذهبي و فرهنگي از آنان وجود دارد فاصله دارد . با اتكا به تاريخ ايران و اسناد تاريخي حكومت علويان در ايران و كاركرد سياسي و اجتماعي آنان آميزه اي از روشنائي آغاز و تاريكيهاي دوران اقتدار آنان است . اين نكته قابل تاكيد است كه اگر ناسيوناليسم ايراني و اتكا به ارزشهاي ملي بر ماهيت واقعي سلسله هائي چون طاهريان سايه افكنده است برق تقدس و حرمتهاي مذهبي و فرهنگي همين كار كرد را در رابطه با ماهيت تاريخي و واقعي و نه خيالي علويان به عهده گرفته و در وجدان و ضمير مردم بسياري از عيوب آنها را پوشانده استدر باره سربداران که دلاوریای آنان در مبارزه با مغولان سایه بر تفکر و اندیشه حاکم بر اذهانشان انداخته وضع تیره تر از علویان است. سربداران در سال 738 با شورش پهلوان عبدالرزاق باشتینی به عرصه تاریخ آمدند و در سال788 هجری با مرگ خواجه علی موید که به خدمت امیر تیمور در آمده بود پایان یافتند و نامی نیک و انقلابی از خود در تاریخ به یادگار نهادند ولی در این روزگار ما نمی توانیم به برداشتهای معمول اکتفا کنیم در اینمورد توجه شما را به خلاصه ای از تحقیق خود در تاریخ ایران جلب می کنم .
سلسله و دولت سربداران از انجا كه ريشه در شورشي مردمي بر عليه ظلم وستم بقاياي مغولان و فئودالهاي محلي دارد و نيزسران و رهبران آن نه از ميان شاهان و شاهزادگان بلكه از ميان مردم بر خاستند بيشترازديگر سلسله هاي كه با آنان از نظر تاريخي همزمان بودند قابل تاكيد و تجربه اندوزيست .
درك دولت سربداران بدون درك شرايط تاريخي دوران آنان ممكن نيست . پس از مرگ ايلخان ابو سعيد در سال 736 هجري ، جنگ و ستيز بين دستجات مختلف وفئو دالهاي قدرتمند شروع شد و بازماندگان دولت مغولان چنانكه قبل از اين اشاره شد بيشتر بازيچه فئو دالهاي قدرتمند بودند . در كشاكش پس ازمرگ ابوسعيد سرانجام طوغاي تيمور خان از بازماندگان برادر چنگيز خان به عنوان ايلخان در خراسان و گرگان مستقر شد . در هنگام به قدرت رسيدن طوغاي تيمورخان ، در عراق عجم و آذربايجان وارمنستان ، چوپانيان حكومت ميكردند . در عراق عرب جلايريان ودر هرات و خراسان شرقي وافغانستان ملوك آل كرت فرمان ميراندند . در حوزه رود هامون مـَلكِ سيستان ، درفارس و اصفهان دولت آل اينجو ، در كرمان و يزد مظفريان ، در لرستان اتابكان لر، درجزيره هرمز و اطراف آن دولت بحري صاحبان هرمز و در گيلان و مازندران دست كم ده امير نشين مستقل و جود داشتند . در كنار اين دولت هاي ريز و درشت در هر گوشه اي اميران و مالكان خرد و كلان اعلام استقلال كرده و با تصرف شهري يا قلعه اي بساط خود را در آن گسترده بودند ، « مجمع الانساب شبانكاره »فهرست جالبي از اين اميران خرده پا ارائه كرده است.
قيام و تاسيس سلسله سر بداران درقرن هشتم هجري (چهاردهم ميلادي) واقعه اي تاريخي واز نظر شماري از محققان مهم ترين نهضت آزادي بخش خاور ميانه است . در حول و حوش نهضت سربداران ، آتش شورش ها و قيامهاي مازندران ( 750 هجري) ، گيلان ( 772 هجري) ،كرمان( 775 هجري) ،سمرقند و ناحيه رود زر افشان(767 هجري) و اندكي بعد قيامهاي شيخ بدر الدين ،سماوي، بيور كلوجي در تركيه عثماني(818 ــ821 هجري) ، نهضت حروفيون درنيمه اول قرن پانزدهم ميلادي در ايران و آذربايجان و آسياي صغير ،وقيام مردم خوزستان در844 هجري زبانه كشيدند . اين قيامها مشابهت هاي فراواني با يكديگر داشتند كه از هر نظر قابل توجه و تاكيد است امابه طور خلاصه درباره نهضت و سلسله سربداران تاكيد بر اين نكات ضروري ست .
1
ــ آتش اين نهضت در زماني شعله ور شد كه قدرت متمركز مغولان از بين رفته بود و در عين حال ستم و خود كامگي وحشيانه باز ماندگان مغولان و فئودالهاي وابسته به آنان در تطاول به جان و مال و ناموس مردم ادامه داشت . آتش اين قيام بنا به روايت مجمل فصيحي ابتدا درقريه باشتين در حوالي سبزوار زبانه كشيد . پنج ايلچي مغول در خانه دو برادر بنامهاي حسين و حسن حمزه فرود آمدند و از آنان شراب خواستند . ايلچيان چون از شراب مست شدند تقاضاي زن كردند و سرانجام از حسن و حسين حمزه خواستند زنان خود را در اختيار آنان بگذارند . حسن و حسين ديگر طاقت نياورده و شمشير كشيده و هر پنج ايلچي را كشتند و گفتند ما سر به دار ميدهيم و سر به ننگ نخواهيم داد . قيام بر اثر اين حادثه شروع شد ولي واقعيت اين است كه خراسان از مدتها قبل آماده شورش بود و اين حادثه جرقه اوليه را زد و باعث شعله ور شدن آتش قيام شد. ظلم و ستم مغولان آنچنان در زمينه هاي مختلف و از جمله تجاوز به زنان گسترده بود كه رشيد الدين در جامع التواريخ از تجاوزات مكرر ماموران و ايلچيان مغول به زنان سخن ميگويد و از قول كدخداي يكي از دهات نقل ميكند كه پس از چند سال حتي يك فرزند حلال هم يافت نخواهد شد و فقط حرامزادگان دو رگه وجود خواهند داشت .
2
ــ در اين نهضت مردم ستمديده در آميخته با مالكان و فئودالهاي به جان آمده از ستم پاي به ميدان گذاشتند ، جناح بندي درون نهضت سر بداران را در اين رابطه ميتوان درك كرد .
3
ــ نهضت سربداران مانند بسياري از نهضت هاي اين دوران رنگ مذهبي داشت و با عرفان و مقولات مربوط به دنياي صوفيان آميخته بود . سربداران از نظر ايدئولوژي شيعه بودند . ماجراي كربلا و اعتقاد به ظهور امام دوازدهم شيعه و رهائي از ظلم و ستم از اصلي ترين پايه هاي اعتقادي سربداران بود . در دوران سربداران مذهب حاكمان و فئودالها تسنن بود و مغولان مسلمان شده بجز الجايتو كه براي مدتي شيعه شد به تسنن اعتقاد داشتند ودر نهضت سربداران تشييع و تسنن نيز در برابر هم بمثابه مذهب حاكمان و مذهب محكومين صف آرائي كردند .دولت سربداران دولتي آميخته با مذهب بود و در آن قوانين فقه اسلامي ساري و جاري بود . تمايلات مساوات طلبانه و توجه به توده هاي فقير روستائي از ويژگيهاي دولت سربداران بود. در دوران آنان در بسياري موارد وضع كشاورزان بهبود يافت وبخصوص سبزوار پايتخت سر بداران رونق ويژه اي يافت .
4
ــ نهضت سربداران در جنگ قدرت ميان جناحهاي تند رو و ميانه رو تاريخ خشن و خونيني دارد . از يازده امير سربدار ده تن آنان به وضعي خشن و خونين و در جدال بر سر قدرت و تصفيه هاي دروني به قتل رسيدند و در اين رابطه كارنامه اين سلسله از ديگر سلسله ها خونين تر است . نهضت سربداران البته نهضتي مردمي بود و در بر شوريدن بر مغولان و خانها و حمايت از روستائيان قابل تامل و توجه است ولي در روزگار ما و با توجه به تجربه سنگين دوران حكومت خميني ، در بررسي آن بايد از رمانتيزم و خوش بيني افراطي دوري كرد و زواياي خشن و خونين آنرا چه در جنگ قدرت و چه در جاري كردن قوانين شرعي فقهي و كشتاربيرحمانه زنان بينواي تن فروش وحد زدنها ورواج تفكر صوفيان آخوند مسلك در نظر داشت . اين نهضت در عرصه نسبي گرائي تاريخي زواياي درخشاني دارد ولي به طور آرمانگرايانه و با تعريف روزگار ما از عدالت اجتماعي و آزادي داراي نقاط تاريك و ضعف هاي فراوان است .
5
ــ اديب و شاعر بزرگ سربداران ابن يمين فريومدي بود كه اشعار مردم گرايانه اوو انتساب او به سربداران نام و نشان سربداران را در تاريخ ادبيات ايران پر رنگ تر كرده است .ابن يمين شاعري توانا در شعر و ادب ، و نيز جنگاور بود ودر جنگ سربداران با ملوك كرت در سال 743 هجري ديوان اشعار او در ميدان جنگ مفقود شد . ابن يمين شعرهائي در مدح ملوك كرت ، سربداران و طغا تيموريان دارد ولي بيش از همه شاعر سربداران بود . ابن يمين ابتدا در خدمت خواجه علاالدين فريومدي وزير خراسان ــ مقتول به در27 شعبان سال 742 هجري به دست سربداران ــ بود . ابن يمين شش سال نيز در دربار طغا تيمور خان مغول از زمره كاتبان و منشيان بود .او در سال 769 هجري در گذشت و در فريومد به خاك سپرده شد. این اشاره ای بود بی نظرانه به دولت سربداران که طبعا قابل الگو برداری نیست. در باره دولت صفویان که بخصوص در آغاز دولتی اسلامی و مذهبی بود و در باره جمهوری اسلامی نیازی به توضیح نیست. هر دوی آنها نمایندگان قرائت حکومتی از اسلام هستند و به روشنی از اسلام در تثبیت قدرت و مشروعیت شرعی و عرفی بخشیدن به حکومت خود بهره جسته و می جویند. خب مثل اینکه یاداشتک طولانی شد پس بقیه را میگذارم برای یاداشتک بعدی
بیست و دوم سپتامبر المبارک 2007 میلادی.

هیچ نظری موجود نیست: