دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۶ آبان ۱۲, شنبه

یاداشتک چهاردهم.ادامه عقل و قرائت عقلانی و عادلانه از اسلام


یاداشتک ها
یاداشتک چهاردهم
ادامه عقل وقرائت عقلانی وعاقلانه از اسلام
عقاب سپید و پروازگر عقل
اسماعیل وفا یغمایی

خدمت دوستان عرض کنم که: اگر در یادشتک سیزدهم به اندازه لازم تعقل و تفکر و تفقه کرده باشند خوب متوجه شده اند که در طول قرنها و تا همین الان بزرگان قوم چه کلاه جالبی به بهانه عقل بر سر ما همگی گذاشته اند و اساسا با این مقوله عقل کلی در حصار شریعت، از بنا و اساس زیرآب تعقل و عقلانیت را زده اند. باید به آنها گفت : پدر من، رفیق من، معلم من و سرور و سالار من! آخر به عقاب که نباید گفت تو باید تا بالای گنبد مسجد محله یا تا سر مناره مسجد شهر حق پرواز داری! آخر به عقاب که نباید دستور داد سقف پروازت را من تعیین می کنم و تازه زیر این سقف پرواز هم باید دنبال چیزهائی باشی که من تعیین کرده ام! آخر عقاب تیز پرواز عقل که تنها وجودی است که سرعت پروازش از نور هم بیشتر است! نباید دستورهای شرعی داد وچندین خروار رساله و کتاب در مورد عقل کلی تولید کرد و به پای عقل بست! بلکه به قول فردوسی در سطر اول شاهنامه اش خداوند جان، خداوند حیات در تمام ابعادش، و وسعتش و پیچیدگی اش و زیبائی اش، اگر این خداوند جان که خدای بوگندوی انسانسوز و وحشت پراکن نیست، که خدائی نیست که هنوز هم بیشرمانه مخلوقات خودش را می سوزاند، حتی مخلوقات گناهکار خودش را و متاسفانه ما هم الکن و عاجز و هراسان از برداشتی نوین با تمام ادعاهای عظیممان و هارت و پورتهای مکتبی مان هنوز هم هیتلر را محکوم می کنیم ولی سر سجده بر درگاه خدای انسانسوز می گذاریم و بر سر گور مردگانمان هنوز هم بر مشروعیت انسانسوزی اش درست مثل آخوندها مثل عقب افتاده ترین آخوندها صحه می گذاریم! و جهنم حق!، آری اگر این خداوند زیبای جانبخش و عظیم، خرد، یعنی عقل در جریان، وعقل سیال بالنده زنجیر ناپذیر! عقل خروشان در عرصه علم و فلسفه و ادب و هنر و تمام زمینه های هنوز ناشناس را آفریده،عقلی که به برکت او انسان انسان شده است ،عقلی که به وسیله همو ادراک معنویتها و آفریننده بی پایان امکان پذیر است ، نگران پروازش نیست . آن خدائی که نگران پرواز عقاب خرد است و او را در قفس شرع محبوس میکند و سقف پرواز شرعی تعیین می کند! خدای کوتوله دیکتاتورها و ملاها ست که از افشا شدن میترسد. خدائی است حسود و عقده ای و جلاد و ضعیفتر و علیل تر از مخلوق خودش! خدائی که به دروغ به ریش سرنوشت ما بسته اند، خدای عصر حجر و با اخلاقیات یک نئندرتال که می داند اگر عقل پروازی بلند گیرد دیگر تن به او و تن به نمایندگان حقه بازش نخواهد داد و به ریش او خواهد خندید، ولی خدای جان و آفریننده خرد این نگرانی ها را ندارد و به عقل و خرد می گوید:
پرواز کن!
پرواز کن ای عقاب نامرئی سپید بال من!
از درون جمجمه ها تا هر آنجا که می توانی!
پرواز کن فارغ از قید و بندها!
بگسل و بگسلان ای عقل ای خرد
ای شعوری که زیباترین شاهکار خلقت منی
تمام قیدها و زنجیرها را
پرواز کن که هرچه فراتر پرواز کنی
من عظیم تر و زیباتر به تماشاگه جهان خواهم آمد
پرواز کن حتی اگر می توانی فراتر ازمن
که نخواهی توانست
چون هر دو بی نهایتیم
تو و من
چون ما هر دو با هم
و در وسعت و ارتفاع هم پرواز می کنیم

آه... که باز هم می خواهم بنویسم و بسرایم در باره خدا ی جان و خرد! خرد پرنده و پروازگر که همیشه رو به آینده و رو به فرازها می تازد، فراتر از شرع و دین و برای ساختن شریعتی نوین و دینی نوین که شریعت و دین نیست و همواره در حال نو شوندگی است ولی همین اندازه فکر می کنم کافی باشد و شاید بتوانید بدانید در خیلی از اوقات با یک کلاه گذاری شرعی عقل و خرد واقعی را در قفس عقل کلی محبوس کرده و امکان پرواز را از آن گرفته اند و ای بسا نام آنچه را که با تحقیر عقل جزوی نهاده و او را مشروط به عقل کلی نموده اند همان خرد واقعی بوده است. حالا کم کم می توانیم بدانیم وقتی از قرائت عقلانی از اسلام صحبت می کنیم منظور با سر در افتادن به دامان عقل کلی شرعی نیست بلکه تلاش برای تطبیق دادن آئین با خرد زنده زمانه است و این ماجرا هنوز در حال گذراندن دوران جوانی خود است.با اینهمه آیا این مساله شدنی است ؟یا تا به حال شده است. در یاداشتک بعدی به این خواهم پرداخت.
سوم نوامبر دو هزار و هفت میلادی

هیچ نظری موجود نیست: