دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۳ آذر ۱۶, یکشنبه

ساغر یغمائی بزرگ خاندان یغمائی به سفر رفت. اسماعیل وفا یغمائی


به یاد ساغر یغمائی 
اسماعیل وفا یغمائی 
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
 
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد مولوی 

سوم آذر امسال  ساغر یغمائی،   بزرگ  نیکنام ونیکوکار و با فرهنگ خاندان یغمائی ، وآشناترین نام در گستره پهناور کویر مرکزی، به ویژه دو دیار   "خور" و "جندق"  به  در پی  دیگر بزرگان و کلید داران خاندان چون، استاد حبیب یغمائی(مدیر مجله یغمالینکبه یاد و در بزرگداشت حبیب یغمائی.اسماعیل وفا یغمایی تمیمه یغمائی،استاد اقبال یغمائی(مدیر مجله دانش آموز)استاد طغری یغمائی(شاعر بزرگ دشت کویر)،صهبا یغمائی، عبدالغنی ساغر یغمائی،فرمان یغمائی،آذر یغمائی،منصور یغمائی، رستگار یغمائی ، علی اصغر یغمائی  و... به سفر رفت.
چو بر «نود» «سه» فزون گشت، در مه «آذر»
به «روز چارم»، با لطف حق ز می ساغر
بگشت خالی و «ساغر» برفت تا پردیس
که ساغرش بشود پر ز باده ای دیگر 

دوری از میهن مرا از واقعه دیر خبر دار کرد و سپاس از آقای محمد رضا روحانی که به یمن وکالت و قضاوت و همپیشگی با ساغر یغمائی مرا با خبر نمود. یادی از این مرد که   در میان نزدیکان ،همکاران و مردم دشت کویر بسیار گرامی بود بجاست و سخن بیشتر در باره این بزرگمرد را به دیگر اهل قلم فامیل که فراوانند، وا میگذارم که در کنار او و ناظر او بودند.

***

ساغر یغمائی فرزند عبدالغنی ساغریغمائی، فرزند میرزا جعفریغمائی، فرزند اسماعیل هنریغمائی(هنر اول)، فرزند  ابوالحسن یغمای جندقی(1196تا 1276 خورشیدی و سرو جهان خاتون همسر یغما) شاعرمنتقد وتوانای و تند زبان دوره قاجاریه، و ریشه اصلی و تناور خاندان است.او با چهار واسطه نسب به ابوالحسن یغما  جندقی میرساند.
ساغر در سال 1301 در خور مرکز خور و بیابانک متولد شد به دنیا آمد. .ادامه (لینک نگاهی به زندگی و روزگار ابوالحسن يغما جندقی).   
ساغرپس از طی دوران کودکی و تحصیلات ابتدائی در خور،برای ادامه تحصیل به بیرجند رفت و پس از پایان تحصیلات متوسطه در دانشگاه در رشته حقوق قضائی فارغ التحصیل شد. او درتهران، شاهرود، بیرجند، شیراز، اصفهان و دامغان خدمت نمودو بعد از درخواست بازنشستگی به وکالت در دادگستری پرداخته و ادامه تحصیل خود را در یکی از دانشگاه های فرانسه گذرانده و در سال های آخر خدمتش نیز مشاور وزیر دادگستری در کارهای حقوقی بود.

ساغر یغمایی در دوره نوزدهم قانونگذاری از حوزه انتخابی شاهرود به نمایندگی مجلس برگزیده شد ولی پس از چندی مجلس منحل شد. وکالت در دادگستری، 6 سال مدیریت روزنامه مسلک و عضویت در هیات مدیره کانون وکلا نیز در کارنامه وی مشاهده می‌شود.
میرزا اسماعیل هنر یغمائی
ابوالفضل ساغر یغمایی در سال 1327 با جمیله  یغمایی دختر حسن صهبا یغمایی01288 تا1376) ، فرزند موثق دفتر ،(لینک  نگاه - حسن صهبا یغمائی - نخبگان، مشاهير و هنرمندان)یکی از شاعران معاصر و از نوادگان یغمای جندقی ازدواج کرد. حسن صهبا یغمایی در وزارت دادگستری فعالیت می‌کرد و در دوره‌ای ریاست دادگاه یکی از استان‌های کشور را نیز بر عهده داشت. ثمره این ازدواج 5 فرزند به نام‌های کامران، بهنام، شوکا، پریسا و شادن بود که شادن بر اثر یک حادثه جان خود را از دست داد. 
ساغر یغمایی چند سالی مدیر روزنامه مسلک به سردبیری فرج اله لاهیجی بود او یکی از وکلای برجسته کشور بود و پس از بازنشستگی بنا به سنتی دیرین که از دیر باز در خاندان پاس داشته میشود، سنت خدمت به مردم وبازگشت به زاد بوم و چشم فروبستن در خاک مهربان کویر،آنچه را در طی زندگی پر تلاش خود به دست آورده بودرا در خدمت اهل نیاز و محرومان قرار داد، در این راستا او به تاسیس بیمارستانی در خور دست زد که از سالها قبل تا کنون بیاری متخصصان و جراحان محل مراجعه بیماران است . او این بیمارستان را که بصورت خیریه اداره میکرد در سال 1384 به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان واگذار کرد.  
ازدیگر کارهای ساغر،کمک برای راه اندازی دانشگاه پیام نور  و کمکهای مالی قابل توجه او برای برپائی این دانشگاه است.
مشایعت آخرین ساغر یغمائی توسط مردم خور


ساغر مردی ادیب ، فاضل و فرهنگدوست بودوسرای ساغر در خور تا واپسین ایام زندگی محل تردد و میعادگاه ادیبان و شاعران  و فرهنگدوستان بود. ساغر در میان مردم دشت کویر بسیار محبوب بود و در هر روستای کوچک یا دهکده مقدم او را  با محبت بسیارگرامی میداشتند. یادش بخیر و روانش شاد باد. شعری از حبیب یغمائی را بیادش زمزمه میکنیم و در زیر برخی منابعی را که از ساغرنیز یاد نموده اند می بینید
من نمی خواهم که بعد از مرگ من افغان کنند
دوستان گریان شوند و دیگران نالان کنند
من نمی خواهم که فرزندان و نزدیکان من
ای پدر جان ! ای عمو جان! ای برادر جان کنند
من نمی خواهم پی تشییع من خویشان من
خویش رااز کار وا دارند و سرگردان کنند
من نمی خواهم پی آمرزش من قاریان
با صدای زیر و بم ترتیل الرحمن کنند
من نمی خواهم خدا را گوسفندی بیگناه
بهر اطعام عزادارن من قربان کنند
من نمی خواهم که از اعمال نا هنجار من

 ز ایزد منان در این ره بخشش و غفران کنند
آنچه در تحسین من گویند بهتان است و بس
من نمی خواهم مرا آلودۀبهتان کنند
جان من پاک است و چون جان پاک باشد باک نیست
خود اگر ناپاک تن را طعمۀ نیران کنند
در بیابانی کجا از هر طرف فرسنگهاست
پیکرم را بی کفن بی شستشو پنهان کنند
 
 حبیب یغمایی
_____________________

تصاویر مراسم تشییع جنازه مرحوم ابوالفضل ساغر یغمایی 


یادگارنامه ابوالفضل ساغر یغمایی سال 1383 به کوشش مرتضی آل داوود .
یاد یار و دیار «حبیب یغمایی»؛
ساغر یغمایی مرد ایثارگر
دکتر محمدرضا جلالی نائینی‌؛ خورشید می ز مشرق ساغر
دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی‌؛ از آبادی‌های ساحل زاینده رود تا آبادی‌های کناره کویر
ایرج افشار؛ سفری به زادگاهم
محمد معلم‌؛ مواجب رسمی یغما و فرزندانش از دستگاه دولتی عهد قاجار
سید علی آل داود؛ تاریخچه آموزش و پرورش خور و بیابانک
عبدالکریم حکمت یغمایی‌؛ از خانه تا بهشت
مرتضی هنری‌؛ مراسم عزاداری در خور
احمد امینی‌؛ طب، طبابت و بهداشت در ایران و خور
مجتبی یغمایی‌؛ یغمای جندقی، آزاده نوآور قرن سیزدهم
محمد میرزادی‌؛ یاریگری
لسان الحق طباطبایی‌؛ حجه الاسلام فاطمی، روحانی پیشین خور
ابوالحسن حکمت موسوی‌؛ من هم کویر را می‌شناسم و هم ساغر را
مسعود سعید وزیری‌؛ گویش خودی را دریابیم
دکتر شهاب الدین طباطبایی‌؛ دیدار با استاد نقاش شیرازی
دکتر محمد رضا خراباتی‌؛ بدایع السمر فی وقایع السفر
سید مرتضی آل داود؛ اشعاری از محمد شایگان، اسماعیل امین، حسین یغمایی، محمد علی امامی نائینی
.

۱۳۹۳ آذر ۱۴, جمعه

پنج مقاله تازه از توپخانه مبارکه. اسماعیل وفا یغمائی


توپخانه مبارکه که گویا مدتی خاموش بود به حول و قوه الهی و تائیدات آنکه باید تائید کند دوباره شروع به کار فرموده . مبارک است انشاالله!. تعدادی مقاله در متهم کردن این و آن و بخصوص همنشین بهار به قلم ناشناسان و شناخته شدگان محترم قلمی شده که حیف است نخوانید. قبل از این یاد آوری شده این مقالات بهترین تابلو برای شناخت مشکلات  است. بیشترین حمله متوجه دو قطب اصلی ضد انقلاب!! عجالتا همنشین و مصداقی است، مصداقی به دلیل «دو کتاب ممنوعه گزارشات نود ودو و نود و سه» و همنشین بخاطر مقالات و در راس همه «مصاحبه ممنوعه و محرمه با سعید شاهسوندی» است و طبعا هر دو به فرموده و فتوا اطلاعاتی هستند!!داوری به عهده صاحبنظران، اما همانطور که طی سالها لزوم خطر وزارت اطلاعات برای تنظیم امورات لازم بود الان هم باید خطر مصداقی و همنشین سر به عرش بساید تا بتوان دلیل اصلی مشکلات را در معرض دید پیروان قرار داد فرض کنید.
همنشین اطلاعاتی نباشد!
مصداقی کارد تیز نکند
قصیم و روحانی زمینه ساز کشتار نباشند
یغمائی و جمالی و اقبال و بقیه... تواب و بریده و نادم و طبعا اطلاعاتی نباشند
خب پس تقصیر کیست که اوضاع روبراه نیست؟ پس درود بر تمام اینها که این همه مشکل حل میکنند و بالاخره محملی میشوند که ضربات وارده توجیه شود و وای به روزی که اینها از دار دنیا بروند بعد معلوم نیست باید یقه کی را گرفت؟ پس همه با هم دست به دعا بلند کنیم و این دعای بسیار معتبر را به نقل از امام صادق و به روایت سید طاووس و حاج شیخ عباس قمی زمزمه نموده طول عمر این افراد را برای خالی نبودن عرصه طلب بفرمائید.
بخوانیم با هم

الْلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَلْلهُمَّ اِنَّ رَسُولَکَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ قالَ اِنَّکَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ فی شَیْءٍ اَنَا فاعِلُهُ کَتَرَدُّدی فی قَبْضِ روحٍ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ اَکْرَهُ مَسآئَتَهُ اَلْلهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِيَةَ وَ النَّصْرَ وَ لاتَسُؤْنی فی نَفْسی وَ لا فی اَحَدٍ مِنْ اصدقائنا و اعدائنا فی نفس الوقت :
الخبیثین و الخبیثات و الملعونین والملعونات: الخبیث الهمنشینن بهاروالخباث الاسماعیل یغمائی والاخبث الایرج مصداقی والعین الکریم القصیم والملعون المحمد رضا الروحانی بائع اراض یوالده و  والظالمه العاطفه الاقبال والاظلم السعید الجمالی والباقی الجماعه والسایرین والسایرات والناقدین والناقدات والمخالفین والمخالفات والمشککین والمشککات والتارکین والتارکات والتوابین والتوابات والبریدگین والبریدگات بحق رهبر و عیاله و بحق فضائل و کماله ...الخ

ترجمه برای کم سوادها
خدايا درود فرست بر محمد و آل.محمد(معلوم نیست خدا باید درود بفرستد به پیغمبر یا پیغمبر به خدا) خدايا اين مطلب را پيامبر راستگوى تصديق شده كه درود تو بر او و آلش باد فرمود  كه همانا.تو فرموده اى من در كارى كه مى كنم مردّد نشدم مانند مردّد شدنم در گرفتن روح بنده مؤ منم.او مرگ را خوش ندارد و من هم ناراحتى او را( چه خدای خوبی!) خدايا پس درود فرست بر محمد و آل محمد و شتاب كن.در فرج ولىّ خود و عافيت و ياريش، و بد حالم مكن درباره خودم و نه درباره دوستانمان و در عین حال دشمنانمان همزمان! :
مردان و زنان خبیث و ملعون خبیث الهمنشینن بهاروبسیار خبیث الاسماعیل یغمائی وبزرگترین خبیث الایرج مصداقی والمستعفی العین، الکریم القصیم، والملعون المحمد رضا الروحانی فروشنده زمینهای پدرش!! و ستمکاره العاطفه الاقبال و  ظالمترین  السعید الجمالی و بقیه جماعت و سایر مردان و زنان منتقد  و مخالف و شک کننده و ترک کننده ما و توابها!! و بریدگان!! از مرد و زن بحق ارج و مقام رهبر و عیالش و فضل و کمالش الی آخر. پس از خواندن این دعا چون در این مقالات مقداری هم مرا نواخته اند تا جائی که به من ارتباط دارد پیش از این جوابهایم را داده ام.میتوانید منجمله عجالتا این یاداشتها را مطالعه کنید
 در برکشیدن شمشیر مینائی علیه همنشین بهار
چندسفارش به نویسندگان فرامایه
باور کنید اعضا و هواداران مجاهدین گوسفند نیستند
هفت حصار .اسماعیل وفا یغمائی
ادبیات و فرهنگ داعشی!
اندر گسسته شدن بند دهان و بند تنبان.
آلترناتیوی که از دفاع درست و توضیح عاجز است
ترس سیاسی اسماعیل
و حدیث پیرامونیان هفت حصار!.
بیماران عقیدتی
دوستان سابق! بخود آئید.

مسئله یک چیز بیشتر نیست هر کس که سر نقد و مخالفت با ما را دارد اطلاعاتی است و طبعا هر کس این را قبول ندارد «مشکلات دیگری» دارد که پرونده اش در آرشیو رهبر است!بگذرم!...
به دلیل اینکه فکر میکنم باید به نشر حقایق کمک رساند به باز نشر این لینکها در دریچه اقدام میشود تا کسانی که میخواهند بخوانند مستفیض شوند و نظرات مخالفان امثال مرا بخوانند و از مضرات ما با خبر شوند تازه ترین ها را بخوانید و برای نویسندگان آرزوی توفیق و هدایت میکنم و امیدوارم روزگاری اوضاع چنان روشن شود که احتیاجی به اینگونه مخلفات نباشد.
تازه ترین ها

1عارف شيرازي: مرزبندی های رهبر مقاومت با خلیفه ارتجاع و جیغ بنفش همسنگران یزید زمان

2- مهناز بزازی :محمد جعفري «همنشين شاگرد جلاد اوين» خواهر مجاهد مهناز بزازي
3-صفا فرهادی:اندكي دربارة سوابق و پشت پرده هاي مصاحبه همنشين بهار با سعيد شاهسوندي
4-حسین یعقوبی: به آلت دستان ارتجاع خونخوار
5- حسن حبیبی پیدا کنید سقراط را !!!
6-اسماعیل هاشم زاده ثابت موضع استيصال.

________________________________________
شماری از قدیمی ترها
1 شاعر مزبله نشين درباري؟. سیاوش جعفری
2 وقتی همدست جلاد، روانشناس می شو علیرضا یعقوبی(۱)
3 وقتی همدست جلاد، روانشناس می شود.علیرضا یعقوبی (۲)
4وقتی همدست جلاد، روانشناس می شود .علیرضا یعقوبی (قسمت آخر)
5 - جغد بام جنایت. سینا دشتی- ادامه
6-بعدالتحریرهای شاعرمفلوک ومحصوردیروز ورها وآزاد امروز -اسماعیل هاشم زاده ثابت ادامه
7-عرض نکردم به کجا خواهد رسید؟! -اسماعیل هاشم زاده ثابت ادامه
8-رکورد سرعت سقوط از وادادگی تا توبه وخیانت - اسماعیل هاشم زاده ثابت ادامه
9-مرگ بر مقاومت، زنده باد تسليم! - جمال بامداد . ادامه
10-آنها که در روسپی خانه مسجد میسازند ! - عارف شیرازی ادامه
11بازنشخوار كنندگان فضولات ولایت .محمد اقبال
12- اي گربة قرمدنگ! آخر حياي تو كو؟ - عليرضا خالوكاكايي (طارق)
13- ازتعادل خارج شدن شاعر«ول» شده از«حصارها» اسماعیل هاشم زاده ثابت
14- شاعر«ول»شده، منِ «محصور»،«یک جمله» ویک
15-محمد هادی از انتقاد تا انتقام از مجاهدین!
16- م. سروش د و کلمه حرف حساب»
17-از ترشحات عالیجناب زردپوش: پاشنه آهنین، بیماران عقیدتی و کلکسیون روزبه!)
18- یأس و سقوط شاعر نادم و مقاله:«درس شناخت» ،«همبستگی ملی» و اهالی «آواتار»!. )
19-آقای محمد رضا روحانی اموالتان در شهر ساری آزاد شد3 ؟

۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

خدا حافظ و سلام! اسماعیل وفا یغمائی

خدا حافظ و سلام! اسماعیل وفا یغمائی


دوستان عزیز
فکر کنم بیشتر از دهسال است دریچه زرد مصدع اوقات نازنین شماست.دریچه  که بیاد :دریچه زرد کتابخانه خانه پدری در آن دهکده کوچک(گرمه، در دشت کویر) به نخلستان و هیاهای کشاورزان نجیب و مهربان و برهنه پای گشوده میشد در اینجا:
 بعنوان نمادی مجازی از آن دریچه ،قرار بود وبگاهی شخصی باشد، اما شد جایگاهی برای عمومی که فریادی بر دل داشتند و بغضی در گلو وکلامی برای بیان. 
چند ماهی بود که این فکر در ذهنم قدم میزد  وتسبیح میانداخت  و میفرمود که بقول رفقا ما که هیچی نداریم! این دریچه را از خصوصی بودن در آورم و خود رفع زحمت کرده به کنج دیگری بروم. بنابر این اول خدا حافظ  یعنی:
بار کارهای  شخصی و هنری و...من روی دریچه پائین میآید یعنی من هم میشوم مثل دیگران و در کنار دیگران و بار و بندیل خود را جمع میکنم و میروم جائی دیگر البته یک جای مجازی دیگر چون جای حقیقی عجالتا در دسترس نیست .  دریچه به این دلیل سبکتر خواهد شد و چند روز دیگر مرتب و قبراق خواهد بود و در خدمت رفقا مثل قبل وبیشتر اما در مورد سلام:
از آنجائی که آدم خسر الدنیا! تا نفس میکشد باید بسراید و بنویسد  و قرولند کند و اشکال بگیرد و دشنام بشنود و از هضم رابع اطلاعات بگذرد تا بیاری حق نوبت خسر الاخره شدنش فرا برسد!با اجازه دوستان من در دریچه بعنوان یکی چون دیگران و در این وبگاه(....وبگاه اسماعیل وفا یغمائی) بمثابه صاحب این کنج مجازی در حد مقدورات خواهم نوشت و باعث اتلاف وقتتان خواهم شد. امیدوارم تا چند روز دیگر دریچه زرد مرتب شود و نیزدریچه دیگر ، کنج خلوت من نیز پذیرای علاقمندان بشود. 
در پایان به دلیل محبتهائی که تا بحال نثار کلمه دریچه زرد شده و آنرا دریچه ای رو به زرداب و زهر و خیانت و هزار درد بیدرمان دیگر اعلام فرموده اند بد ندیدم عکس تنی چند از دهها و صدها انسانی که در پس ان دریچه زرد حقیقی هیاهایشان فضای کودکی و نوجوانی مرا از صفا و محبت پر کرد را در اینجا درج کنم.در پس دریچه زرد اینها بودند و دهها تن چون اینان و اکثرا برهنه پای وبیل در کف، حاجی بشیر و بیگم و خدا مراد در عهد کودکی من جوان بودند و حالا سالخورده اند و هنوز زنده و عذرا خانم سالهاست با لبخندش در میان ما نیست. یادشان در هوای غربت گرماست بخاطر اینان و امثال اینان بود که به راه شتافتیم واگر چیزی ارزشمند برای من و ما بجا مانده باشد خاطره همین مردم است و بس
نظراتتان غنیمت است. با درود
اسماعیل وفا یغمائی