دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۳ بهمن ۱۶, پنجشنبه

کمی هم لبخند و ارامش و یک ترانه. حاجی خیلی پیدا میشه تو دنیا. اسماعیل وفا یغمائی

دوستان کامنت گذار که کامنتهایشان علیه حاج آقا پخش نشده مرا نواخته اند که حاج آقا هتک جنابعالی را با کلمات خیانت و بیشرف و غیره پتک نموده است (لینک به نوشته حاج اقا:شتاب درمسير شناعت وشقاوت وخيانت)چرا پاسخ نمیدهی. 
عرض کنم آنطور که شما میخواهید پاسخ نمی دهم.قرار نیست مقابله به مثل شود. حاج آقا حاج آقاست! فقیر هم به نان و نمکی که چندین بار بر سفره او و عیال خورده ام پای بندم. هم به دلیل اینکه آذری است و من آذری ها و مخصوصا زبان نیرومندشان را که بوی باد و باران و طبیعت را میدهد دوست دارم،[و بخصوص مدیون شرف و همت یک افسر میهن پرست آذری و خانواده او هستم که  هنگامیکه من سابق وهمسر سابق در پایگاههای ارتش آزادی سابق در عراق سابق و تحت امر رهبر سابق بودیم هفت سال یا بیشتر فرزند مرا چون فرزند خود تحت حمایت  و محبت خود گرفتند و چون فرزندان خود پروردند] و هم به دلیل سر سپیدی حاجی اگر ده تا مقاله هم بنویسد یکطرفه او را محترم میشمارم. اگر قرار بود بنده با حاج آقا درگیر شوم قبل از آن باید با عیال سابق که بجز نامه های نویسانده شده و کتاب چاپانده شده را نویسانید و چاپانید باید بتابم ولی میدانم حکایت چیست  هر دو محترمند و بقول مولانا
این همه آوازه ها از شه بود
گر چه از حلقوم عبدالله بود.
بگذرم خدا به حاجی طول عمر بدهد تا باز هم بنویسد  و گلهای خانه اش هم شاداب و سفره اش پر برکت باد .
من حدود صد و بیست سی ترانه از بیست سالگی تا چند دهه بعد برای رفیق اعلی و سازمانش سرودم( که اخیرا نوشته اند پولشان را هم سابق گرفته ام!! ، یعنی از همان زندان مشهد تا کوههای کردستان و عراق و اروپا کلی پول پرداخت شده که ما خودمان هم خبر نداریم جل الخالق سابق!) که قبلا نوشته ام پخش انها در این تشکیلات با آن کارکردها و آن روسای محترم ممنوع است اما در جواب دوستان عصبانی، با الهام از یکی از ترانه های معروف شهروز، ترانه ای برای حاج آقای عزیز ارائه میکنم که  ساخت و پخشش آزاد است و تمام حقوق آن را هم همین جا  واگذار میکنم.امیدوارم آین ترانه جایگزین چند بیتی شود که هموزن با ترانه « نامهربونی نمیخوای که بدونی» بشود به امید طول عمر و سلامت حاج آقا   . کمی هم لبخند و میگویند:
مرحوم رضاشاه فقید( وقتی ملک عبدالله  مرحوم با رکورد هشتاد نود تا گردن زدن در مملکتش در سال در پیام رئیس جمهورنازنین میشود فقید! بنده دستم برسد روی قبر رضاشاه گنبد طلا میسازم!که علیرغم دیکتاتوری و استبداد انکار ناپذیرش، خدماتش به این مملکت  حتما از مجموع امامان (ع) بیشتر بود و میشود این را دقیقا یکبار هم که شده محاسبه و مقایسه کرد که آنها چه خدماتی انجام دادند و این چه کرده است) ...در هر حال میگویند مرحوم رضاشاه فقید در زمستانی، و نیمه شبی، سر زده از پست های نگهبانی بازدید میکرد. در یکی از پستها متوجه شد سربازی که گویا از همشهریهای حاجی بوده، خوابیده. رضا شاه با نو ک پا و با عصبانیت سرباز را بیدار میکند . سرباز وحشتزده می بیند شاه بالای سرش است بر میجهد و میایستد و سلام میدهد وسرمای ترس بر سرمای زمستان اضافه شده وشروع به لرزیدن میکند.
رضا شاه  با عصبانیت  تعلیمی اش را به شانه سرباز میکوبد و میگوید:
- سرباز! سر پست خوابیده ای!
- بله قربان
رضاشاه میگوید
- تو شرف داری؟
سرباز که میدانسته شاه عصبانی و هوا پس است میگوید 
- خیر قربان!
-غیرت داری؟
- خیر قربان!
- ناموس داری ؟
- خیر قربان
- حمیت داری؟
خیر قربان!
رضاشاه با عصبانیت فریاد میکشد
-پس مردک پدر سوخته تو چه چیز داری؟
سرباز که وحشت از شاه مقتدر و خشمگین بر سرمای نیمه شب افزوده شده بود وو مثانه پر او را کلافه کرده بود گفت
- قربان دستشوئی دارم 
و دوان دوان میرود وشاه را با تمام عصبانیتش به خنده می اندازد.
حالا بلا تشبیه ، هر چند حاج اقا نوشته اند شرف و غیرت نداریم وشناعت و خیانت ونمیدانم چی چی و چی چی داریم ولی همراه باشناعت و خیانت و رذالت و قساوت ورکاکت و هر کوفت و زهر مار دیگر که از برکات رهبری داریم  و چیزهائی که نداریم هنوز دلکی هم داریم که هم خاطره محبت را پاس میدارد و به محبت یاران سابق و لاحق می تپد و هم خم ابروی گلرخان را که می بیند در سینه مانند بلبل چهچه میزند و خداوند را از صمیم دل یعنی صمیم خودش سپاس میگوید و به بنده امر میکند غزلی بنویس دلی که با اخرین تپش او من هم با او به سفر خواهم رفت زیرا بی او نمیتوان زیست.... پس لبخندی و بعد  اگر لازم شد میرویم روی رینگ ببینیم چی میشود....
اسماعیل وفا یغمائی 
ترانه حاجی نامبر وان
حاجی خیلی پیدا میشه تو دنیا
اما یکی «حاجی ما» نمیشه
لاله رو میگن حاجی بهاره
حاجی لاله ها توئی همیشه
مثل تو پیدا نمیشه حاجیی
تو حاجیا از همه حاجی تری
من نمیگم تموم عالم میگن
 حاجی نمره ی یک و برتری
***
موجی که موی تو داره یزدان نداره
لطف سبیلت رو ریش «آقا» نداره
نازی که او نگاه و لبخند تو داره
هیچکسی از اعضای اون شورا نداره

درد و بلات تو سر اون مهدی و ویز ویز
که در نجابت و شرف همتا نداره
هرچی که عمر شیخامیر عمر تو باشه
که مث اون پدیده ای  خدا نداره
مثل تو پیدا نمیشه حاجیی
از همه حاجیا تو حاجی تری
من نمیگم تموم عالم میگن
 حاجی نمره ی یک و برتری
***

حاجی خیلی پیدا میشه تو دنیا
اما یکی حاجی ما نمیشه
لاله رو میگن حاجی بهاره
حاجی لاله ها توئی همیشه
حاجی خیلی پیدا میشه تو دنیا
اما یکی حاجی ما نمیشه
لاله رو میگن حاجی بهاره
برای من تو حاجیی همیشه
این هم لینک ترانه اصلی
https://www.youtube.com/watch?v=e0dhUbv-qvQ