دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

یاداشتکها. یاداشتک بیست و ششم

یاداشتک بیست و ششم
اسماعیل وفا یغمائی
لکن عجب اپوزیسیونی
عرض کنم خدمت دوستان که : سایت البته« طیب و طاهر» و دور از هر گونه ا«شائبه آلودگی به ملاها!!» ی ایران، دیدبان این چند روزه با شادمانی بسیار مقالات متعددی را رگبار وار قلمی نموده و در هریک به شیوه مرضیه خود ،یعنی به شیوه سلاخان سیاسی تلاش نموده که مجاهدین را سلاخی سیاسی کند که بعید و عجیب نیست زیرا از کوزههمان برون تراود که در اوست.ا این سایت شریف! و نجیب! منجمله در دو مقاله از سکوت و دست افشانی و شعف اپوزیسیون بخاطر گرفتاریهای کنونی مجاهدین و قضایای اشرف خبر داده است. آدم اول که مقاله ها را می خواند مقداری گیج و گم میشود که این اپوزیسیون مود نظر ایران دیدبان چه نوع اپوزیسیونی است؟!. این اپوزیسیون آیا اپوزیسیون جمهوری اسلامی است؟ که دارد می درد و می کشد! و یا اپوزیسیون مورد نظر ایران دیدبان اپوزیسیون مجاهدینی است که در حاکمیت نیستند منتها از خوش شانسی و در قلب انواع شدائد و به لطف حق که همیشه شامل حالشان است، قبل از حاکمیت، اپوزیسیون سر و مر و گنده ای پیدا کرده اند که در هنگام فرو رفتن سه هزار و پانصد رزمنده مجاهد و مبارز در گرداب خطرات هم ا«سکوت کرده» و هم مشغول «دست افشانی و پایکوبی» است. با این حساب آدم به فکر می افتد خب! اگر این حضرات ساکت و دست افشان،اپوزیسیون مجاهدین هستند و آنقدر اپوزیسیونند که ایران دیدبان از شعف آنها دچار شعف و سکسکه در نوشتن شده است پس اینها اپوزیسیون نیستند بلکه همان پوزیسیونند که ایران دیدبان اسمشان را چیز دیگری گذاشته است، اما مشکل اینجاست که وقتی مطلب ایران دیدبان را می خوانیم میبینیم نه بابا اینها در حقیقت و به گفته ایران دیدبان اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند که از وضعیت مجاهدین در زیر تیغ ملای حرام لقمه همزمان دچار شور و شعف و سکوت شده اند و لاجرم اهالی ایران دیدبان را به شعف آورده اند و باعث شده اند که ایران دیدبان به آنها دستخوش بگوید ولاجرم آدم مجبورست یا عجبا یا عجبا بگوید که جل الخالق! عجب اپوزیسیونی که پوزیسیون ایران دیدبان دارد برایش به به و چه چه می کند و اساسا گویا فاصله بین پوزیسیون و اپوزیسیون از بین رفته و معلوم نیست چرا اساسا جنگی وجود دارد!. راستش فقیر به حرف ایران دیدبان اعتقادی ندارم و معتقدم کسی و گروهی از گرفتاریهای گروه سیاسی دیگری دچار شور و شعف نشده است ولی اگر ایران دیدبان اعتقاد دارد چنین چیزی وجود دارد او را به نوشته هادی خرسندی در یکی دو سال قبل ارائه می دهم که در اعتراض به شرکت یکی از زعمای سابق رژیم در جشنواره ای، از طنز معروفی یاد کرد که خلاصه آن (با عرض معذرت از خوانندگان وتقسیم عوارض باز نویسی این طنز با خرسندی عزیزکه نه سکوت کرد و نه شادمان شد و امضای خودش را هم مثل یک هنرمند مردمی و در کنار ارجمندانی چون آزرم و محمد جلالی و خوئی و بسیاری دیگرپای فراخوان بحران گذاشت، چنین است.ا
آدم پدر سوخته ای با زن همسایه اش رویهم ریخته بود و برای اینکه سر شوهر ساده دل را شیره بمالد و رفیقه خود را با خیال راحت به میعاد خود بکشاند با زن بیوفای همسایه طرحی ریخت و روزی آمد و گفت عیال من دارد میرود مسافرت و من بقول ملاها «بضع» (بر وزن حوض) او را برای اینکه خدای ناکرده مورد استفاده قرار نگیرد از او جدا کرده ام ومیسپارم به عیال شما تا از آن در کنار بضع خود نگهداری کند و عند اللزوم( از انجا که احادیث مختلف ناکامی مرد را بیش از چهل روز جایز ندانسته و آن را باعث خشم و نفرین ملائک می دانند) آنرا گاهی به من بر گرداند تا مستفیض شوم و ایمانم مستحکم تر شود. همسایه ساده دل قبول کرد و رد و بدل کردن بضع دور از چشم او گویا انجام شد. چند روز بعد رند پدر سوخته به سراغ همسایه آمد که سریعا بضع را لازم دارم . زن مربوطه که از قبل نقشه ای را طراحی کرده بود به شوهرش گفت جدا سازی بضع به سرعت امکان پذیر نیست و لاجرم خودم باید بروم ودقت لازم را خواهم کرد تا مرد همسایه از بضع عیال خودش استفاده کند و رفت. شوهر ساده دل که سخت نگران شده بود به یکی از اهالی خانه گفت: برو سری بزن و ببین که همسایه اشتباها از بضع ما استفاده نکند. طرف رفت و برگشت و سری تکان داد و گفت خدا پدرت را بیامرزد طوریکه من دیدم همسایه چنان با شدت و حدت در کار است که اساسا نمیشود فهمید دارد چه می کند و کدام یکی مال توست و کدام مال خودش و اساسا بضع ها از هم قابل تشخیص نیست. این طنز گزنده خرسندی را بدین جهت آوردم که به حضرات بگویم ان اپوزیسیونی که بقول شما سکوت کرده واز احتمال کشتار سه هزار و پانصد مجاهد و مبارزی که سالیان دراز علیه آخوندهای فاسد مبارزه کرده اند اظهار و شادی و شعف می کند احتمالا بضعش با بضع شما ها در زیر سیطره جمهوری اسلامی یکی شده است و برای کسی جز خود شما قابل تشخیص نیست. امیدوارم با درک مطلب و حرام لقمه گی ایران دیدبان تند و تیزی این طنز راهم بر من و قبل از من بر خرسندی گرامی ببخشید و از جسم کلمات گذشته جان کلام را ببینید.
هشتم سپتامبر 2008..

هیچ نظری موجود نیست: