دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

اسماعیل وفا. یادشتک سی و پنجم. تبریکات و تاملات

یاداشتکهایاداشتک بیست و پنجمتبریکات و تهنیتها و نیز تاملات و تدبرات پس از اینهاصبا به تهنیت پیر میفروش آمد
که موسم طرب ناز و عیش و نوش آمد

عرض کنم خدمت دوستان که: دادگاه عدالت اروپا برای مرتبه سوم رای داد که مجاهدین تروریست نیستند و شورای وزیران باید حرف گوش کند. امید این که شورای وزیران حرف گوش کند وبه سر نوشت آن شاگرد بقالی که حرف گوش نمیکرد و بقال محله او را مورد تبیهات اسلامی قرار داددچار نشود. در هر حال این رای جای تبریک دارد و باید خوشحال بود که یک نیروئی، علیرغم تمام حرفهای خوب و بدی که در باره اش می زنند، نیروئی که علیه ملای حرام لقمه و جمهوری جنایت و استبداد سالها با شجاعت و سرسختی جنگیده ازلیست تروریستی بیرون بیاید وبتواند نفسی بکشد و مبارزه اش را دنبال کند.ا
در این رابطه می خواهم عرض کنم که نه تنها سازمان مجاهدین بلکه هر نیروئی که اینطرف خط است، و به فعل یا قول، به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی، دشمن ملا و جنایات اوست، اگر در لیست بود و بیرون می آمد باید خوشحال می شدیم،چه این نیرو مثلا حزب دموکرات کردستان ایران بود یا سامان و سازمان و تشکیلات رجل سوسیال دموکرات ،زنده یاد به تیغ جور و ستم ملایان جانباخته شاهپور بختیار.ا
بنابر این تبریک! و صد تبریک و امیدوارم این پیروزی هم علی الاصول و السنت به یک چرخش استراتزیک در سرنگونی رژیم ملایان منجر شود و امیدوارم بقیه نیز به نگرانی آقای علی ناظر توجه نموده و تبریک بگویند و با سردی بر خورد نکنند که نه خدا را خوش می اید و نه خلق را و نه علی ناظر خودمان را.ا
اما بجز عرض تبریک می خواهم عرض کنم که پس از تبریک و خوشحالی و خوردن شیرینی و شربت و یاری رساندن به مجاهدین و مبارزانی که سالهای جوانی را در مبارزت و مجاهدت، با اخلاص و ایمان به سالهای سالخوردگی رسانده اند، باید توجه داشته باشیم که تبریک و خوشحالی تنها،فایده ای ندارد. باید در کنار این تبریک کارهای دیگری هم حتما و مخصوصا توسط نیروهای سیاسی که تن و توش سیاسی و تشکیلاتی لازم را هنوز دارندانجام شود تا تبریکات و خوشحالی ها به درازا انجامد وبه حول و قوه الهی به خوشحالی بزرگ منجر شود.ا
بدون تعارف ! باید توجه داشت و حتما به یاد بیاریم که از روی کار آمدن ملای مسلمان شیعه اثنی عشری انتگریست فاندمانتالیست مرتجع بی همه چیز سیاهکارکه قرار بود «چند ماه» یا «چند سال» بماند و برود و گورش را گم کند سی سال گذشته است، و نیز از کشیده شدن مبارزه از داخل ایران به کوههای کردستان، و بر مرزهای میان ایران و عراق و نیز کشورهای اروپائی بیست وهفت سال سپری گشته است و می تواند باز هم سپری شود،و باید در ادامه این سپری شدنها توجه داشت که همانطور که این سی سال سپری شده، به حول و قوه الهی که البته بر همه چیز و همه کارمنجمله سرنگونی شاه و روی کار آوردن خمینی قادر است که فرموده «ولاتسقط ورقه الا باذن الله»، یعنی برگ از درخت بی اجازه خدا نمی افتد چه برسد به اینکه حکومت اوباش از روی دوش تاریخ سقوط کند!«و تعز من تشا و تذل من تشا»هر کس را بخواهد عزت می دهد و هر که را بخواهد ذلت « و ما رمیت اذ رمیت» تو تیر نمی اندازی که منم که می اندازم و امثال اینها، میشود سی سال دیگر خدای ناکرده سپری شود و فقیر در سن هشتاد و پنجسالگی اگر زنده باشم همچنان در گوشه غربت و در تنهائی پر شکوه در حال یاداشتک نویسی برای شما باشم، زیرا خداوند متعال انطوری که بعضی ها فکر می کنند و برای خدا هم باید و شاید تعیین می کنند تعهدی نداده که حتما همانطوری که ما علاقه داریم بشود، و ساعت تاریخ، خودش را با ساعت مچی قراضه بنده و سرکار کوک نکرده، که فکر کنیم هر تیکی که ساعت ما می کند او دو تا تیک می کند! نخیر اینطور نیست و برای مسلمین عرض میکنم که:
یزید حرام لقمه سر مولا حسین را گوش تا گوش برید وهزار بلا بر سر اهلبیت آورد ولی تخم و ترکه اش حدود شصت هفتاد سال بعد از او نه تنها حکومت کردند بلکه کلی فتوحات نموده و قلمرو اسلام عزیز را وسعت بخشیدند و تا بغل گوش فرانسه یعنی اسپانیا هم امدند و کلی مسجد ساختند و کلی مردم را مسلمان و ختنه نمودند و کلی از نسوان اسپانیائی را بار شتر نموده و بردند و فروختند نمودند ونزدیک بود تمام اروپا را فتح و همه را ختنه بنمایند که خدا رحم کرد و فتح نکردند وگرنه الان برژیت باردو عضو بسیج بود و سوفیا لورن در حوضه علمیه رم مشغول ارشاد خواتین ایتالیائی بود و رئیس جمهور آلمان نیم متر ریش داشت ! و ملت بجای شراب بردو مجبور بودند آب زرشک فرد اعلا بنوشند و خداوند متعال را شکر کنند.در هر حال اوضاع این چنین بود تا ایرانی ها با سرداری همشهری بنده ابومسلم خراسانی،و با یورش ارتش تا دندان مسلح سیاه جامگان، بساط اموی را جمع نکردند حضرات یعنی تخم و ترکه یزید بر خر مراد سوار بوده و حکومتشان را می کردند و خدا هم علیرغم عصبانیت از دست یزید در آسمانها صبوری نشان می داد و بر مجالس روضه خوانی که برای مولا حسین برپا می شد نظاره می فرمود تا اسباب کار را عجمها آماده نمودند و امویان سرنگون شدند و بعد ما گفتیم دیدی خدا زد توی سرشان!
این را برای مسلمین عرض کردم که فکر نکنند چون امام راحل خمینی ما را کشته خداوند متعال سرنگونش می کند ! نخیر نمی کند همانطور که یزید را نکرد!ا.بر این اساس فقیر از چند سال پیش و بعد از اینکه متوجه شدم علیرغم تمام تلاشها می توانم نامسلمان باشم ولی نمی توانم بیخدا باشم متوجه شده ام که اساسا نه باید برای خدا تکلیف تعین کرد و نه از او در خواستی داشت فقط باید قبولش داشت و بدون شوخی من از زاویه شخصی و فلسفی کاملا فردی و بعد از گذر از کوره راهها و پرتگاههای فکری و فلسفی ،هر شب قبل از خواب با کمال خلوص و در حالیکه گاهی چشمانم اشک آلود می شود بزبان فارسی و پس از تجربه ها می گویم خدایا قبولت دارم چیزیم درخواست نمیکنم و خودت هر کاری که صلاح میدونی بکن همون درسته! چون تورو یا باید ردت کرد که زور من نرسید ردت کنم و یا باید قبولت داشت ف دربست و بدون جر و بحث و میگیرم و می خوابم و خیالم راحت است که هر کاری بکند همان درست است و بیخود متناقض نمی شوم.

اما برای غیر مسلمین عرض کنم که حکومت عثمانی در قرن شانزدهم هفدهم به ضعف و فتور دچار شده بود ولی تا وقتی که آتاتورک در اغاز قرن بیستم ترتیباتش را نداد یک سه قرنی فس فس کنان سر پا بود و بابای همه را در می اورد و حتی در اواخر عمرش و آخرین پادشاهش سلطان عبدالحمید که حرمش را پر کرده بود از دختر بچه های شش هفت ساله، دو سه میلیون ارمنی مظلوم را کشتار کرد! به همین دلائل ساده تاریخی که ظاهرا هم بیربط بنظر میرسد باید توجه داشت که البته و حتما دیپلماسی خارجی بسیار مفید است و باید در آن فعال بود و سفرها نمود و سخنها گفت و خرخره ملا را چسبید و در این زمینه انصافا مجاهدین و شورا فعالیت جالبی دارند اما در کنار این باید توجه داشت کار جابجائی و سرنگونی یک رژیم حرام لقمه مثل رژیم ملاها صرفا با این تلاشهای ارج مند انجام نخواهد شد که اتحاد همگانی همه نیروهای بیزار از استبداد و دوستدار آزادی حول آرمان دموکراسی و آزادی و پیرامون پرچم ایران، سمبل تمام انواع ملیتهای حقیقی از کرد و لر و ترکمن و فارس و بلوچ و عرب و ترک و غیره و غیره که مجموعا ملت بزرگ ایران و معنا و مفهوم خقوقی و تاریخی ملت ایران تشکیل داده و نمایندگی می کنند ونیروی ملت و پیوند با نیروی ملت و نمایندگان آنها در داخل کشور لازم است، که سیاستها ی دول خارجی، حتی خوبش هم بدون وجود این پیوند پدر و مادری نخواهد داشت و دردی را دوا نخواهد کرد.
چند روز قبل داشتم برنامه تلویزیونی سیاسی پر شر و شوری را در باره افغانستان نگاه می کردم. چندین محلل گردن کلفت سیاسی و کارشناس ریش و سبیل دار مشغول صحبت بودند و با کمال تعجب بیشتر انها طالبان را نه تنها تروریست نمی دانستند بلکه از ان بعنوان یک نیروی ملی و مردمی که ریشه در میان مردم افغانستان دارد نام می بردند و این همان طالبانی هستند که جلوی دوربین تلویزیون سر می برند و آدم می کشند و امریکا صدام مادر مرده را بعنوان همکاری با آنها به چوب می بندد و این همان طالبانی هستند که محاسنشان در فعل و فکر بر هم روشن است اما از آنها بعنوان نیروی مردمی نام برده می شود و می گویند باید برویم و با هم معانقه و مچامچه و مذاکره و سایر کارها را بنمائیم و حواسمان جمع باشد.
عجب اینکه تروریست ندانستن طالبان که هم سر می برند و هم می کشند و همین دوماه گذشته ده دوازده تا سرباز و افسر فرانسوی را کشتند و هم کشت و زرع مواد مخدر را نمایندگی می کنند در حالی است که شورای وزیران اروپا مجاهدین را که فاصله آنها با طالبان روشن است در لیست تروریستها قرار می دهد و چرا؟ علتش روشن است. دنیای سیاست امروز ادامه دنیای تجارت است و تجار جهانمدار هستند که افسار سیاست را در دست دارند. آن پرنسیبهائی را که من و شما در عهد جوانی دنبالش بودیم متاسفانه در این روزگار گاو خورده است. در این دنیا زور و نیرو داشته باشی و پایت روی خاک خودت و در میان مردم خودت سفت باشد و گردنت کلفت باشد سر هم که ببری و مثل طالبان باشی آخرش محللین می گویند می شود مذاکره نمود و این نیرو ملی و مردمی است!!. ولی اگر مثل مجاهدین در عراق یا روی مرزها باشی و در تلاطم و شیر توشیر اوضاع بین المللی و خواستهای جهانمداران نفت و طلا طلب، بجای خامنه ای فاندامانتالیست بریزند صدام حسین لائیک مستقل و البته دیکتاتور را زایل نمایند و در این شیر تو شیر از پائین خلع سلاحت بکنند و از بالا بمباران، و اعضایت را بیرحمانه در جلولا بکشند ولی ترا به کرد کشی متهم کنند! سی سال هم که در اروپا و امریکا حسن نیت و تمدنت را نشان داده و با ریش دو تیغه تراشیده و لباسهای مرتب با بزرگان چائی خورده باشی دست آخر می گذارندت در لیست و میروند چایشان را با خاتمی و احمدی نژاد می خورند.
ی
ادمان نرود مجاهدین در طول سالهائی که دائم شلیک می کردند و اطلاعیه می دادند ولی قوامشان قابل لمس بود در لیست نبودند و عجبا که در ایامی که دیگر آکت نظامی نداشتند در لیست قرار گرفتند!.دیگر اینکه تعداد و شمار شهیدان و کشتگان راه آزادی اگر چه نماد و سمبل مقاومت و پاکباختگی است ولی کافی نیست . جنبش تائی پینگ در چین و نارودینکها در روسیه کشتگان فراوان و انبوه و صادق و صمیمی داشتند ولی به پیروزی و سرنگونی رژیم نرسیدند که بعضی وقتها تعداد زیاد شهیدان معنای اینکه داریم پیروز می شویم را ندارد و چیزهای دیگری هم لازم است.
در هر حال و بعد از این عرایض میخواهم عرض کنم ! نا امید نباشیم اوضاع چندان هم بد نیست! رژیم سر جای خودش دارد در نجاسات جنایات دم افزونش خودش همچنان فرو میرود و به دلائل مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی پس از سی سال آزگار روز بروز فاصله اش با اکثریت مردم ایران بیشتر و بیشتر می شود. این را خودشان هم می دانند.خودشان می دانند ایران انها را دائما پس می زند و مداوما استفراغ می کند. جانوران حاکم تنها پرونده سرکوب و کشتاروحشیانه و قساوتبار سی ساله یک ملت را یدک نمی کشند. اینها مردم را گرسنه و تشنه وبیخانمان نگه داشته اند؟ اینان بیگانه کامل با فرهنگ و منش اکثریت ایرانیان هستند. من به عنوان یک شاعر ایرانی خوب میبینم که بخش اعظم فرهنگ و شعر و ادب ما چه ادب گذشته و چه حال علیه این حکومت دارد می جنگد و خواهد جنگید . اینان علیرغم اینکه روز بروز بر ارتش بسیجشان می افزایند اجنبی اند و به دلیل اجنبی بودنشان است که اینقدر بسیجی مسلح علم می کنند و چنگ و دندان نشان می دهند و گرنه ضرورتی نداشت .
در ایران راستی برای اکثریت چه وجود دار. طبقه متوسط شهری دوران شاه کجاست؟ آن طبقه گسترده ای، که امروز می توانیم بدانیم زندگی نسبتا راحتی داشت . طبقه له شده تا چه حد رشد کرده؟میلیاردهای بالا و بورکراتهای وابسته به آنها چه اوضاعی دارند؟ فساد و فقر و بدبختی تا کجاست. قشر بندی اجتماعی ایران، بالکل با این حکومت سیاه اسلامی به هم ریخته است. اکثریت طبقه متوسط در طبقه محرومان و فقیران ذوب شده اند و ما با جامعه ای بی تعادل و با هیئتی عجیب و فلج رو بروئیم که به ضرب سرکوب و سلاح نظام حاکم بر ان سرپا ایستاده است . در این جامعه عجیب الخلقه! کله اش را میلیاردرها تشکیل می دهند و گردن و شانه هایش را طبقه کم حجم متوسط مرفه، و بقیه هیکلش نا ندارد و دارد شب و روز رنج می کشد.این وضعیت توضیح لازم ندارد. این حکومت مثل الاغی می ماند که خرکچی اش بسیار بدجور بار زده است وبار الاغ هیچ تعادلی ندارد وتردید نکنیم این بار خواهد افتاد .
ایران کنونی نه به دلیل اینکه بنده و شما آدمهای خوب یا بدی هستیم بلکه به دلیل اینکه حاکمان آن نمی توانند مشکل ملت را حل کنند و دائم روزگار مردم را سیاه و سیاهتر می کنند، اینطور نخواهد توانست نفس بکشد و به حیاتش ادامه دهد و نیز اینکه نود و پنج در صد مردم ایران در داخل مرزهای ایران به سر می برند و نه در تبعید و غربت و این جماعت اکثریتش دارد رنج می کشد و در عمق می خروشد و راه چاره می جوید و محکوم به مبارزه کردن برای زیستن است مردم ایران و بخصوص نسل جوان با اوضاع کنونی که رو به بدتر شدن میرود محکوم به مبارزه است و ایران، چه ما باشیم و یا نباشیم آبستن یک تحول است و این تحول علیرغم تمام سرکوبها و بگیر و ببندها سامان و سازمان خودش را پدید حواهد آورد وروی خواهد داد.احتمالا قبول داریم سامان و سازمانهائی هم که در دوران شاه و خمینی پدید امدند از آسمان نازل نشده و در یک برآورد درست زائیده شرایط اجتماعی و نیازهای جدی بودند که از عمق جامعه می جوشید.
تمام کسانی که در طول سی سال گذشته مبارزه کرده اند البته این تحول رادر بسیاری موارد یاری رسانده اند و شدت بخشیده اند اما اگر می خواهیم واقعا در به سر منزل مقصود رساندن این تحول نقشی جدی داشته باشیم فکر می کنم باید بعد از تبریکات و تهنیت ها به طور جدیتر به داخل ایران و تحولاتی که در جریان است و در پیوند قرار گرفتن با این تحولات بیندیشیم. باید به این بیندیشیم که در کجای زمان ایستاده ایم شاید برای خیلی ها در غربت و تبعید، زمان در همان فاصله سالهای پنجاه و هفت تاشصت دارد درجا می زند ولی در ایران کنونی سال دقیقا سال هزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی است و همه چیز دچار تغیر و تحول شده است، نه فرهنگ فرهنگ سالهای پنجاه و هفت تاشصت است و نه مذهب همان مذهب و نه آدمها همان آدمها و نه آرمانها و آرزوها ان آرزوها و آرمانها و نه جوانها آن جوانها و نه حکومت حکومت شاه که در فرار از آن به اسلام پناهنده شویم. در باره هریک از این چیزها باید مسئولانه و جدی و مفصل اندیشید، ولی در اینکه توفانی پر قدرت و البته در جوهر خود زیبا، همه چیز را زیر و رو کرده است تردید نکنیم این توفان متاسفانه در خارج کشور چنانکه در داخل کشور نوزیده است در این هم تردید نکنیم.
از رای دادگاه عدالت اروپا و پیروزی مجاهدین و شورا خوشحال باشیم و تبریک بگوئیم ولی بعد از پایان تبریکات و خوشحالی زمان را در خارج کشور با زمان داخل ایران تنظیم کنیم و صدای توفان نیرومندی را که در داخل ایران در حال وزیدن است بشنویم. این توفان توفان ما نیز هست با درک و شناخت آن ، انرا نیرومندتر خواهیم کرد و هم خود نیرومند تر خواهیم شد و دشمنی را که در ذات و مایه خود علیرغم درندگی ویرکوبش به شدت بیمار و مرگزده است ضعیف تر خواهیم کرد و اگر خود را هماهنگ نکنیم مطمئنا تاریخ ایران نه معطل ما خواهد شد و نه به ما خواهد باخت،اگر خود را هماهنگ نکنیم این ما هستیم که خواهیم باخت. در این شک نکنیم.
ششم دسامبر دو هزار و هشت میلادی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam shaere aziz
merci az in maghalaye khoob amma be nazare mna shoma behtar ast kami dar sabe neveshtarietan tamol konid, gar cheh mikhahid ba zabane tanz benevisid vali motasefaneh nemidanam chera inghadr gahi oghat ba farhang lmpani sexi abgooshti ghati mishavad, be nazare man shoma dar maghame yek nevisandaye masoul bayad arzesh va etebare kalametan ra hefz konid. chera bar siaghe saedi va ya shamloo va dehkhoda va chobak alahmad ya hedayat neminevisid. omidvaram arze man ra be onvane jesarat talaghi nakonid
ba ehteram Afsaneh- Norwege