دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۸۶ مهر ۲۰, جمعه

یاداشتک نهم.آخرین اشارات به قرائت عارفانه از اسلام


یاداشتک نهم
در باره انواع و اقسام قرائتها از اسلام عزیز
آخرین اشارات به اسلام عارفانه و مختصات آن
بمناسبت ماه سپتامبر المبارک رمضان
اسماعیل وفا یغمائیعرض کنم خدمت شما که: ماه سپتامبر المبارک و رمضان هر دو به پایان رسید و سخن فقیر در باره اسلام تمام نشد که نشد! پس تا وقت باقی است و خودمان به پایان نرسیده ایم وبقول ملاها ملک الموت و به قول عارفان حضرت بویحیا یعنی پدر زندگی و حیات جاویدان به سراغمان نیامده و شمع زندگی را فوت نکرده است و باعث خوشحالی کسانی که از دانستن حقایق وحشت دارند نشده است به لطف خدا و به کوری چشم برخی از ابلهانی که فکر می کنند به خدائی هم معتقدند! بحث را دنبال کنیم.
عرض کنم در باره قرائت عارفانه از اسلام چیزهائی گفتم و بسا نکات باقی ماند که خودتان در صورت علاقه دنبال خواهید کرد اما اشاره بکنم که پیروان قرائت عارفانه از اسلام با اینکه ظاهرا دنبال قدرت و حکومت نبودند و درویش جماعت و عارف و صوفی، ظاهرا در دنیای خودشان و در خلوت خودشان سیر و سلوک می کردند، در تاریخ ایران یک دو سه باری سر و کله شان در چار چوب و وادی حکومت و حکومت کردن پیدا شده است که خداو پیغمبری کار را خراب کرده و بر خلاف نظر خوشبینان پدر ملت را در آورده اند. بار اولش می شود گفت در دوران مغولها بود و جنبش سربداران و بار دومش در دوران صفویان.این دو جنبش که قبل از این اشاراتی به آنها شده و بیشتر از این اشارات را می توانید در نوشته های من در باره تاریخ ایران در همین سایت و در قسمت کرونولوژی تاریخ ایران دنبال کنید و من به طور جداگانه هم آنها را در سایت و وبلاگ خواهم گذاشت تا راحت تر به آنها دسترسی پیدا کنید، در حقیقت نمایانکر دو دوره ای است که پیروان قرائت صوفیانه و عارفانه از اسلام توانستند به قدرت سیاسی و حکومتی هم دست پیدا کنند. جنبش سربداران اگر چه به طور خالص جنبشی عارفان و صوفیان نبود ولی با توجه به رهبر معنوی آنانشیخ احمد جوری و شیخ خلیفه و اعتقادات پیروان این جنبش، و اینکه شمار زیادی از فتیان و جوانمردان و عیارانی که در ارتباط با خانقاهها بودند آبشخور فکری صوفیانه و عارفانه داشتند، در قرن هشتم هجری و پانزدهم میلادی خودش را نشان داد، و چند صباحی درخشید وخاموش شد.
 در رابطه و تحت تاثیر این جنبش جنبش مرعشیان مازندران شکل گرفت که چندان نمیشود آن را در زمره جنبشهای عارفان و صوفیان قرار داد و بیشتر با اسلام فقیهانه و شیخانه خویش و قوم است. در دوران تیموریان ما با جنبشهای درویشان و صوفیان معروف به حروفی و نقطوی و پسیخانیان روبرو هستیم که رد پاهائی از خود در تاریخ ایران گذاشتند و به طور معمول در زیر تیغ و برنطع جلادان دولتهای وقت کار شان به پایان رسد و هیچکدام نتوانستند دولت و حکومتی تشکیل بدهند، و نیز جنبش مشعشعیان در حول و حوش همین دوران وجود داشت که راهی به جائی نبرد،اما جنبش صوفیانه دیگری که باعث شد یکی از بزرگترین سلسله ها در ایران پیدا شده و سالیان دراز قدرت را در دست بگیرد جنبشی بود که در ادامه کار و روزگار، صوفیان پیرو شیخ صفی الدین اردبیلی آنرا پدید آوردند و سنگ بنای سلسله صفوی را پس از دوران مغول و تیمور گذاشتند. در این رابطه بد نیست چیزهائی بدانیم. 
شيخ صفي الدين اردبيلي كه در سالهاي 560 تا735 هجري ،1252 -1334ميلادي زندگي ميكرد صوفي شافعي مذهب بسيار مقتدري بود كه دخترصوفي معروف و مقتدرشيخ تاج الدين ابراهيم ، معروف به زاهد گيلاني را به همسري گرفت و پس از مرگ شيخ زاهد جانشين او شد . داستان شيعه بودن شيخ صفي و سلسله نسب صفويان تا امام هفتم شيعيان افسانه ايست كه بعدها توسط آخوندها اختراع شد ودور مينمايد كه در شهر اردبيل كه اكثريت مردم ي آن در عهد شيخ صفي شافعي مذهب بودند به يك صوفي شيعه روي بیاورند و باعث بالا گرفتن كار او بشوند . اقتدارشيخ صفي آنچنان بود كه در هر ماه هزاران نفر به زيارت او ميامدند و فضاي اجتماعي و روحي مردم پس از تهاجم مغولان و اشاعه روحيه درويشي و صوفيگري ، هر چه بيشتر بر اقتدار شيخ صفي افزود . 
به نظر ميرسد حكايت تشييع صفويان در زمان شيخ جنيد ،جد شاه اسماعيل شروع شده است و جنيد شافعي مذهب به تشييع روي آورده است . دوران جنيد مصادف با مرگ شاهرخ فرزند امير تيمور وتجزيه ممالك تيموريان و جدال قره قويونلوها و آق قويونلوها با يكديگر بود و شيخ جنيد تلاش كرد از اين موقعيت استفاده كرده و با كمك مريدان خود قدرت را به دست گيرد . تبديل لقب شيخ به سلطان!! در دوران شيخ جنيد صفوي شروع شد و او خود را سلطان جنید ناميد . او ارتشي ده هزار نفره از مريدان خود ترتيب داد و به نام غزا و جهاد با كفار، طي نه سال رياست خود بر صوفيان به لشكر كشيهاي متعدد پرداخت و سرانجام درجنگ كشته شد . در دوران جانشين و فرزند او شيخ حيدر، مسلح كردن صوفيان شدت بيشتري گرفت . كلاه دوازده ترك مخصوص قزلباشان از دوران او باب شد و اردبيل به مركز اسلحه سازي براي ارتش شيخ حيدر تبديل گرديد . سلطان حيدر روزگار خود را تا پايان در پي كسب قدرت سياسي ولشكر كشي به بهانه جهاد با كفار وخونريزيهاي فراوان گذرانيد . او در ميان صوفيان و قزلباشان مقامي شبه خدائي داشت . 
پيروان طريقت شيخ حيدر، آشكارا شيخ حيدر را خدا ميدانستند و فرزندش اسماعيل را «ابن الله» صدا ميزدند . شاه اسماعيل پس از ماجراها و كشاكشهاي فراوان با كمك صوفيان و طوايف تركِ جنگاور و نیرومند شاملو ، استاجلو، ذوالقدر، تكلو ، افشارو قاجار ارتشي تشكيل داد و پس از شكست دادن شروانشاه و تركمانان آق قويونلو به تبريز وارد شد و بر تخت سلطنت نشست ،او بنام خود سكه زد ومذهب شيعه را به عنوان مذهب رسمي اعلام كرد. 
بر تخت نشستن شاه اسماعيل و بنياد گذاري سلسله صفوي از زواياي مختلف قابل تاكيد و سرآغاز يك دگرگوني سياسي و مذهبي بسياربسیار قابل تامل در ايران است كه تاثير سياسي ، اجتماعي وفلسفي آن با قدرت فراوان در زمينه ها و زاويه هاي مختلف تا روزگار ما كشيده شده.الباقی ماجرای سلسله صفوی را می توانید خودتان دنبال کنید و من هم آن را به صورت رساله ای مجزا از تاریخ ایران در سایت می گذارم ولی بدون تعارف خدمت دوستان عرض کنم که: صوفیان صفوی از همان دوران بعد از شیخ صفی دیگر در پی ترک دنیا و عالم درویشی خودشان نبودند و در پی کسب قدرت سیاسی بودند که آن را به دست هم آوردند و اسلام صوفیانه شیخ صفی با ظهور شاه اسماعیل آمیزه ای از اقتدار فقیهان قدرتمند و سلطنتی جبار گردید که سالیان دراز حکومت کرد و تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جای نهاد که می شود در باره آنها بحث و فحص و تدبر و تامل کرد .خشومنت و درندگی در سلطنت نمودن صفویان و اقتدار اسلام شیعی فقیهانه در دوران صفوی نظیری در دیگر دورانها ندارد و می شود به روشنی و بدون تعارف عرض کرد که اسلام عزیز حتی از نوع عارفانه اش هم اگر بتواند بر تخت سلطنت بنشیند و قدرت سیاسی را در دست بگیرد درویشی و صوفیگری یادش خواهد رفت و به چسزی جز قدرت دریده و وقیح توجیه شده توسط مذهب و مقدسات نخواهد اندیشید و این مساله بارها در تاریخ ایران تجربه شده و دیگر تجربه بس است!و باید چه مسلمان باشیم و چه نامسلمان به طور جدی به جدائی دین از دولت فکر کنیم و اگر می خواهیم و علاقه فراوان به کتب آسمانی وقرائت آنها و کد آوردن و رفرانس دادن به مومنین و مومنات داریم ، بخاطر خدا هم شده یا خانقاهی و معبد و مسجدی بسازیم و یا در خانه در زمره امورات شخصی تا می توانیم از کتب مقدسه بهره مند شویم که دیگر تجربه بس است، پدرمان در آمد و به قول معروف جای فقهمان درد می کند. این نکته ای منفی از سیمای اسلام عارفانه بر تخت حکومت بودو حالا که تعارف نداریم و از محاسن قرائت عارفانه از اسلام عزیز حرف زدیم و او را در موارد حقیقی ستایش کردیم و ستایش می کنیم باید خدمت دوستان عزیزم عرض کنم که بخش اعظم تاریخ قرائت عارفانه از اسلام با حکومت کردن و زور گفتن سر و کاری ندارد و نباید هم داشته باشد! اما یک انتقاد را هم که در حیطه تجربه شخصی من قرار دارد باید بگویم و آن هم این است که قرائت عارفانه از اسلام اگر چه در زمینه فرهنگی و اخلاقی و انسانسازی و اومانیسم و خیلی چیزهای دیگر خدمات زیادی انجام داده است اما در موارد قابل توجهی باعث شده که اهل دل به رمانتیزم و پندار گرائی های عجیب و غریب دچار شوند و از صراط مستقیم یک تفکر واقعگرایانه و راسیونالیستی و عقل گرا و تجربه گرا که بتواند کار این دنیای مادی و سر سخت را سر و سامانی بدهد دوری جسته اند. این در حیطه تلاش و تحقیق و تجربه سی ساله این عبد مذنب قرار دارد و من با اینکه بسیار بسیار عرفان و اهل عرفان را دوست دارم و از این سرچشمه بهره های معنوی فراوان برده ام اما این انتقاد را حتی بر بزرگانی که قله های رفیع تفکر عرفانی ما را نمایندگی می کنند کسانی چون مولانا و حافظ و سنائی و عطار وارد می دانم و اگر مجالی باشد به این مقوله نیز روزگاری خواهم پرداخت. قرائت عارفانه از اسللام کنجینه عظیم و با ارزشی در طول قرنها در زمینه های مختلف مذهبی و فرهنگی و فلسفی و ادبی فراهم آورده است که خوشبختانه در دسترس است و با مطالعه و تامل در آنها می توانیم بهتر به این نوع قرائت آشنا شویم. خب عجالتا با دراویش و اهل عرفان و اهل قرائت عارفانه خداحافظی بکنیم تا برسیم به قرائت بعدی یعنی قرائتی نزدیک به عقل و منطق از اسلام.
دوازده اکتبر 2007 میلاد
ی

هیچ نظری موجود نیست: