حتما این را بخوانید قصه نیست حقیقت است
ماجرای پیرمردی 120 ساله که قبل از پدرش متولد
شده است
اسماعیل وفا یغمائی
این نوشته برای دفاع از خود یا حمله به دیگری نیست . برای شیر فهم شدن خودم و شاید چند نفر دیگر است.از همه و بخصوص دوستان و رفقای سابق شورائی، و کسانی که میتوانند به من کمک کنند ، خواهش میکنم یاداشت این پیرمرد صد و بیست ساله را که من باشم حتما بخوانید و درباره ام بیندیشید.
نمیدانم شما باور میکنید یا نمی کنید ولی من از روز بیست و پنج ژانویه2015 دانستم تا همین حالا صد و بیست ساله ام و باید بروم شناسنامه ام را عوض کنم. البته چندان هم لازم نیست چون اگر اینطور باشد که هست من بزودی خواهم مرد چون صد و بیست سال نهایت عمر بشر است.
دو سه روز قبل در اطلاعیه و سلسله اسنادی که تحت این عنوان منتشر شد «لینک:فرا خواندن مجدد چاکران ولایت به اقامه دعوا و پیگرد قضایی در مورد ادعای مرگهای مشکوک، طلاقهای اجباری و کلاهبرداری مالی» منجمله اعلام کردند:
-[....اسماعيل يغمايي كه اكنون در آستان بوسي و چاكري ولايت از اشعار و سروده هاي پيشين خود سراپا نادم شده و مدعي است كه مجاهدين ”جيب زني“ كرده اند ، در سه دهه گذشته صدها هزار دلار بابت تأمين كليه مخارج زندگي و سرودن شعر و ترانه و سفرهاي متعدد و متنوع، حتي پول توجيبي ، از مجاهدين دريافت كرده است كه نمونه هايي از اسناد آن ضميمه است.]
فقیر از مقوله آستانبوسی ولایت، نمیدانم کدام ولایت ؟عجالتا میگذرم و اعلام میکنم اگر به دشت کویر میرفتم حتما در استانه ورود به ولایت زانو میزدم و لب نمکین کویر نمک که مرا زاد و پرورد میبوسیدم .همچنین در مورد نادم شدن، اگر لازم بود توضیح میدهم که نادم کیست و چیست ، اما نوشته اند در سه دهه گذشته ، توجه بفرمائید سه دهه گذشته صدها هزار دلار از مجاهدین دریافت کرده است.یعنی به کوری چشم دشمنان و معاندان ما تقریبا میلیونریم خودمان خبر نداریم
اندکی توضیح میدهم صرفا برای عجیب و غریب بودن قضیه و روشن شدن خودم :
نخست در باره طول تاریخی سه دهه گذشته:
الان سال 1393 شمسی است . سه دهه قبل یعنی 1363 شمسی . من فکر میکنم در سه دهه گذشته در:
دهه اول
یعنی از سال 1363 تا 1372 بنده در پایگاههای مجاهدین در فرانسه و شهر هزار و یکشب یعنی بغداد وقرارگاه تشرف و بدیع زادگان و کوه و کمر بوده ام .من نمیدانم و میخواهم بدانم که حضرات چطور در آن دهه به من پول پرداخت میکرده اند؟ یعنی به یک عضو یا عضو تحت برخورد بقول رهبر:
کی؟ کجا؟ و چقدر؟ و توسط کی؟ پرداخت کرده اند
.فقط اینقدر یادم هست دست آخر حلقه ازدواجمان را هم در جلسات طلاق گرفتند و بردند و من در سال 72 با یک ساک سه کیلوئی لباس و شعربه پاریس آمدم. از این دهساله سندی هم منتشر نکرده اند. این از دهه یا بهتر است بگویم نهه اول. برویم سر دهه دوم.
دهه دوم
دهه دوم از سال 1373 شروع و به سال 1383 ختم میشود. مختصات این دهه
*بنده عضو شورایملی مقاومت بودم
*بنده بر اساس اسناد موجود که تمامش هم درست است و حقیقی از دبیر خانه شورا پول دریافت کرده ام
*اجاره خانه مشترک بنده و طاهر زاده را شورا پرداخته یعنی خانه را خانمی از بستگان شورا و مجاهدین اجاره و ما درخانه او زندگی میکردیم و خوش نشین یعنی بقول فرانسویها ابرژه بودیم. بخشی از خرت و پرتهای خانه را هم از خیابان پیدا کردیم و به خانه آوردیم.
دهه سوم
دهه سومی وجود ندارد در حقیقت در سال 1384 من از شورا استعفا دادم (به دلیل دخالت در زندگی خصوصی من و بلیندا و و نه دلیل سیاسی و چیز دیگرکه خود حکایتی است) و از سال 1384 حتی یک سانتیم از مدعیان پرداخت سه دهه دریافت نشده اگر شده همراه با اسناد دریافت دهه اول و دهه سوم منتشر بفرمایند تا آلزایمر این پیرمرد یعنی بنده ثابت شود. این تمام واقعیت است و چنان روشن که نیازی به اثبات ندارد.
حالا برویم سر صدها هزار دلار
من میخواهم اعتماد کامل خود را به این سند که مال یک کمیسیون، از تنها آلترناتیو دموکراتیک انقلابی و توحیدی و الخ... است و خودش فکر میکند ایران را از راستی و عدالت و چیزهای دیگر پر میکند جلب کنم. فرموده اند صدها هزار دلار
نخست باید بگویم ایوالله بابا جدا ایوالله و بعد باید توضیح بدهم صدها هزار دلار یعنی چی؟:
وقتی میگوئیم صدها هزار دلار ابتدایش در ریاضیات، بعد از دویست هزار دلار شروع و به نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه دلار ختم میشود اگر بیشتر بشود باید بگوئیم یک میلیون و بعدهم میلیونها و الخ
فرض کنید من حد اکثر را بگیرم ودر یک دادگاه عدل پس از پیروزی آلترناتیو وبا قاضیان انقلاب کرده و عادل اشرفی در حضور شخص شخیص رهبر و بانو به صحبت بنشینم و بگویم :
باشد نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه دلار پرداخته اید ولی بر اساس اسناد بررسی کنیم که این پول در چه فاصله زمانی با چکهای 2500 فرانکی و حد اکثر 2800 فرانکی پرداخته شده است؟
می خواهم باز هم تاکید کنم تمانم اسناد مربوط به دهه دوم است اگر سندهائی هست که دردهه اول و سوم چیزی پرداخت شده لطفا منتشر کنید که ببینم چطورمثلا در انتهای دهه سوم یعنی وقتی که من بعنوان مزدور از هضم رابع اطلاعات گذشته ،معرفی شدم و اعجاز انقلاب درونی که خدا را سپاس که بیرونی نیست ،باز هم به اذن رهبر و از سر رحمت دلارمیپرداخته اند؟ بگذرم و برو سر اسناد
مختصات اسناد اینهاست
فاصله زمانی سالهای هفتاد و سه تا هشتاد و چهار
برای هزینه شخصی
مقدار پرداخت به ما بعنوان اعضای حرفه ای در خدمت شورا،چکهائی به مقدار 2500 تا 2800فرانک(من همه را ماکسیمم یعنی دو هزار و هشتصد فرانک حساب میکنم یعنی معادل تقریبا430 یورو.و با احتساب فزونی یورو بر دلار حدود602 دلار.یعنی هر ماه 2800 فرانک معادل 602 دلار برای مخارج شخصی پرداخت شده است
برای اجاره خانه
از سال 1373 اجاره خانه سه اتاقه ای که من و طاهر زاده در آن سکنی داشتیم نیز پرداخت شده است .در سال 2001 طاهر زاده بخاطر زندگی مشترک با دیگری بخانه دیگری نقل مکان نمود و من نیز اجبارا به خانه کوچکتری در پاریس نقل مکان کردم واز این تاریخ تا پایان کار (یعنی حدود استعفای من در تیرماه 1384از شورا)، بر اساس اسناد، از تاریخ 3ژانویه 2002رسیدها نشان میدهد به من هفتصد و پنجاه یورو پرداخته شده که حاصل جمع اجاره خانه و مخارج ماهیانه من است. تا قبل از این اجاره مستقیما توسط کسی که در سرژی برای ما خانه را اجاره کرده بود پرداخته میشد و به همین علت تمام رسیدها و چک ها 2500 یا 2800 فرانک است. من نیز اسناد پرداخت خود را دارم .
اگر پرداختی هفتصد و پنجاه یورو را به دلار تبدیل کنیم روشن میشود که از سال 1373 هر ماه هفتصد و پنجاه یورو معادل 1050 دلار مجموع هزینه اجاره خانه و شخصی پرداخت شده است.
1050دلار در طول 12 ماه میشود12600 دلار و در طول دهسال میشود 126000 دلار یعنی حدود90000 یورو. که بیش از نیمی از آن اجاره خانه بوده و نیمی از آن مخارج غذا آب و برق بلیط ترن و اتوبوس و بوده است. این تمام حقیقتی است که اسناد حضرات و شرایط زندگی سیاسی من تائید میکند و شما اعلام کرده اید صدها هزار دلار!
برای پرداخت صدها هزار دلار
برای پرداخت صدها هزار دلار با روال ماهی 2800 فرانک و نیز کمی بیشتر از این اجاره خانه یعنی مجموعاماهی1050 دلار من باید تقریبا هشت برابر دیگر از نظر زمانی صبر کنم یعنی تنها در طول هشتاد سال با این روال و اسنادی که شما دارید بایدمن به این پول دست یابم و شما بپردازید
فرضیه ها برای نجات از دیوانگی
در سال 1363 یعنی سی سال قبل من سی ساله بوده ام بنابر این باید از سال 1363هشتاد نود سال دیگر بگذرد یعنی تا سال 1443 شمسی یعنی پنجاه سال دیگر صبر کنم تا این صدها هزار دلار پرداخته شود. چند راه برای حل مساله وجود دارد
الان پنجاه سال بعد است
1-یا باید قبول کنم که الان سال 1443 شمسی یعنی پنجاه سال بعد است و پول پرداخته شده
قبل از تولدم متولد شده ام
2-یا باید من قبول کنم که من پنجاه سال قبل از تولدم یعنی در سال 1282 شمسی در حول و حوش انقلاب مشروطیت و چند سال قبل از پدرم متولد شده ام و از آنزمان تا هشتاد سال بعد این حدود یک میلیون پرداخت شده است.
در هر حال پرداخت شده است
3-یا باید قبول کنم اصلا مهم نیست من متولد شده یا نشده ام ولی در هر حال این پول پرداخته شده است.
حواس پرتی و عصبانیت اطلاعیه دهندگان
4- یا باید قبول کنم که کسی که اینها را نوشته حواسش پرت بوده است و یا چنان عصبانی بوده که تمام مخارج ضبط سرودها و ترانه ها و استودیو و پرداختهای به سایر هنرمندان را بپای من نوشته و با خودش گفته اگر این فلان فلان شده سرود نمیسرود که ما مجبور نبودیم دهها سرود را ضبط کنیم و به دهها نفر از استودیو و خواننده و نوازنده و... بپردازیم خدا کند که اینطور باشد چون در صورتهای دیگر
من قبل از پدرم متولد شده ام
من پیرمردی حدودا صد و بیست ساله ام که قبل از پدرم در سال 1282 متولد شده ام و همزمان در سال 1443 یعنی صد و بیست سال بعد یعنی در سالهای2065میلادی دارم نفس میکشم از حسابدار عزیزو نویسنده مقاله مربوطه و دوستان قدیم شورائی و مسئولین مربوطه خواهش میکنم به این پیرمرد 120 ساله که دارد تتمه عقلش را هم از دست میدهد کمک کنند. از تمام شما ممنونم و میخواهم مقداری هم به این قضیه که چطور شد که شما اینطور شده اید فکر کنید
به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار
کمی فکر کنید . حکایت من و شما همانست که نوشتم و خود بهتر میدانید اما میتوانید در کنار خود کسی را بیابید که خرج باز سازی دندانهایش مساوی بیست سال مخارج زندگی من بوده است و ایکاش آنقدر شرف داشتید که درکنار افشای !! اسناد در ابطه با دکتری که از همه زندگی و منجمله پول و مطب و کلینیکش گذشت تا در خدمت انقلاب و ازادی باشد و وکیلی که می توانست اگر به سیاست نپرداخته بود چون همکارانش ثروتمندی اسوده خاطر باشد به حسابدارانتان میفرمودید مخارج یک ماه زندگی ماه تابان و مهر فروزانتان را محاسبه نموده و در برابر چشمان مردم که نه خودتان قرار دهید تا بدانید چه کسی میلیونی می ستاند و خرج میکند و خم به ابرو نمی اورد.نگاه کنید! بر سفره های ضیافت شما و در زیز برق لبخندهایتان به قول شاملو،بر دیسهای بدل چینی تزئین شده با لیمو و ریحان واشتها آورهای رنگارنگ این آخرین بخشهای پیکرهای نسل ماست در انتظار تکه پاره شدن و سرو شدن و به بازی و بازیچه گرفته شدن و خم به ابرو نمی آورید.
بخاد سوگند درچنگ ناراستی و دروغ و بی صفتی ذلیل و اسیرید. به عللش فکر کنید. به آن دستگاه تفکری که شما را از مجاهد خلق با آن زیبائی و شکوه به این حضیض فلاکت و دروغ و سند سازی وتهمت و ناجوانمردی کشاند. دستگاهی که سی سال از تولدش میگذرد و چه چیزی از پیام اولیه باقی مانده براستی چه چیزی مطلقا هیچ چیز، تنها سفره چرمینی از خون و رنج نسل من و ما باقی مانده که در یک سویش دروغ میتازد و در سوی دیگرش بیرحمی و ذلت وسالوس و تهمت و نه نبرد برای آزادی ،بل حفظ خود ومجالس پوک و پر شکوه گدائی ذلیلانه آزادی یک ملت سه هزار ساله از آنان که در نهان تنها به شادی و آزادی خود میاندیشند و نه هرگز هرگز و هزار بار هرگز ، آزادی و شادی ملت ایران. مطمئن باشید هیچ جائی با این روال در تاریخ ایران برای شما نخواهد بود حتی اگر در دروغپردازیها و تهمت ها موفق شویدو حتی اگر با شادی ما را به صلابه تهمت و دروغ بکشید این ما نیستیم که میبازیم هر چندبمیریم.
بخاد سوگند درچنگ ناراستی و دروغ و بی صفتی ذلیل و اسیرید. به عللش فکر کنید. به آن دستگاه تفکری که شما را از مجاهد خلق با آن زیبائی و شکوه به این حضیض فلاکت و دروغ و سند سازی وتهمت و ناجوانمردی کشاند. دستگاهی که سی سال از تولدش میگذرد و چه چیزی از پیام اولیه باقی مانده براستی چه چیزی مطلقا هیچ چیز، تنها سفره چرمینی از خون و رنج نسل من و ما باقی مانده که در یک سویش دروغ میتازد و در سوی دیگرش بیرحمی و ذلت وسالوس و تهمت و نه نبرد برای آزادی ،بل حفظ خود ومجالس پوک و پر شکوه گدائی ذلیلانه آزادی یک ملت سه هزار ساله از آنان که در نهان تنها به شادی و آزادی خود میاندیشند و نه هرگز هرگز و هزار بار هرگز ، آزادی و شادی ملت ایران. مطمئن باشید هیچ جائی با این روال در تاریخ ایران برای شما نخواهد بود حتی اگر در دروغپردازیها و تهمت ها موفق شویدو حتی اگر با شادی ما را به صلابه تهمت و دروغ بکشید این ما نیستیم که میبازیم هر چندبمیریم.
اسماعیل وفا یغمائی متولد1905 میلادی
تاریخ نگارش مقاله 2065 مطابق با 2015میلادی...
۵ نظر:
يك فرضيه ديگر هم هست كه احتمالا فراموشتان شده بنويسيد. اسماعيل يغمايي قبلا هرچه بوده بوده، هرچه پول هم گرفته گرفته. الآن نقدا عامل وزارت اطلاعات است. از چه سالي؟ مهم نيست، الآن هست، اين جدي ترين فرضيه است، كه هر فرضيه ديگري را باطل مي كند حتي فرضيه تولد ايشان قبل از پدر محترمشان كه يك مقدار فحش محسوب مي شود (با پوزش)
عزیز
اسطلاعات اگر نبود شما درمیماندید. این را مطمئن باش اطلاعات نزدیکترین مددکار شماست سالهاست و بعد از پیروزی خیالی هم باید حفظش کنید لازمتان میشود با پوزش
در رابطه با " يك فرضيه ديگر هم هست " ، ـ دوست گرامی اینجانب می توانم ده "فرضیه دیگر" را هم بیان کنم.
اما، بیان فرضیه بدونه اثبات ، در رابطه با مسایل اجتماعی و فردی کاری است ناپسند، به طور مثال؛
فرضیه دیگر؛ جناب اسماعیل یغمایی عامل سیا باشد، یا عامل اف بی آ ، یا عامل ساواک (اگر قرار به چرند گویی است، چرا که نه)
اما جدی ترین "فرضیه " که خط کُلفت ابطال بر روی هر فرضیه ای می کشد این است که اسماعیل یغمایی اصلا در ولایت رجوی ذوب شده و الان در نقشِ مُهرهٔ نفوذی در جمع اجتماعات دموکراتیک حضور دارد
برادر بزرگوارم ، شاعر بزرگ مقاومت، ای سوخته دل ایران و ای کلام زمان،
من بابت این همه نامرادی از تو بزرگ مرد پوزش می طلبم. میدانم که روح حساست و دل شیدایت از این همه نامردی میگیرد اما تو به بزرگی خود ببخش. ما شرمنده که تو عزیز دلهامان بخاطر گذر زندگی از آن ناکجا آباد رد شدی. عجب. اینان را بگو که میخواستند حکومت عدل علی بر قرار کنند که از ظلم به زنی کلیمی جان میدادند اما چه بی آبرو و با چه لئامتی این چنین به برادر مسلمان خود می تازند. خدا خود و خانواده ات را حفظ کند. هیچ شکی بخودت نکن، این روزگار است که بی مروت است. تو فرزند شریف این آب و خاکی.
با سلام...از مجاهدین و هوادارانشان می پرسم که آیا اگر کسی به طور حرفه ای در تشکیلات شورا یا مجاهدین باشد، مخارجش را از کجا باید بیاورد؟ اگر در آن ده سال آن مخارج را نی دادند آیا شاعر مقاومت می توانست 24 ساعت در خدمت شما ها باشد. اگر دادن مخارج عیب است چرا از همین پول به دیگر مجاهدین و شوراهایی ها می دهید؟ مسثود و مریم و مهدی و نقی و ... آیا کار می کنند و مخارج خود را با رنج بازو در می آورند؟ اسناد شما علیه یغمایی و فصیم و ...مسخره است...به خود آیید و فقط جواب بدهید که اگر روزی مهدی ابریشمچی هم منتقد شد آیا مسخره نیست که تمام مخارج او را علیه او منتشر کنید؟ این ها زندگی و خون و رنج داده اند....اگر آن 1000 دلار در ماه می بود می تونستند از سازمان جدا شوند و بثل بقیه کار کنند. آقای رجوی خودت به این افشاگری نمی خندی؟ آقای یغمایی عزیز، پایدار باشید. این نیز بگذزد!
ارسال یک نظر