خدا حافظ و سلام! اسماعیل وفا یغمائی
فکر کنم بیشتر از دهسال است دریچه زرد مصدع اوقات نازنین شماست.دریچه
که بیاد :دریچه زرد کتابخانه خانه پدری در آن دهکده کوچک(گرمه، در دشت
کویر) به نخلستان و هیاهای کشاورزان نجیب و مهربان و برهنه پای گشوده
میشد در اینجا:
بعنوان نمادی مجازی از آن دریچه ،قرار بود وبگاهی شخصی باشد، اما شد جایگاهی برای عمومی که فریادی بر دل داشتند و بغضی در گلو وکلامی برای بیان. چند ماهی بود که این فکر در ذهنم قدم میزد وتسبیح میانداخت و میفرمود که بقول رفقا ما که هیچی نداریم! این دریچه را از خصوصی بودن در آورم و خود رفع زحمت کرده به کنج دیگری بروم. بنابر این اول خدا حافظ یعنی:
بعنوان نمادی مجازی از آن دریچه ،قرار بود وبگاهی شخصی باشد، اما شد جایگاهی برای عمومی که فریادی بر دل داشتند و بغضی در گلو وکلامی برای بیان. چند ماهی بود که این فکر در ذهنم قدم میزد وتسبیح میانداخت و میفرمود که بقول رفقا ما که هیچی نداریم! این دریچه را از خصوصی بودن در آورم و خود رفع زحمت کرده به کنج دیگری بروم. بنابر این اول خدا حافظ یعنی:
بار کارهای شخصی و هنری و...من روی دریچه
پائین میآید یعنی من هم میشوم مثل دیگران و در کنار دیگران و بار و بندیل
خود را جمع میکنم و میروم جائی دیگر البته یک جای مجازی دیگر چون جای حقیقی
عجالتا در دسترس نیست .
دریچه به این دلیل سبکتر خواهد شد و چند روز دیگر مرتب و قبراق خواهد بود و در خدمت رفقا مثل قبل وبیشتر اما در مورد سلام:
از آنجائی که آدم خسر الدنیا! تا نفس
میکشد باید بسراید و بنویسد و قرولند کند و اشکال بگیرد و دشنام بشنود و
از هضم رابع اطلاعات بگذرد تا بیاری حق نوبت خسر الاخره شدنش فرا برسد!با
اجازه دوستان من در دریچه بعنوان یکی چون دیگران و در این وبگاه(....وبگاه اسماعیل وفا یغمائی) بمثابه صاحب
این کنج مجازی در حد مقدورات خواهم نوشت و باعث اتلاف وقتتان خواهم شد.
امیدوارم تا چند روز دیگر دریچه زرد مرتب شود و نیزدریچه دیگر ، کنج خلوت
من نیز پذیرای علاقمندان بشود.
در پایان به دلیل محبتهائی که تا بحال نثار کلمه دریچه زرد شده و آنرا دریچه ای رو به زرداب و زهر و خیانت و هزار درد بیدرمان دیگر اعلام فرموده اند بد ندیدم عکس تنی چند از دهها و صدها انسانی که در پس ان دریچه زرد حقیقی هیاهایشان فضای کودکی و نوجوانی مرا از صفا و محبت پر کرد را در اینجا درج کنم.در پس دریچه زرد اینها بودند و دهها تن چون اینان و اکثرا برهنه پای وبیل در کف، حاجی بشیر و بیگم و خدا مراد در عهد کودکی من جوان بودند و حالا سالخورده اند و هنوز زنده و عذرا خانم سالهاست با لبخندش در میان ما نیست. یادشان در هوای غربت گرماست بخاطر اینان و امثال اینان بود که به راه شتافتیم واگر چیزی ارزشمند برای من و ما بجا مانده باشد خاطره همین مردم است و بس
نظراتتان غنیمت است. با درود
اسماعیل وفا یغمائی
در پایان به دلیل محبتهائی که تا بحال نثار کلمه دریچه زرد شده و آنرا دریچه ای رو به زرداب و زهر و خیانت و هزار درد بیدرمان دیگر اعلام فرموده اند بد ندیدم عکس تنی چند از دهها و صدها انسانی که در پس ان دریچه زرد حقیقی هیاهایشان فضای کودکی و نوجوانی مرا از صفا و محبت پر کرد را در اینجا درج کنم.در پس دریچه زرد اینها بودند و دهها تن چون اینان و اکثرا برهنه پای وبیل در کف، حاجی بشیر و بیگم و خدا مراد در عهد کودکی من جوان بودند و حالا سالخورده اند و هنوز زنده و عذرا خانم سالهاست با لبخندش در میان ما نیست. یادشان در هوای غربت گرماست بخاطر اینان و امثال اینان بود که به راه شتافتیم واگر چیزی ارزشمند برای من و ما بجا مانده باشد خاطره همین مردم است و بس
نظراتتان غنیمت است. با درود
اسماعیل وفا یغمائی
۷ نظر:
جناب یغمایی با سلامهای گرم و دوستانه.
دریچۀ زرد محل بیان نظرات و ارائۀ مقالات و اشعار زیبایی بوده و خوانندگانش هر کدام به شکلی از این دریچه به آسمان رنگارنگ و غالبا تاریک ایران نگریسته و بدان اندیشیده اند. امیدوارم که شما با توان و انرزی بیشتر و سمت و سویی بهتر و سازنده تر بتوانید، که می توانید، به کارهاادامه دهید و در کنار این دریچه، دریچه های دیگری رو به سوی حقیقت و درک درست تر جهان پیرامون بگشایید.
پیروز و پاینده باشید
اسماعیل عزیز درود بر تو و دریچه رزمنده آزادی و انسانیّت. با "دریچه زرد"ِ زیبایت سالهاست پنجره ای باز کرده ای، - با شکل و شمایلی دلپذیر ، خوشرنگ و رو - به هوای آزاد هنر و ادبیات انسانی... ونیز رزم سیاسی باشرف و راستی. علیه، بلکه ضدِّ سازندگان ولایت فقیه/ازهرنوعش/ و بانیان «هفت حصار» و پیامبران بی مثال دروغ و دغل - که حالا بوی گند کپک خودشیفتگی شان ازهرکلام و کتابتشان بلند و با چه شدتی مهوع است!
تو مدتهاست دریچه پرنقش و نگارت را نه تنهادر اختیار دوستان و همدردان گذشتی بلکه حتی به ابواب جمعی «آقای انحطاط» هم امکان سخن دادی،- به حرمت آزادی سخن و احترام به نظر حتی مخالفان... باری، حال که به درویشی نه تنها "دریچه"، بلکه خانه را هم دراختبار همه می گذاری و اسباب کشی می کنی، فقط می توانم رفیقانه از صمیم قلب احسنت بگویم ،دستت را بفشارم و رویت را ببوسم. شاد و پایدار باشی عزیز
کریم قصیم
با سلام
خسته نباشی باز هم بخاطر این بیشماران چهره های خندان،صمیمی،آفتابسوخته و مظلوم حقیقی وطنمون بنویس و بسرای.
پیروز و سرفراز باشی
آقای یغمائی عزیز سلامت و پایدار باشید از این دریچه ما نیز چه دیدیم وچقدر آموختیم
وزیریان
برادر گرامی اسماعیل با وفا
خدا عمرت دهد. این شاید تنها نمونه واقعا ازاد هر جریده و نشریه و وبلاگی بود که من در این دوران دیدم. خدا حفظت کند و همسر و امیرت را عزت و سلامتی دهد. انشاالله روزی برسد که همسر و یاران سابق قدر تو را بدانند و مردم ایران به عمق هنر و ایجاز این درویش خراباتی نشین پی ببرند. آرزو میکنم که جایزه نوبل در ادبیات نصیبت شود. زنده باشی و سربلند. از درون همین دریچه بود که دروازه های بصیرت باز شدند و صره و ناصره تقدیس و مقدس مابی روشن. تو بودی که آریو برزن سردار ملی و شهید تاریخی مان را از زیر خاک بیرون آوردی و مقدس مآبان آخوندی را بخاک سپردی.دستت درد نکند و خسته نباشی. خدا قوت خیلی دوستت داریم. ای باوفای با صفا.
چه زیبا است قدرت داشتن حتی به اندازه اداره یک سایت انترنتی و واگذاری آن بدیگران و خودراشریک دیگران دانستن .اگرکمی به عمق رویم در این رویداد درسی از کتابی گشوده می شود که هر کدام از مابار ها آن صفحه مررو کرده امادرسی نیاموخته ایم و امروز وفا به مانند استادی باتجربه و خاک خورده نشان داد که کیست و در کجاایستاده است.دستت را می فشارم وپیشانی بلند کویرت را می بوسم.
ممنونم رضای گرامی ایکاش میشد بیشتر کاری انجام داد. به امید ایران ازاد و ملتی در پناه دموکراسی
ارسال یک نظر