دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۳ فروردین ۱, جمعه

تبریک نوروزی و تشکر «شاعر فرومایه» از دوستان فرا مایه



یکی از دوستان همراه با شادباش نوروزی خبر داد که در جریده شریفه «آفتابکاران» چهار مقاله توسط   آقایان ناصر آبادانی، اسماعیل هاشم زاده ثابت،عارف شیرازی و هرمز صفائی منتشر گردیده که در آن شماری از منتقدان و منجمله مرا نواخته اند. نگاهی به مقالات انداختم. شما نیز میتوانید در این لینکها مقالات را بخوانبد و نیز شعری را که آقای «سهند مهاجر» گویا در خشم از تلاشهای «محمد نوریزاد» سروده است و از هر لحاظ  ، شکل و محتوا جالب است مطالعه نمائید. مقالات عبارتند از:
در بارۀ این مقالات وانتشار آنها در پایان سال می‌توان فراوان نوشت. راز و رمزهای این نوشته‌های "وزین" را- بجز تأمل بر «جنگ صلیبی بی‌پایان با ایرج مصداقی»- می‌توان از نظر مقاصد «سیاسی» و کاربردها و فواید «درون تشکیلاتی»‌شان، بخصوص «لزوم [تراشیدن] تعدادی دشمن» که اذهان را متوجه خود و فضای پرسکوت را مقداری پرشور و حال کند، جستجو و کشف کرد و نتیجه را در اختیار دوستداران گذاشت.
همچنین میتوان از نظر«فرهنگی»و«تربیتی»وشناخت وجدان نهان نویسندگان و درجات عالیه کارکردهای این وجدان روی آن تامل نمود، اما  به نظر من موردی ندارد.
با تشکر از این دوست و با تاکید به اینکه اگر شما خوانندگان  این نوشته فرصت دارید این مقالات را بخوانید، قبل از این هم اشاره کرده ام ،پس از سی و شش سال، از بهمن پنجاه و هفت تا فروردین نود و سه ، و نگاهی به وضعیت کنونی منجمله وضعیت لیبرتی، یازدهمین سال اختفای رهبر مجاهدین و شورا، نظاره پهنه سیاسی و بین المللی کارکردها ونگاهی به پهنه ایدئولوژی، استراتژی و تشکیلات و...در حال حاضر،بنظر من،چنانکه قبل ها نیز اشاره کرده ام آردها بیخته شده و الکها آویخته شده است وچشم اندازها در این موارد بازهم به نظر من،«چشم اندازهای سپری شده» است بنابراین، با توجه به اینکه «چشم آندازهای آینده» در برابر است از «چشم اندازهای سپری شده» و اهل این چشم اندازها ، فارغ از دنیای تبلیغ و هیاها، بگذریم و خود را خسته نکنیم. 
قبلا گفته ام اگر من چیزی مینویسم بخاطر بیان تجربه و نقد گذشته است( فکر میکنم این حق را دارم) و اینکه این نقد در اختیار آیندگان قرار بگیرد. قصد من دشمنی با این و آن، و تشکیلاتی و کسانی که بنظر من( تاکید میکنم به نظر من) به دلیل کارکردهای گذشته و حال و اشتباهات بنیان سوز،وبخصوص انتقاد ناپذیری و تمرکز مطلقه قدرت وضعف و بحران ایدئولوژیک....ایامشان سپری شده است ،نیست. نه این قصد را دارم و نه فرصت و نه نیروی جوانی را که همراه با هستی شماری از اعضای خانواده   بپای همین جنبش  نثار شد.
 به همبن دلیل نویسندگان محترم ، چنانکه در این مقالات، فقط با کلمات، و گاه بدترین دشنامهای عادی حیرت آور، می توانند خود را آرامش بخشند و خود و دیگران را مجاب کنند، فارغ و غافل از اینکه کلمات بدون واقعیت درونی آن، چیزی را تغییر نمی دهند. این را من بعنوان شاعر خوب حس میکنم و میدانم اگر فرضا واقعیت بیرونی بهار در یک غزل بهاری تپش نداشته باشد آن شعر شعری مرده است . بر این پایه میخواهم به نویسندگان محترم این مقالات یاد آوری کنم این نوع نوشته ها   در دراز مدت به ضد خود تبدیل میشوند زیرا واقعیت در خارج ذهن ما وجود دارد. 
بعنوان مثال  وقتی رفیق نازنین نویسنده با شدتی تام و تمام  و تحسین انگیزمرا «شاعرفرو مایه» میخواند چیزی در بیرون تغییر نمی کند، و حرف ایشان در فرا رفتن یا فرو رفتن «مایه» من، همانقدر موثر است که خرگوشی در دور دست سر زمینی دور هویجی را بخورد واسبی در صحرائی ناشناس شیهه بکشدو سایه عقابی بر کوهساری عبور کند. فرو مایگی یا فرا مایگی مرا در نهایت واقعیت بیرونی و تلاشهای من در طول حیاتم تعیین میکند و در نهایت پس ازبر اوردن آخرین نفس این مردم و فرهنگ ایران است که اگر چیزی شایسته و با مایه از من باقیمانده باشد آن را حفظ میکند ویا نمی کند که در هر حال تاثیری و تغییری در من که نیستم نخواهد داشت زیرا فکر میکنم رفتگان بی نیازند و نیز از حس غرور و مطرح شدن تهی.
در هر حال با تشکر از نویسندگان آقای عارف شیرازی،اسماعیل هاشم زاده ثابت،هرمز صفائی، سهند مهاجر،ناصر آبادانی و سایرینی که تا بحال نوشته اند و در آینده خواهند نوشت، نوروز باستانی را به آنان تبریک گفته سال خوشی را برایشان آرزو میکنم و امیدوارم در آغاز سال روی اشارات «شاعر فرومایه» و سایر اشارات تاملاتی بفرمایند و فارغ از شورهای انقلابی و توحیدی ببینند واقعا چه خبرست و مشکل کجاست و اگر امکان داشته باشد راهی جست که زمان متوقف نمیشود وآینده در راهست و مشکل شما من و ما نیستیم مشکل بسیار بسیار نزدیک به شماست.
در پایان ،بنظر من فارغ از چشم اندازهای سپری شده و بهتر است بگویم مرحومشده ، انقلاب ایران توسط مردم ایران و نمایندگانش (که باز هم بنظر من، مدتهاست دیگر شما نیستید و با این فرهنگ و منش و روش نمیتوانید باشید)در داخل ایران و نیز در خارج کشور توسط کسانی که این تنفس و تپش ملی و گسترده را حس میکنند و اهل شعور و خرد و نوگرائی و آینده اند وسعی میکنند واقعیت را بفهمند و برای ریشه کن کردن حکومت آخوندهای پلید با آن همگام شده اند در حال تنفسی نیرومند و رشد و بالندگی است، بموقع هم سامان و سازمان خود را خواهد یافت. شما دوستان! میتوانید  راه خود را در مسیرموفقیتهای پی در پی چنانکه در پیام نوروزی رئیس جمهور منتخب شورا به روشنی  اشاره شده است (لینک پيام نوروزی رئيس جمهور برگزيده مقاومت ـ ۲۹ اسفند ۱۳۹۲)ادامه بدهید و همچنان ما را بنوازید. دمتان گرم و نفستان چاق وموفق باشید.باز هم نوروز را خدمت شما هموطنان تبریک میگویم.
اسماعیل وفا یغمائی
اول فروردین هزار و سیصد و نود وسه خورشیدی
سی وسومین سال دوری از ایران
و سی و سومین سال تنفس و زیستن برای آزادی ایران و ملت بزرگ ایران از نکبت جمهوری اسلامی 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام ، عيد شما مبارك ، سالي سرشار أز شادي سلامتي و موفقيت برايتان ارزو دارم .
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه هاي نيمه باز
خوش به حال دختر ميخک که ميخندد به ناز
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
عیدتان مبارک و سالی خوش و سلامت داشته باشید ...
امیرصیاحی