دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

یاداشتکها. یاداشتک شصت و ششم دردناک ،مضحک، خطرناک اسماعیل وفا یغمائی




یاداشتکها. یاداشتک شصت و ششم
دردناک ،مضحک، خطرناک
اسماعیل وفا یغمائی
سالهاست که :
پس از شروع جدی جدا شدنها، بریدنها،منفعل شدنها،و متاسفانه مزدوری رژیم آخوندرا پیشه کردن،شاهد و گاه  هدف حملات آزار دهنده ای هستیم که متاسفانه  در میان جماعاتی به یک سنت سیاسی و فرهنگی دردناک، مضحک و خطرناک تبدیل شده است. اندکی توضیح میدهم.
هم حدیث جدا شدنها و بریدنها و منفعل شدنها واقعی است و هم خیانت جماعتی  از بریدگان و جدا شدگان به مردم وسرنوشت مردم ایران  با پیوستن به ملایان  حقیقت دارد.
در هر طیف دسته هائی وجود دارند و اگر کسی همت کند و بتواند آمار درستی از این همه ارائه کند، و مهمتر اینکه صاحب خردی بتواند دلیل و پایه و مایه این همه جدا شدن،بریدن،و متاسفانه در کنار اینها از وادی جدا شدن و بریدن در برخی موارد به وادی همکاری با رژیم رفتن را به دست آورد، ونه تنها علل خیالی! بلکه علل واقعی ، علل ایدئولوزیک، سیاسی، تشکیلاتی و شخصی این عارضه ها را به دست آورد تا پرده رازها فرو افتد، بسیار جالب خواهد بود.همینقدر باید اشاره کنم و بگذرم که در طول تاریخ معاصر ایران و شاید تاریخ گذشته، هرگز شاهد چنین موجهای بریدن و جدا شدن و منفعل شدن و نیز در طیفی، به خدمت دشمن خون آشام مردم ایران در آمدن یعنی خیانت  نبوده ایم.شاید کارنامه حزب توده ایران  پس از کودتای 28 مرداد و موج انفعال و بریدگی و در موارد قابل توجهی خیانت، شاهد خوبی باشد ولی هرگزبا کم و کیف نیروها با نیروهائی که از سازمان مجاهدین  و ارتش آزادی بخش جدا شده اند و یا به خدمت دشمن در آمده اند قابل مقایسه نیست.
ماجرا از همان سال شصت از همان اولین روزها در کنار مقاومتها و تیر بارانها و کشتارهای خمینی ،با بریدن و به مصاحبه کشاندن تعدادی از اعضای تیمهای عملیاتی شروع شد وادامه یافت و اوج آن پس از حمله آمریکا به عراق وماجرای کمپ تیف و بریدن و پیوستن چند صد تن به جمهوری اسلامی خود را نشان داد و هم اکنون نیز دهها تن از کسانی که به ملایان پیوسته اندصفحات رسانه های رژیم یا رسانه های وابسته به آنان را پر کرده اند. اینها تمام حقیقت دارد.
در سوی دیگر اپوزیسیونی که خود را آلترناتیو بلا تردید می داند  واین محصولات  روزگاری در خدمت او بوده اند ایستاده است.صحنه را اندکی بنگریم و خوب خوب توجه کنیم.
الف:
آنانکه به خدمت ملایان یعنی دشمن شماره یک مردم ایران در آمده اند از آنجا که میدانند یک تکه از هویت یعنی هویت آلوده ملایان به قبای هرکه بچسبد بوی تعفنش از دور آزار دهنده است و باعث فرار میشود تمام کوششان این است که:
 خود را جدا شده و معترض و منتقد، یعنی در صفوف جدا شدگان و معترضان خاموش یا غیر خاموشی که به رژیم نپیوسته اند جا بزنند تا حرفشان برد داشته باشد. اینکه حرفهای آنها یعنی خائنان، یعنی همکاران عملی رژیم،چقدر واقعی است یا غیر واقعی موضوعی دیگر است اما این حضرات میدانند حرف حتی واقعی آنها هم  به دلیل آلوده شدن آنها با رژیم ، و چون سلاحی در خدمت اهداف آخوندهاست چندان بردی نخواهد داشت.
ب:
جدا شدگان و معترضان و منتقدان، که حتما و بدون پرده پوشی از سازمان مجاهدین و ارتش آزادی و..بریده اند، بعنوان مثال خود من، با اینکه دلایل اعتراض و انتقاد و جدا شدن یا آنطوری که آنها میگویند بریدن، برای من کاملا روشن است و می توانم مفصل توضیح بدهم اکثرا خاموشند و اگر تا همین حالا چیزی هم نوشته اند  در بخش اصلی،از موضع خیر بوده است هر چند فرهنگ و اخلاق و سنت حاکم بر کنشهای طرفی که خود را آلترناتیو میشناسد این را قبول ندارد و ترجیح او، اگر این جماعت به خدمت ملایان در نیامده! وبا تحلیل و تفسیرهای مرسوم نسوخته اند و خیال آنها را را راحت نکرده اند،سکوت مطلق معترضان است تا او کار خودش را بکند.
ج
اما درناکی قضیه وقتی با مضحکه همراه میشود که میبینیم در موارد بسیار زیاد تمام تلاش و کوشش آلترناتیو و اپوزیسیون مربوطه این است که جدا شدگان را و معترضان را با انواع لطایف الحیل و افشاگری و مچ گیری و تکنیکها و تاکتیکهای خاص خود وسر هم کردن اسناد و مدارک تکراری و اینکه نوشته شما در ایران دیدبان و ایران اینترلینک و فلان سایت وزارت اطلاعات منتشر شده و اینکه اینها به نفع حکومت است  کوشش میکند همه را  به صف خائنان و مزدوران براند و خیال خود را راحت کند.
برای اپوزیسیون و آلترناتیومربوطه،با تمام سعه صدر و ایدئولوژیی که به نظر او برترین اندیشه دوران معاصر است و قرار است بعد از افول ایدئولوژیک شوروی راهگشا و نقطه امید کل بشریت گردد، اگر چه بیشتر، با زبان و قلم حواشی خود اعلان موضع میکند، معترض و منتقد و جدا شده  و بریده ای که مشروع باشد یا قابل تحمل، وجود ندارد هر چه هست خائن و مزدور و اطلاعاتی با جیره و مواجب یا بی جیره و مواجب میباشد.  این مضحکه دردناک وقتی بیشتر مضحکه میشود که متوجه میشویم که البته رژیم و به رژیم پیوستگان از این قضیه شادمانه اند و بقول معروف با دم مبارک گردو میشکنندزیرا:
از یکطرف با راند ن خیالی همه جدا شدگان به صف خائنان، جبهه خائنان یعنی آنانی که به طور عملی بخصوص با ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی کار میکنند چاق و چله تر میشود و از طرف دیگر اینان میتوانند دلیل محکمی بیابند و اعلام کنند ببینید ما هم مثل این منتقدانی که آلترناتیو مربوطه آنها را مزدور میداند جدا شده ایم و معترض،و از جنس آنها هستیم  و بدین طریق با تلاش و کوشش آلترناتیو مربوطه در اطلاعاتی خواندن هر کس که زبانی به انتقاد میگشاید خائنان حقیقی که سر بر استان سلاخان ملت ایران یعنی حکومت کنونی ایران نهاده اند میتوانند  خر خود را راحت تر در خارج کشور برانند و به آخوندها خدمت کنند.حال بقول معروف با این سیاست پیدا کنید هندوانه فروش را و تماشا بفرمائید که:
چه کسی دارد آب به آسیاب رزیم ملایان میریزد، منتقدی که نوشته اش را بدون اجازه در سایتهای رزیم درج کرده اند یا سیاستی که تمام تلاشش این است با راندن تمام جداشدگان و منتقدان و معترضان به صفوف مزدوران رژیم صفوف آنها را در عمل نیرومند تر کرده و خیال خود را البته از هر منتقدی راحت کند.
اینکه این شدنی است یانه مساله ای است که باید بررسی کرد. به نظر من نه شدنی است و نه درست.ما در قرون وسطا زندگی نمیکنیم و سطح شعور و ادراک آدمها سطح شناخت انسانهای قرون وسطا نیست. آخرین رمال و دجال موفق تاریخ ایران هم که توانست میلیونها تن از مردم را به دنبال خود بکشاند یعنی خمینی، در ادامه طبیعی خود یعنی خامنه ای که هم ریش و پشم مناسبی دارد، و هم عبا و عمامه وسواد لازمه آخوندی و مسند امامت را نیز، بازی را به مردم ایران که سهل است حتی هواداران سابق خودش باخته است ، وبا این حساب باید اطمینان داشت که دیگر نمیشود با تکنیکهای امام گونه یا فرمولهای ریاضی  و به کار گرفتن آنها در کار سیاست و صدور اطلاعیه و اعلامیه یا بکار گرفتن اهل قلم، هر کس را که با ما نیست به دشمن منتسب کرد.
ماهیت واقعی افراد نشان و تمثال و شال و قبا و رده تشکیلاتی نیست که از طرف کسی اهدا شود و امروز بنده فلان ابن فلان باشم با احترامات فائقه و فردا هیچ ابن هیچ با خروارها اخم و تخم دیگران،ماهیت واقعی افراد است که هویت آنها را تعیین میکند و نه انگ و بهتان فلان سازمان سیاسی، هویت سنگ  سنگ است و چوب چوب.برویم و داد بزنیم سنگ چوب است و چوب سنگ .برویم و در همه جا فریاد بر آوریم که هر بریده و جدا شده و منتقد و معترضی خائن و اطلاعاتی است بدون تردید و نهایتا موجب تمسخر خواهد شد.
شاید طیفی که عادت کرده اند فکر کرده شوند باور کنند که ماهیتها هم اهدائی است !ولی واقعیت تغییری نمیکند.باید به دوستانی که خود را آلترناتیو میدانند عرض کرد:
 شما که خود را آلترناتیو می خوانید وجود دارید.
جمهوری خون آشام ملایان دشمن اصلی مردم ایران وجود دارد
خائنان و مزدوران هم حتما وجود دارند
و ما خیل معترضان و منتقدان هم وجود داریم.
 لطفا بس کنید و آنها را با ما قاطی نفرمائید که به نفع خودتان هم نیست.
ما بدون تعارف، و حتما، مخالف ، منتقد و معترضیم! تعارف را کنار بگذاریم ما حق داریم مخالف برخی یا تمام سیاستها و کارکردهای رهبران آلترناتیو باشیم. ما حق داریم اندیشه و ایدئولوژی آنان را قبول نکنیم.ما حق داریم به کار کردهای تشکیلاتی آنها انتقاد داشته باشیم و.... این حق ماست. ما متاسفانه و با دلایل قابل توضیح، تشکیلاتی نداریم تا مثل  آلترناتیو مربوطه با نیروی متمرکز سازمانیافته حرفمان را بزنیم ولی ما حق داریم و این حق داشتن آن ضعف را تا حد بسیار زیادی برطرف میکند و از تمام امکانات آلترناتیو مربوطه نیرومند تر است ومامیتوانیم با تکیه بر ماهیت خود از این پس توهین های مستمر را بر نتابیم و از خود یعنی از حق خود دفاع کنیم.
در رابطه با شما که خود را آلترناتیو میدانید، ما حق داریم مثل تمام مردم ایران هر نیروئی را که پس از آخوندها می خواهد یا ادعا میکند  که جانشین این رژیم است و قبل از پیروزی هم رهبر و هم رئیس جمهور خود را تعیین نموده است نقد کنیم و کارهایش را مورد شک و تردید یا قبول قرار دهیم. این حق ماست. ما حق داریم بهر دلیل سیاسی یا ایدئولوزیک از سازمانی سیاسی جدا شویم و ببریم. ما قبل از این از دو دیکتاتوری بریده ایم و جدا شده ایم تا راهی دیگر را در راستای منافع مردم و میهن و نه هیچ چیز دیگر در پیش گیریم. کلمات جدا شدن و بریدن تابو نیستند مگر اینکه تشکیلات مربوطه مثل نظام کره شمالی خود را کمال مطلق بداند و جدائی از خود را ضلالت تام و ارتداد تمام وخسران مطلق بشناسد که این معنای دیگر فاشیسم و بسیار خطرناک خواهد بود.
 به روشنی میگوئیم :
ما وامثال ما دشمن نیستیم! دشمن فقط و فقط در شرایط کنونی رژیم ملایان وشبکه نیرومند و جهانی کسانی است که جهانی را غارت میکنند تا پایه شرکتها و تراستها و کارتلهای خود را مستحکمتر کرده و سقف ان را به عرش برسانند. مامنتقد و معترضیم .مامیدانیم هر ضربه ای که فرود بیاوریم نخست درد آن را بر اعصاب خود حس میکنیم زیرا دیوارهای این برج و بارو و حصار نه فقط ازموجودیت معدود رهبران، بلکه هستی دهها هزار برادران و خواهران شهید و اشک و رنج دهها هزار پدر و مادر پیر ما و تمام سالهای جوانی ما سر برکشیده و ویران کردن آن مترادف با ویرانی بسیار چیزهاست. ما این را میدانیم و تا بحال به همین دلیل و نه اینکه حرفی برای گفتن نیست وکارکردها و خطاهائی را که طی سی و پنجسال از ماورای چپ آغاز و به ماورای راست راه برده است را نمی بینیم و یا نمی فهمیم، سکوت کرده ایم یا فقط ناله ای بر آورده ایم، اما با این روال بهتان و انگ زدنها، نه خطاب به کسانی که جنگاوران و تیغکشان حومه حصار هستند( و برخی از آنان خود دو ضرب در زمره بریدگانند و شماری حتی یکروز تاریخچه مبارزاتی در چهار چوب سازمانی چریکی ، یا مبارزه مسلحانه نداشته و دائم روضه مبارزه مسلحانه و انقلاب میخوانند)، بلکه خطاب به بالاترین مسئولانی که از سال 1364 تا همین الان همه چیز را فقط در ید قدرت خود و فقط خود دارند اعلام میکنیم   آری ما هستیم ما مخالف بسیاری کارکردها و رفتارهای شمائیم ما معترض و منتقدیم مامی توانیم شما و کارکردهای شما را به روشنی و در حد امکانات خو به نقد بکشیم و هیچ پروائی از این نداریم که تمام فشارهای عالم بر ما اعمال شود تا به خیالی باطل به صف خائنانی که تا دیروز و بسیاریشان تا سالها پس از جدا شدن ما از اسوه ها و فدائیان شما بوده اند رانده شویم.
شما نه آغاز و نه پایان جهانید اگر چه خودتان در فضاهای شگفت ایدئولوزیک چنین بپندارید. شگفتا یک سازمان سیاسی باچهل و چند سال سابقه سیاسی آیا نمی تواند بفهمد در کنش و واکنش طبیعی هر ارگان زنده سیاسی همانگونه که پیوستن، جدا شدن هم بدون آنکه بزعم حضرات فرد منتقد و معترض جدا شده تبدیل به مدفوع بشود یا مورد بدترین بهتانها وتحقیرها قرار بگیرد، هم طبیعی است و هم مشروع.
چرا اینقدر استواری وجود ندارد که علیرغم تمام جدا شدنها و پیوستنها این ارگانیزم با تکیه بر ماهیت فوق انقلابی و یکه و یکتا و بی نظیر مورد ادعای خود و نه توهین و تهمت، درخشش شکوهمند مورد ادعای خود را  در ابعاد رفتاری و انسانی و سیاسی و ایدئولوزیک به تماشا بگذارد ! و خائنان را به انزوا بکشد و بریدگان و منفعلان را به حیا وادار کند و منتقدان و معترضان را با دلیل و برهان به حقانیت خود و حتی انتقاد راستین از اشتباه خود و بازگشت و ادامه رزم وادارد.آیا این توان هست ؟ اگر هست نشان دهید و بفرمائید درب این توپخانه تهمت و افترا را ببندند که این نوع برخورد جز به نفع حکومت آخوندی، خائنان حقیقی و همان وزارت اطلاعات و سایتهائی که آن ها را چماق کرده اید نیست، و نیز در همین جاست که:
 با نشان دادن چنین نمونه هائی، پیش از حاکمیتی که در انتظار آنید مضحکه رنگ خطر میگیرد و بسیاری را به این چشم انداز میکشاند که هنوز دیکتاتوری ملایان سقوط نکرده باید در انتظار چشم اندازی باز هم تیره و خطرناک باشیم. آخر از کسانی که خود هنوز محکوم و مغلوب و تبعیدی و آماج ترور حکومت ملایاتنند و در همین حال برای جماعتی دیگر که آنان نیز همین وضعیت را دارند ولی زبان به انتقاد گشوده اند چگونه میتوان انتظار امنیت و آزادی داشت.
آیا کسانی که امروز بدون هیچ امکان عملی با تمام قوا دیگران را مزدور و اطلاعاتی میخوانند و با همتی شگفت تلاش میکنند هر جدا شده ای را به تمام قوا به وزارت اطلاعات وصل کنند و خائین بدانند  نمیشود انتظار داشت یا فکر کرد که فردا با در دست داشتن امکان عملی و قدرت ممکن است زندان و شکنجه گاههایشان را علم کنند و این ورد مکرر آزادی آزادی گفتنشان جز شبیه به همان اذکار بی محتوای ملایان نیست که دائم ذکر خدا گرفته اند و لی در عمل ذکرشان متوجه قطب مقابل خداست.
سخن بسیار است و عجالتا به همین اندازه اکتفا میکنم ودر پایان به این کفایت میکنم که تاکید کنم. و تکرا کنم درب این سنت ناپسند را گل بگیرید ، که تهمت اطلاعاتی و مزدور زدن به منتقد و معترض و دگر اندیش و بریده وجدا شده این چنین که سنت شده است تنها و تنها این را به ذهن متبادر میکند که طرف اتهام زننده یا توان توضیح منطقی ندارد واز عجز و ناتوانی است که چنگ بر اورده و یا چنان در گرداب اشتباهات ویران کننده فرو رفته است که هیچ انتقادی را بر نمی تابد و تنها راه نجات را در خنثی کردن و خاموش کردن دیگران بهر وسیله میداند.بگذارید تاکید کنم و با یقین بگویم اگر این چنین است اگر موفقیتی موقت هم در کار باشد که نخواهد بود، حقیقت خود را نشان خواهد داد و هرگز منکوب نخواهد شد و سر نوشت چنین روشهائی در انبار و زباله دانی تاریخ رقم خواهد خورد . در این تردیدنیست. نسل ما بسیار رنج کشید ولی شاید این شانس را داشت که نظاره گر سقوط و زوال چندین امپراطوری دیکتاتورهائی باشد که فقط خود را بر حق میدانستند و هیچکس جز خود را بر نمی تافتند. اسماعیل وفا یغمائی.24آوریل

این چند رباعی را نیز در همین رابطه بخوانید

این کارد کشان....
اسماعیل وفا یغمائی

بینا ! شنوا! ولیک هم کر هم کور
فارغ زشعور لیک یکسر شر و شور
عمر دو نسل سوخت تا دانستیم
از صد من شور به دو مثقال شعور
*
چون حق و حقیقت همه در نزد «علی» ست
معنای علی اینکه هر آنکو که «ولی» ست
پس هر که نه در نزد ولی مزدورست
این گفته ی نغز، حرف  ملافاطی است
*
در پهنه دیروز شه استاده بپا
در عرصه ی امروز جناب ملا
ای دل! دل توخوش ولی از من بگذر
چشمم نخورد آب  ز صبح فردا
*
این کارد کشان که زیر تیغند همه
در پرده نهان و زیر میغند همه
امروز چنین اند،ببین فردا را
بندند و طناب دار و تیغند همه
*
این کارد کشان که سخت بیغند همه
دارای مقالات بلیغند همه
گر معتقدانند غمی نیست ولی
شک اینکه به دنبال علیقند همه
*
از مرز گذشتیم و مهاجر گشتیم
شادا، که ز  قحبه – شیخ هاجر گشتیم
غافل که جناب شیخنا پیش از ما
بگذشته و ما سپس مسافر گشتیم
 *
مزدور زمنتقد پسندیده ترست
هم منتقد ازخائن، حتما بتر است
وآنکو نکند فهم چنین سر عظیم
یا خائن و مزدور، و یا آنکه خر است
*
شد خاک خمینی و مرامش باقیست
تسبیح و عبا ورطل و جامش باقیست
در خیل خواص وخاصگان در رجعت
تا خیل خر- آئین عوامش باقیست
*
یک نکته بگفتیم و شنیدیم بسی
مزدوری و خائنی وخاری و خسی
مرتدی و و ابسته به شیخ و دیوث
پفیوزی و اهل عیشی و بلهوسی
*
یک دسته اسیر «اطلاعات» شدند
یک قوم ز معجون «سیا» مات شدند
یک طایفه در برابر «پنتاگون»
زانو زده در کار مناجات شدند

۴ نظر:

ناشناس گفت...

شاعر گرامی خوب نوشته ایدو دستتان درد نکند هر چند که برای امید و انتظار گوش شنوا داشتن از رهبران و مسئولان مجاهدین باید به معجزه اعتقاد داشت.
متاسفانه خشونت گفتاری در تشکیلات مجاهدین در برابر منتقدان و معترضانشان بقول امروزی ها نهادینه شده است و به نظر من می بایستی به جستجوی ریشه های این خشونت و شناخت آن و البته به مقابله با آن پرداخت ودانست که آیا چنین خشونتی که امروز در گفتار است اگر امکاناتش فراهم باشد این پتانسیل را نیز دارد که به کردار بنشیند؟

به موازای خشونت گفتاری باید به منطقی اشاره که جهان را تنها به دو بخش اطلاعاتی رژیم و مجاهد خلق تقسیم می کند و از منتقد و معترض فعال تا منفعل خاموش همه را در کنار دشمن مردم یعنی رژیم جمهوری اسلامی می نشاند.
پرسشهای بسیاری در رابطه با سازمان مجاهدین در ذهن من هست. اینکه :
آیا منطق دشمن خواندن منتقدان و معترضان و برخورد خشونت آمیز با آنها پدیده ای نو است یا اینکه ریشه اش به پیش ازسال 64 یا 60 و یا حتی بسیار دور تر بر می گردد؟

آیا می توان تصور کرد که چنین اندیشه ای که امروز می توان گفت ذاتی یک سازمان سیاسی است فردا در حاکمیت خواهد توانست تحمل منتقدان خود روزنامه نگاران روشنفکران و احزاب سیاسی دیگر را داشته باشد؟ یا اینکه باز هم بساط پاسگاه و بازداشتگاه و شکنجه گاه و کشتارگاه دایر خواهد بود؟

آیا در ایدئولوژی مجاهدین حذف و از میان بر داشتن تنها برای دشمنان و مخالفان و منتقدان و منفعلین است یا اینکه با افراد فعال و حل شده در خودش هم در صورت ضرورت همین کار را خواهد کرد؟

آیا کیش شخصیت رهبر که امروز از ویژگی های خاص مجاهدین است فردا نیز در حا کمیت همچنان پا بر جا خواهد بود؟

آیا جایی برای احترام به نفس زندگی زندگی انسان ها شخصیت افراد در ایدئولوژی سازمان مجاهدین وجود دارد یا اینکه هستی انسانها با تمام شخصیت خانواده حرفه علایق و احساساتشان می بایستی به پای رهبری که شعور و توانی مافوق انسان و مقامی پیامبر گونه و جایگاهی چون خورشید جهان افروز دارد ریخته می شود و ضررورت حیات انسان تنها در رابطه با میزان حل شدگی اش در رهبری سنجیده خواهد شد؟

و البته بسیاری پرسشهای دیگر. ..

و آخر اینکه آیا همه این پرسشها در جایی بهم مربوط می شوند و پاسخ به آنها ویژگی های مشترک یک پدیده را در روشنی و در معرض دید ما قرار می دهد یا نه هیچ ارتباطی میان آنها نیست؟

شاید پاسخ به این پرسشها بتواند به شناخت ما از ویژگی های ایدئولوژی سازمان مجاهدین کمک کند و ما را بهتر با ایده آل و مقصد آینده ای که رهبری مجاهدین برای ایران در نظر دارند آشنا نماید.

مازیار

ناشناس گفت...

سلام آقای یغمایی
این حکایت همه آنهایی است که چون با پوشاندن حقایق به امیال خود نرسند ماهیت آشکار کنند و تیغ عریان برکشند و به جان دیگران افتند که حفره خالی شده را که بر همه عیان شده با این اباطیل بپوشانند که شاید از این طریق به نوایی برسند.
خودتان بهتر می دانید که در طول تاریخ هرگاه مقتدر قدرت طلبی که برای رسیدن به منظور خود د رپشت لفافه ها مخفی می شود و چون دیگر کار ساز نیست ماهیت واقعییشان را رو می کنند و برای رسیدن به هدف از قربانی کردن هیچ چیز فروگزار نمی کنند .ابتدا با دموکراسی و ازادی و برابری برای امیال خود استفاده می کنند و چون اکسیر دیگر کارگر نمی فتد ماهیت واقعی را نشان می دهند واین در واقع ماهیت واقعی سازمان است که محور عالم و ادم شده و خود را خلیفه الله بر روی زمین می داند.و نمی دانم که این رده ایدئولوژیک را چه کسی به رهبری ابلاغ کرده شاید همان بحث امام زمان که می فرمودند این را به اذهان القا می کردند.!!!!!
پس اقای یغمایی دلخوش دار و بدان که تنها نیستی اگر هم تنها بودی باید این چنین حقایق را بازگو می کردی چون تاییدی بر پیشینه شماست که برای ازادی مردم و روشنگری حقایق از هر چیزی مایه گذاری.

ناشناس گفت...

سلام آقای یغمایی
این حکایت همه آنهایی است که چون با پوشاندن حقایق به امیال خود نرسند ماهیت آشکار کنند و تیغ عریان برکشند و به جان دیگران افتند که حفره خالی شده را که بر همه عیان شده با این اباطیل بپوشانند که شاید از این طریق به نوایی برسند.
خودتان بهتر می دانید که در طول تاریخ هرگاه مقتدر قدرت طلبی که برای رسیدن به منظور خود د رپشت لفافه ها مخفی می شود و چون دیگر کار ساز نیست ماهیت واقعییشان را رو می کنند و برای رسیدن به هدف از قربانی کردن هیچ چیز فروگزار نمی کنند .ابتدا با دموکراسی و ازادی و برابری برای امیال خود استفاده می کنند و چون اکسیر دیگر کارگر نمی فتد ماهیت واقعی را نشان می دهند واین در واقع ماهیت واقعی سازمان است که محور عالم و ادم شده و خود را خلیفه الله بر روی زمین می داند.و نمی دانم که این رده ایدئولوژیک را چه کسی به رهبری ابلاغ کرده شاید همان بحث امام زمان که می فرمودند این را به اذهان القا می کردند.!!!!!
پس اقای یغمایی دلخوش دار و بدان که تنها نیستی اگر هم تنها بودی باید این چنین حقایق را بازگو می کردی چون تاییدی بر پیشینه شماست که برای ازادی مردم و روشنگری حقایق از هر چیزی مایه گذاری.

ناشناس گفت...

دوست عزیز،
جناب یغمائی،

وجود منتقدان برای حیات یک سیستم( ایدئولوژیک، سیاسی،اجتماعی،....)، منشا دینامیزم، اصلاح، و رشد است. بدون داشتن منتقد، بدون داشتن انتقاد، ... هیچ حیات سیاسی پایداری وجود نخواهد داشت. من به شخصه ممکن است در جریان زیر تحولات اشاره شده شما نباشم، ولی از آنجا که سالهای عمر خود را حداقل بصورت هوادار و در جهت مبارزه با این رژیم ضد بشری طی نموده ام. در جهت حفظ خون همان شهدائی که با گامهای استوار به استقبال طناب های دار رفتند و آنانی که بدون ذره ای تردید در مقابل رگبارهای مسلسل ها ایستادند و فریاد مرگ بر استبداد، زنده باد آزادی سر دادند ، و بنام آنانی که در این راه از دست داده ام،دست هر کسی را می بوسم که :
- خط و مرز خود را با رژیم جنایتکار خمینی و دنبالگان آن روشن کند،
- مبارزه تا سرنگونی این رژیم ضد بشری را سر لوحه اقدامات خود قرار دهد،
- ادامه حیات اجتماعی، سیاسی سازمان را در گرو انتقاد و انتقاد از خود بداند،
- مشروعیت منتقدان ، حق همیشگی آنان را برای انتقاد( حتی صرف نظر از سابقه مبارزاتی آنان)، به رسمیت بشناسد و در این راه تلاش کند،

می بوسم.

ایران آینده ای که من می خواهم،
ایرانی است ازاد و آباد که سازمان مورد علاقه من بتواند خود، مردم، و حتی مخالفان عقیدتی خود را تحمل کند....
برای راه بردن به آن ایران فردا، امروز این سازمان باید خود(وابستگان به خود) و مردم را تحمل کند، به آنان گوش کند، و به آنان به هر شکلی که خود صلاح میداند( و مورد قبول سوال کننده است)، و ترجیجا بصورت علنی و روشن پاسخ دهد.

کار بزرگی که شما شروع کرده اید، کاری بس عظیم که می تواند حیات سیاسی ملت ایران آینده را تحت تاثیر قرار دهد........ کاری است که می تواند سازمان را از یک حزب دربسته، غیر قابل انعطاف در مقابل منتقدان، و یک سلسله شعار ...؛ به یک حزب سراسری که مورد اقبال عمومی مردم ایران قرار گیرد تبدیل نماید.

مرگ بر رژیم ضد بشری خمینی،
زنده باد آزادی
جاودان باد یاد همه شهیدان سر به دار راه ازادی،
زنده باد نسیم شک، انتقاد،فکر،و نسیم " تکامل حیات اجتماعی بشری "،

قربان شما،
امضا محفوظ