دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۳ آبان ۴, یکشنبه

گرد آفریدی دیگر. ا بیاد ریحانه جباری.اسماعیل وفا یغمائی



گرد آفریدی دیگر،
رودابه ای دیگر 
بر دار بیعدالتی ضحاکان پلید دوران آخوندهای مرتجع جان باخت.

زنی، خواهری، مادری، دختری، و همسری،سروی گشن و زیبا و رشید،از خانواده بزرگ ملت ایران را، سروی سرفراز را در اوج جوانی و گرما و زیبائی با تبر شریعت پلیدو قانون ودین و آئین حاکمان به زمین افکندند واز بر خاک افتادن این سرو رشید زمین ایران لرزید.ا.
زمین ایران بزرگ از این همه بیعدالتی، از کشتن زنی که بخاطر دفاع از خود در برابر گرگی از وابستگان رژیم و ماموران وزارت اطلاعات به دار سپرده شده بود لرزید.
سرگذشت ریحانه جباری سرگذشت ساده یک زن در دفاع از تن و جان و ناموس خود در برابر مردی شهوتزده نیست. سرگذشت او نمادی  فشرده و تصویری زنده از دفاع و مظلومیت زن ایرانی در مقابل نماد تجاوز و سرکوب زنان ایرانی یعنی رژیم مرتجع حاکم بر ایران  یعنی خمینی و خامنه ای است  که سی و ششسال است به هستی سیاسی و اجتماعی و انسانی تمام زنان ایران به مدد شریعت و استبداد تجاوز کرده است ومظلوم و مورد تجاوز قرار گرفته شده را میکشد و قاتل و متجاوز یعنی ذات پلید و فاسد خود را مینوازد.
سرگذشت ریحانه سرگذست یک ملت است! در برابر حکومت. نام ریحانه نام دیگر مام میهن ما ایران است که سالهاست از خزر تا عمان و خلیج فارس و از آذربایجان تا بلوچستان هر روز و هر شب مورد تجاوز ملایان و حکومتشان قرار دارد.سرگذشت ریحانه سرگذشت زن ایرانی است در مقابل خمینی و خامنه ای و تمام ملایان.سرگذشت زن ایرانی است ئر مقابل شریعت ملایان، در مقابل تشییع ملایان.ریحانه یک تن نیست . یک زن نیست.تمام زنان است و سرگذشت تمام زنان ایران.

از جمهوری اسلامی، از مذهب در حکومت، از آخوندهای جنایتکارانتظار عدالت داشتن بیهوده است. اینان فراوان کشته اند،راه عبور اینان از سال پنجاه و هفت تا همین الان ازخون کارگزاران و افسران رژیم شاه که بی محاکمه  و بیرحمانه وشریرانه و ضد انسانی به رگبار بسته شدند و بر دار کشیده شدنداز فرخ رو پارسا گرفته تا امیر عباس هویدا و تانادر جهانبانی و دهها و صدها تن دیگر،از خون ترکمن و کرد و بلوچ و عرب  ایرانی، از خون مجاهد و فدائی و توده ای و ملی مذهبی ، از خون شیعه و سنی و بهائی و مسیحی و کلیمی و... رنگین است. براستی در کجای ایران و در چه وقت است که اینان نکشتند؟ که تجاوز نکردند؟ که ندزدیدند؟ که به زندان نیفکندند؟در کدام ساعت و دقیقه است که جلادان جمهوری اسلامی بیکار بودنده اند؟ در هیچ زمان و هیچ مکان.
ریحانه جباری به ظاهر جسدی است درمیان کوهواره های اجساد!در میان دهها هزار پیکر بخون خفته که از سال پنجاه و هفت تا کنون در سقف و ستون حکومت استبداد دینی ملایان بمثابه خشت و آجراقتدارشان بکار گرفته شده اند، اما با درود به تمام جانباختگان میخواهم بعنوان یک ایرانی داغدار از قتل ریحانه جباری و بعنوان یک شاعر و نویسنده که تنها افتخارارزشمند و ناپوک و پیشه بی مزد و منت اش سرودن ملت و میهن و خدمتگذاران میهنش بوده است ،تاکید کنم:
خامنه ای اشتباه کرد! قتل بیرحمانه ریحانه جباری جنایتی چون دیگر جنایات ملایان نیست. این رابا تمام وجود خود احساس میکنم.با تمام وجود خود حس میکنم که صدای ریحانه، سرگذشت او،خون پاک و شریف اوموجی زنجیر گسسته و بیدار و زنده است که در سرتاسر ایران و در اعماق تمام وجدانهای ما،خواب! نیمخوابیده، و بیدار سفر آغاز کرده است.نام و سرگذشت ریحانه بر هر بام منجمله سرای خامنه ای و تک تک آخوندها سرودخوانی خود را آغاز کرده است و هر روز این صدا قویتر خواهد شد و تمامی صداهای خاموش را بیدار خواهد کرد تا روزی که هرای زنجیر گسسته کلافهای آتشین فریاد ملتی از داخل مرزهای ایران و نه با بلندگوهای خارجی و استعمارگران جهاندار و جهانخوار و مترسکهای وارفته شان بر خیزد  وصدای ریحانه در سرود آزادی ملت ایران پیشانی تک تک جنایتکاران حاکم را فرو ریزد.تکرار میکنم.حکایت تاریخ وجامعه گاه بسیار عجیب است. آخوندها بسیار کشته اند اما خونهای فرو ریخته ای هست که تمامی خونهای خاموش را نیز به فریاد می آورد.حکایت ریخانه از این دست است. در این تردیدی ندارم

روزی آید که کشتگان برخیزند
خونخواه خود از قعر زمان برخیزند
آید روزی که مرده و زنده خلق
با نام تو فریاد زنان برخیزند
***
با یاد تو اشک من به خون آغشته
ای سرو دلارای به ناحق کشته
بادا که درو شود به توفان آنکو
در خاک بجز نفرت و کین ناکشته

***
بر سفره خلق نام تو بر هر نان 

«ریحانه!»نگاهبان عطر ریحان
چون زنده بدی نام تو «ریحانه» و چون
کشتند ترا!نام تو اینک «ایران» 


درود بر ریحانه جباری
داغدار و دردناک اوئیم وفراموشش نمیکنیم

یادش جاودان و روانش  آن چنانکه باورمندان آئینهای کهن ایران باور داشتنددر هر صبحگاهان با روان تمام نیکان در افقهای  روشن خورشید روشنا بخش زندگی باد

اسماعیل وفا یغمائی
سوم آبان 1393 خورشیدی

25 اکتبر 2014


۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و خسته نباشی
واقعا دستت درد نکنه بعد از مدتها یک مقله جالب و زیبا ز شما خواندم, انگار دواره همان آقای اسماعیل یغمائی قبلی شده اید, مدتی پیش برایتانیک ییامگذاشته بودم"آقای یغمایی,
من تقریبا تمام نوشته های شما(به اضافه نوارهتان را) درباره تاریخ ابران خوانده و گوش کرده ام, شما هم قدرت نوشتن و هم قدرت بیان دارید, از نظر تحقیق تاریخی به شما احترام میگذارم(از نظر سیاسی با شما مشکل دارم), حالا یک سوال دارم چرا وقتتان را مثل زرین کوب,آشوری و خنجی و دیگران کاملا در اختیار تحقیق تاریخ قرار نمیدهید؟ واقعا حیف نیست؟ مثلا نوشته تان در باره تاریخ شیعه در 25 قسمت نوشتید ولی متاسفانه نیمه تمام ماند. موفق باشید" واقعا مرسی و موفق باشید