دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

ادبیات و فرهنگ داعشی! اسماعیل وفا یغمائی


داعشیون را میشناسید!. فیلمهایشان هست. عکسها ومقالات،و سرگذشتشان. امروز مطرحترین گروه در رسانه ها ی جهان داعشیها هستند.اینکه پنج درصدند یا بیشتر و اینکه در میان عشایر!! و نیروهای انقلابی!! چه میکنند و اینکه چرا بجز «یکی دو سایت انقلابی! ایرانی!» که سعی میکنند کمرنگشان کنند وبگویند مشکل بر سر داعش نیست! موضوع این نوشته نیست.میخواهم اشاره ای به مختصات داعشیون بکنم. 
مختصات داعشیها فراوانست اما چند تا از برجسته ترین مختصاتشان اینهاست:
1- بسیار قاطع و خشن و بیرحمانه عمل میکنند.
2- فقط خود را  آئین خود وسنتهای خود رابرسمیت میشناسند.
3- خود را برترین حافظ منافع اسلام و الله و رسول میشناسند.
4- بجز خود و از سر اجبار همپیمانان خود همه را خائن و مرتد و جنایتکار و احتمالا تواب و واداده و مزدور وبریده و غیره میشناسند.
5- در خائن دانستن مخالف و منتقد و بیدین و بادینانی که مثل آنها نیستند و کشتن آنها درنگ روا نمیدارند.
6-اهل هیچ چالش و منطق و نقدی نیستند شمشیر و خون منطق آنهاست.یا باید مثل آنها باشی و یا میکشندت.
7- رهبر و رهبرانشان سمبلهای بی تردید خدا و رسول بر روی زمین اند.
و.....
داعشیها عجالتا مسلحند و اهل عمل. میکشند و میتازند و عبور میکنند و بر فرشی از اجساد بسوی فتح و پیروزی به پیش میروند.
کمی درنگ کنیم و مطلب بالا را دوباره بخوانیم وبعد:
 داعش یک ساختار، یک فرهنگ و یک نگاه است 
از سطح به عمق برویم.به ساختار برسیم جائی که ذات و ماهیت داعش تنفس میکند.
داعشیها در ذات و ماهیت خود یک نگاه، یک فرهنگ،یک شناخت از انسان و فرهنگ وسیاست، یک منش و روش مبتنی بر مذهب، و امثال اینها بوده اند و هستند و سالها در عرصه فرهنگ و تئوری خودنفس کشیده اند و بالیده اند و امروز به منصه ظهور رسیده اند.  
به این نکته خوب فکر کنیم. واقعا فکر کنیم.
داعشیها میتوانند در همه جا حضور داشته باشند.در تاریخها ی متفاوت و جغرافیای نا همگون،در عراق، در افغانستان، سوریه،عربستان،ایران، و..حتی  پاریس ، لندن  و نیویورک و....
داعشیها میتوانند مسلح نباشند. می توانند قدرت نظامی نداشته باشند ولی در ذات و ماهیت و فرهنگ و منش میتوانند در هیئت اپوزیسیون و حتی آلترناتیو سیاسی حضور داشته باشند.
داعشیها میتوانند سنی باشند، شیعه باشند، حتی بیدین و گاهی چپ باشند!.
داعشیها میتوانند باریش و بی ریش باشند.کروات بزنند یا چپیه عقال بگذارند.حتی اگر لازم شوددر کنار نهج البلاغه و قرآن از لنین و چگوارا و مائو و لنین هم صحبت کنند ولی در منش یکسانند:
داعشیها یک ساختار فکری اند که احتمالا نوع اسلامی و انقلابی اش از همه خطرناکتر است.
داعشیها هیچ کس و هیچ چیز و هیچ مخالف و منتقدی رابرسمیت نمی شناسند و به قاطع ترین شکل آنها را خائن میدانند و طبعا اگر بتوانند  و دستشان برسد واجب القتل میشناسند زیرا کلمات بار دارند و وقتی صدبار کسی را خائن میدانی صد بار نیز حکم قتلش را صادر کرده ای.
در مثل که مناقشه نیست مثال میزنم:
فرض کنید در ایران خودمان کسی که عجالتا مسلح نیست و مثلا احمد شاملو را«بدتر از پاسدار» می شناسد، یا به مرضیه توهین میکند و به این الهه شریف جهان هنر ایرانی «زنک اشغال» می گوید،یا شجریان رابه دلیل کنسرت گذاری در خارج «خائن» میداند ولی پس از فوت آنها را گرامی میدارد و از شعرهایش برای کوبیدن هر مخالفی استفاده میکند و یا سعی در جذب او میکند در منش با ملای خونخوار داعشی« امام و رهبرعدنان  ابو عرعور» تفاوتی ندارد.
کسی که بجای نقد و بررسی کارها ، قاطع و انقلابی! خودش را حق مطلق میشناسد، اشتباهاتش را قبول نمی کند،هر منتقدی را خائن و بریده و مزدور میشناسد، برادر را علیه برادر، زن را علیه شوهر، برادر را علیه خواهر، پسر را علیه پدر و امثالهم به میدان میکشد تا با زشت ترین کلمات «و به نفع ابو عرعور و مکتبش و اقتدارش!» به هم بتازند شک نکنید یک داعشی فرهنگی تمام عیار است.
آن نویسنده ای که ترشحات اسهال سیاسی مقتدا یش،   به مغزش سرایت کرده و از آنجا ترشحات ایدئولوزیک انقلابی اش ، به دست و قلم خودنویس اش روان شده و با وجدان راحت کلمات خائن و مزدور و واداده و نامرد و امثالهم را که سزاوار  و شایسته «ابوعرعور اصلی»  است بر صفحات نوشته اش تغوط میکند و ککش نمیگزد و لحظه ای به درستی یا نادرستی کارش نمی اندیشد یک داعشی تمام عیار فرهنگی است.
بحث بر سر من و ما نیست .من سالهاست نگران خود نیستم .هر چه بر من پیش آید دیگر اندوهی نیست.تا جائیکه مثلا به من بر میگردد داستان امثال من حدیث حاضر و غایب است
 حدیث حاضر و غایب شنیده ای هرگز
که من میانه جمع و دل است جای دگر
نمی دانند و خود می بینم و حس میکنم  که تمام زیبائی ها و نورهای میهن و تاریخ و جغرافیای ایران در این غربت بی پیر جان و روان مرا سرشار از نور و زیبائی میکنند و بی نیاز از جاودانگی الهی که باید آن را به ذلت و خواری از آستان «بت اسمانی» گدائی کرد ،خود را با این حس در ایران و مردم،  گمنامی بی مرگ میبینم .
این را  من لحظه لحظه حس میکنم. من با تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و ملتم ودرک آزاد ی که از هستی دارم،لحظه به لحظه زندگی میکنم و نه با خطابه های مشتی «ریقماس هتاک و موهن تاریخ در رفته مستعمل »که بقول احمد شاملودر شعری : حتی لیاقت ندارند که بمثابه فرد، اردنگیی بر پوزه های رقت انگیزشان نواخته شود. 
آنقدر بنویسند که اسهال ایدئولوژیک مغزی شان به یبوست مکتبی تبدیل شود وقلمشان بخشکد. 
آنچه مهم است این است که «داعشیون فرهنگی» اگر امکان عمل بیابند مطمئنا تئوریها را تبدیل به عمل خواهند کرد. به نظر من در این شک نکنید و به ساختار  و کارکردهای فرهنگی ناشی از ساختارها بیندیشید ولی جای نگرانی نیست .
بنظر من ایران بزرگ و فرهنگ و ملت بزرگ ایران نه در برابر ملایان مغلوب خواهد شد (که پوزه شان در ظرف سی وشش سال اویه پیروزی فرهنگی بخاک مالیده و از نظر سیاسی هم بخاک خواهد مالید) و نه امکان به قدرت رسیده «داعشیان نوین» این  را خواهد داد.باز هم تاکید میکنم به ساختارها و کارکردهای امروز فرهنگی و تئوریک داعشیهای قلمی بیندیشید.
20 ژوئن 2014 میلادی 
-----------------------------------------------
در رابطه با ادبیات داعشی

کلمات بی آبرو

نازنین انسانی بنام رضا محمدی ( نمیدانم کیست؟) زحمت کشیده و مقاله زیبا و پر محتوائی درجواب نوشته من(کی بود کی بود من نبودم اسماعیل وفا یغمائی)درسایت محترم و وزین آفتابکاران قلمی نموده. دست مریزاد و بقول عشایر غیور! ومردم انقلابی! بارک الله و مرحبا. با توجه به احترام و انتشار نظرات مخالفان و منتقدان خوانندگان را به مطالعه این نوشته روشنگر در باره معایب خود جلب میکنم. و بگذرم از این حقیقت که پاسخها و مقالاتی این چنین دقیقا  و متاسفانه باعث اثبات نوشته «کی بود کی بود» است و این بار «کی بود کی بود» با قلم ایشان بمیدان آمده . در هر حال با تشکر از آقای رضا محمدی وپر باری بیشتر قلم ایشان. اسماعیل وفا یغمائی
  کلمات بی آبرو
در همین زمینه تازه ترین اثر قلمی اقای هاشمزاده ثابت نیز خواندنی است از مطالعه غفلت نکنید.ایشان بخصوص در باره عظمت راهبر بسیار با حرارت نوشته اند در این باره من این بزرگوار را به خواندن سلسله نوشته های خود و نیز شعر(با ناخدا  ) احاله میدهم. در باره نی نی چشمان آن بزرگوار بنده اشتباه کرده بودم عزیز.بعد فهمیدم او آدم نادرستی است. شاید تو هم روزی بفهمی.موفقیت جناب ثابت را آرزومندم.بیشتر بنویسند و تیز تر حتما مفید است.
«کاشفانِ فروتنِ شوکران» در مقابل «مزدوران،خائنین ونوکران»!


۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام بر شما استاد.
بسیار عالی بود واقعا این تحلیل شما جامع و مانع است و من هم شک ندارم ساختار مجاهدین و فرهنگ حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران به تمام معنا داعشی است. و من پیشناد می کنم از این به بعد اسم اینها را داعشی های خلق ایران تلفظ کنیم .

بهزاد علی پور گفت...

با درود بر استاد گرانفدر.

واقعا تحلیل ناب و دقیقی از ماهیت و کارکردهای ساختاری این دستگاه و ایدئولوژی همین است و هرگز نبایستی که در ان شک نمود. اگر و اگر و اگر که بسیار بعید است که چنین دم و دستگاه خائن و وطن فروشی پس از اینهمه جنایت و دریوزگی در برابر بیگانگان برای ریسدن به قدرت، در افکار عمومی مردم ایران جایی داشته باشند. این توهین به شعور و اگاهی و غرور و غیرت ایران و ایرانی است که گول چنین گروه خائنی که حتی برای جان اعضائ خود ارزشی قائل نیست و همه را دم تیغ و برای کشنه شدن در بل بشو عراق گذاشته تا همه کشته شوند و رهبران داعشی ایران در ساحل امن و امان به زندگی ننگین و خائنانه خود ادامه دهند.