آقای هرمز صفائی در سومین مقاله اش تحت عنوان: آقای محمد رضا روحانی اموالتان در شهر ساری آزاد شد3 ؟مقادیر زیادی به فقیر نیز پرداخته است.دست مریزاد ! من نه فرصت زیادی دارم و نه بیش از انچه که در نوشته:*آلترناتیوی که از دفاع درست و توضیح عاجز است.حرفی
دیگر و نه طرف حساب من این بزرگوار است. حرف همانست و تاکتیک روشن .
آلترناتیوی که از چالش معقول ناتوان است و نیز از توضیح استعفای سیاسی
اعضای سابق خود چه میتواند بکند جز این جز مرده مال کردن اصل قضیه و خسته
کردن منتقدان با ارتش وفاداران اطراف روستا. من سخنی با آقای هرمزصفائی
ندارم امیدوارم ادامه بدهد و نوشته های بعدی خود را ارائه کند. تنها نکته
قابل ذکر این که چون نام فامیل این بزرگوار را نمی دانستم و عکسی نیز در
ابتدا همراه نوشته نبود من ایشان را ناشناس دانستم که ناشناس نبود و
آشناست. از تبار همان آشنایان بزرگواری چونآقایان بامداد، طاهر
زاده، دزیانی، تبریزی، خزائی، حبیبی، و... که حالاو متاسفانه دیر فهمیدم،صفات مشخصه و
برجسته ایشان:
نزدیکی تحسین برانگیز فرهنگی، سیاسی و عقیدتی و اخلاقی به رهبر عقیدتی است و دقیقا به همین علت از مدافعان صف نخستند بیخود نگفته اند:
نزدیکی تحسین برانگیز فرهنگی، سیاسی و عقیدتی و اخلاقی به رهبر عقیدتی است و دقیقا به همین علت از مدافعان صف نخستند بیخود نگفته اند:
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
خداوند
ایشان را در این مدارج پایدار بدارد و دوران غیبت رهبر را کوتاه سازد تا
انشالله روزی تمامیشان را در کنار رهبر ارجمند در کار اعتلابخشیدن به
فرهنگ و اخلاق وعقیدت! کوشا ببینم. و سپاس خدا را که نمردیم تا ببینیم
چگونه سره از ناسره جدا میشود و لیاقتمندان نزدیکی بارهبر کبیر چه پاکان و
نیکانی اند.
در باره سایر مسائل سیاسی و نکات مورد نظر آقای هرمز صفائی میگویم که امیدوارم حرف سرکار درست باشد و فقیر بازنده باشم و شما راست پندار و بجز این چه میتوان گفت که شب دراز است و قلندر بیدار و بقول مادر بزرگ مرحوم من :اگر ... شبت دراز است صبر کن عزیز، همه چیز روشن میشود.
در باره واژه هائی چون «نادم» و «فاحشه سیاسی» و امثالهم ا جز این چه انتظاری است«از کوزه همان برون تراود که در اوست» این فرهنگی است که قبلا نیز گفتم از ذات و نهاد فرهنگ و طبیعت نوک پیکان تکامل و تکمیل شده در جلسات انتقاد و انتقاد از خود درونی ، از بند الف تا یا،میتراود و اززبان پیروان باز تراوش از سر میگیرد.
در چهار چوبی که که در حضور خود من و شمار زیادی دیگر برجسته ترین شاعر معاصر ایران شاملولقب «خائن و بدتر از پاسدار» میگیرد، ودر جلسه ای دیگر مرضیه بزرگ و بی بدیل «زنیکه آشغال»...،ودر دنیای شگفتی که موانست و مجالست با روسای سابق سازمانهای جنگی و جاسوسی سبیل است وجلسات مهمانی و سخن پراکنی نامش مقاومت، و کار سیاسی و شناخت سیاسی و فعالیت سیاسی بیشتر خصلت شرکت در دسته های سینه زنی و حمایت از یکه بزن محله را با خود دارد تا ادراک و نگرانی از سرنوشت آینده ایران، در چنگال یک مستبد مریض احوال و یک ننر از خود راضی دیگر که هنوز زرده حاکمیت فرا نکشیده مرزی در قلدری را نپیموده نگذاشته، و مرز بندی واقعی با پلیدی و پستی و قلدری و بی پرنسیبی سیاسی، جایش با بند شلوار قابل تحرک و جابجائی حضرتش، تعویض شده است، که هم ملک حسین و صدام حسین را در خود جا میدهد و هم چگوارا و یاسر عرفات را و...این کلمات مطمئنا برای من تاج افتخار است و مطلقا ناراحت کننده نیست. من آن روزی مطمئنا به خود شک خواهم کرد که از زبان امثال شما، این سمبلهای درستی و پاکیزگی و شرافت و ادب و طهارت! ستایشی نثار من شود.
مقاله آقای صفائی را حتما در این لینک بخوانید.آقای محمد رضا روحانی اموالتان در شهر ساری آزاد شد3 ؟
در باره سایر مسائل سیاسی و نکات مورد نظر آقای هرمز صفائی میگویم که امیدوارم حرف سرکار درست باشد و فقیر بازنده باشم و شما راست پندار و بجز این چه میتوان گفت که شب دراز است و قلندر بیدار و بقول مادر بزرگ مرحوم من :اگر ... شبت دراز است صبر کن عزیز، همه چیز روشن میشود.
در باره واژه هائی چون «نادم» و «فاحشه سیاسی» و امثالهم ا جز این چه انتظاری است«از کوزه همان برون تراود که در اوست» این فرهنگی است که قبلا نیز گفتم از ذات و نهاد فرهنگ و طبیعت نوک پیکان تکامل و تکمیل شده در جلسات انتقاد و انتقاد از خود درونی ، از بند الف تا یا،میتراود و اززبان پیروان باز تراوش از سر میگیرد.
در چهار چوبی که که در حضور خود من و شمار زیادی دیگر برجسته ترین شاعر معاصر ایران شاملولقب «خائن و بدتر از پاسدار» میگیرد، ودر جلسه ای دیگر مرضیه بزرگ و بی بدیل «زنیکه آشغال»...،ودر دنیای شگفتی که موانست و مجالست با روسای سابق سازمانهای جنگی و جاسوسی سبیل است وجلسات مهمانی و سخن پراکنی نامش مقاومت، و کار سیاسی و شناخت سیاسی و فعالیت سیاسی بیشتر خصلت شرکت در دسته های سینه زنی و حمایت از یکه بزن محله را با خود دارد تا ادراک و نگرانی از سرنوشت آینده ایران، در چنگال یک مستبد مریض احوال و یک ننر از خود راضی دیگر که هنوز زرده حاکمیت فرا نکشیده مرزی در قلدری را نپیموده نگذاشته، و مرز بندی واقعی با پلیدی و پستی و قلدری و بی پرنسیبی سیاسی، جایش با بند شلوار قابل تحرک و جابجائی حضرتش، تعویض شده است، که هم ملک حسین و صدام حسین را در خود جا میدهد و هم چگوارا و یاسر عرفات را و...این کلمات مطمئنا برای من تاج افتخار است و مطلقا ناراحت کننده نیست. من آن روزی مطمئنا به خود شک خواهم کرد که از زبان امثال شما، این سمبلهای درستی و پاکیزگی و شرافت و ادب و طهارت! ستایشی نثار من شود.
مقاله آقای صفائی را حتما در این لینک بخوانید.آقای محمد رضا روحانی اموالتان در شهر ساری آزاد شد3 ؟
۲ نظر:
آقا ]رمز، خسته نباشید...پرسش من این است که آیا شما در روز آزاد شدن از زندان متنی را ننوشته اید؟ من خود در زندان بوده و آزاد شده ام و صد در صد از همه کسانی که با من آزاد شدند یک برگه گرفته اند که قول داده بودیم دیگر علیه به اصطلاح جمهوری اسلامی اقدامی نکنیم و اگر دوباره به مجاهدین وصل شدیم، حکمان اعدام است...رژیم جنایتکار خمینی اما نمی دانست که اکثر کسانی که از زندان آزاد می شوند دو باره به مجاهدین وصل می شوند که من وشما هم همین کار را کردیم. من تعجب می کنم که تنها مدرک شما علیه آقای مصداقی همین برگه ی آزادی از زندان است...آیا شما استثنا بود ه اید و این برگه را پر نکرده اید؟ لسیاری از دوستان هم زندانی من الان در لیبرتی هستند و همگی این برگه را پر کردیم...اما بعد از آزادی از زندان چنان عاشق مجاهدین و ممبارزه بودیم که در اولین فرصت به مجاهدین وصل شدیم....شما بهتر است جبهه ی خمینی جلاد را گسترده نکنید! الان ایت الله های جنایتکار هم از این ؤزیم بریده اند و جبهه ی رهبر فاشیت خامنه ای هر روز کوچک تر می شه...اما مجاهدین هر که با آنها نیست خیلی ساده به رزیم متصل می کند...آیا حتی اگر کسی از روی جهالت هر روز به مجاهدین فحش بدهد باید مردور وزارت اطلاعات رژیم باشد؟ بس کنید! خدابخش مشهدی، زندانی سابق وکیل آباد مشهد
متاسفم که فرهنگ لات بعضی و لیچار گویی شده فرهنگ مبارزه که میخوان تا "۳۰ سال دیگه" هم ادامه بدند! جناب صفائی، شما کارِ سیاسی میکنید
ارسال یک نظر