دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

با دوستان و نظر من در باره اقای علیرضا خالو کاکائی. اسماعیل وفا یغمائی

دوستان گرامی
پس از درج نوشته آقای علیرضا خالو کاکائی(طارق) شاعر و رزمنده ساکن لیبرتی، در سایت دریچه، شمار زیادی میل وکامنت واصل شده و فرستندگان معترضند که چرا آنها را منتشر نکرده ام.
 این کامنتها را که اکثرا با زبانی تیز و تند علیه آقای خالو کاکائی است با تشکر ازفرستندگان و توجه آنها منتشر نمیکنم.علیرغم مقاله «ای گربه قرمدنگ» من با عکس العملهای مشابه بخصوص با شناختی که از نویسنده دارم موافق نیستم. 
فرهنگ من و امثال من فرهنگ «خداوندگار» نیست که خیزهای فرهنگ او در منش و اخلاق و متهم کردن دیگران احتمالا خدا را هم به حیرت وا میدارد. تاکید میکنم واقعا سنگینی طاقت فرسای نفرت از دیگران را بر نمی تابم و بی نفرت از دیگرانی که چون خود من قربانی جنایات ملایان و پی آمدهایش هستند راحت ترم.تمام نفرت ها در اختیار نفرت فروش باد.تاکید میکنم  با توجه به شناختی که از ماهیت افراد دارم میان خالو کاکائی با «کربلائی محمد!»و «کربلائی احمد!» و ان «خاتون کانا» که مرا مشکوک به همکاری با ملایان نموده بود ومزخرفاتشان فرق میگذارم.
خالو کاکائی فارغ از اینکه علیه من بنویسد یا ننویسد به نظر من( اگر اجازه دهید نظر خود را بگویم)مردی شجاع، وارسته، شریف و شاعری توانا و درویش مسلک است که سالها علیه رژیم خونریز ملایان مبارزه کرده است. 
من با کسانی که صادقانه پا بمیدان گذاشته اند و سالیان دراز را ئر این مسیر گذرانده اند جنگی ندارم واین نوع نوشته ها در رابطه با شخص من نگاه مرا تغییر نمی دهد. 
من خود در تشکیلات بوده ام و تشکیلات و کارکردهایش را میشناسم و منجمله تجربه دو نامه مشابه را که خود من ، علیه زنده یاد کمال رفعت صفائی، و مجاهد پرویز یعقوبی در سالهای1364 و 1370 نوشته ام دارم(بعدها از هر دو عذر خواهی کردم و همین جا این پوزش را تکرار میکنم).در ضمن در همین جا خدمت چند رفیق سابق شاعر و نویسنده ای که هنوز علیه من چیزی ننوشته اند  عرض میکنم و درخواست میکنم اگر در این زمینه تحت فشارند حتما بنویسند و خودشان را از فشارهای بیرونی و یا درونی برمانند که حتما از اسایش آنها خوشحال خواهم شد. مطلقا دلخور نخواهم شدوقضاوت من با این نامه ها اگر فقط در مورد من باشد تغییر نخواهد کرد.
اسماعیل وفا یغمائی
20 دسامبر 2013

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یک دوست قدیمی
اسماعیل عزیزسلام
قبلا ذیل نوشته "ابراز نگرانی"است نوشتم که درباره مقاله بسیار جالب هفت حصار ملاحظاتی دارم. علیرغم خستگی سالیان و بیماری و اخیراهم عمل جراحی وقرص های ضد دردی که می خورم کمتر حوصله نوشتن دارم. بااین همه چند صفحه ای نوشتم .می خواستم و البته هنوز هم منصرف نشده ام که آنرا به صورت نامه سرگشاده خطاب به تو منتشر کنم.درپیش نویس مطلب می خواستم به تو بنویسم که یکی از شاخص های جداشده گی واقعی ازدستگاه اندیشه وتفکر رجوی عذر خواهی از کسانی است که در گذشته(حتی صادقانه ویا مومنانه) آنان را باالقاب واتهامات ناشایست مورد حمله قرار داده ایم. اکنون هم به تومی گویم که آن افراد احتیاجی به این عذر خواهی ندارند ،هرچندمرحمی برزخم های آنهاست، بلکه
این "نیاز" و"وظیفه" جداشده گان است.در این موردخطاب به تو به خصوص به دو مورد پرویزوکمال اشاره داشتم(حتی اگر مواضع امروز ویا دیروز پرویز چندان به مذاق ما خوش نیایدبه هیچ وجه ما نمی بایستی او را آن گونه مورد حملات کین توزانه قراردهیم. اکنون خوشحالم که در نوشته اخیرت به این هردو اشاره کرده ای .آری پذیرش خطاوعذرخواهی لازمه یافتن مسیر درست ویکی ازشاخص های جداشدن ازتفکر استبدادی، ارتجاعی و وتوتالیتراست.در مورد هفت حصار باز هم ملاحظاتی دارم. در مورد این کامنت هم مختاری که آنرا منتشر کنی یا نکنی. دوست قدیمی