پیش از آنکه کشتار ششم انجام گیرد
اسماعیل وفا یغمائی
صد کوه غم نشسته به غم در مقابلم
صد بحر اشک و نیست نشانی ز ساحلم
دل برکشیده است شراعی زخون خویش
بر جذر و مد بی حد هذیان هایلم
مهتاب نیست اینکه وزد بر فراز شب
خورشید نیست بر زبر کوه بابلم
روح هزار کشته رود بر فرازشام
وین طشت
سرخ، خون رفیقان بسملم..(1)
به مدد خون فروریخته پنجاه و چند مجاهد خلق به
شقاوتبارترین و وحشیانه ترین شکل، و در پنجمین کشتارمجاهدین،نام ونشان مجاهدین و شهیدانشان وآنچه
گفتند در مرکز اخبار و توجه میلیونها ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفت که هنوز هم خوشبختانه این موج پر تپش ازحرکت نایستاده است و بادا که نایستد و دیر بپاید.
به مدد آنچه یاد شد میلیونها بار عکس و فیلم
وخبر این جنایت هولناک مخابره شد وبسیاری بازهم بیشتر دانستند ماهیت این رژیم
خونریز و رئیس جمهور کلید دارش تا جائیکه به برخورد با مجاهدین و مخالفین سیاسی اش برمیگردد اگرچه دست
بسته و بی سلاح باشند چیست.
به مدد آنچه یاد شد درخارج کشور شمار بسیار
زیادی ، از شاعر و نویسنده و فیلمساز وفعالان حقوق بشر و خبرنگار،حتی مخالفان و
منتقدان، وسازمانها و گروهها و تشکلهای سیاسی و هنری و حقوق بشری از چپ تا راست، از سازمانها و گروههای چپ و مارکسیست و دموکرات ،تا فرزند محمد رضا شاه و بسیاری
دیگر نوشتند و گفتند و اعلام همدردی کردند و بر شقاوت پیشه بودن رژیم ملایان تاکید
کردند.
به مدد آنچه یاد شد برخی نیز توانستند با استفاده از شرایط و به بهانه دفاع از مجاهدین و شهیدان بر دهان
منتقدان بکوبند و با محمل مقاومت ناپذیر
حرمت شهیدان عجالتا منتقدان و مخالفان را خاموش کنند و منتقدان و مخالفان
خود نیز سکوت کردند که فریاد بر آمده است به حرمت اجساد برخاک افتاده سکوت کنید و
باید سکوت کرد.
به مدد آنچه یاد شد متاسفانه،همچنین، کوشش شد بی
هیچ آزرم، و فرصت طلبانه و با ظرافتی تحسین انگیز، ریسمان این توطئه و علل آن را
از سرای قاتلان مرتجع و جلادان بیرحم و مروت تا سرای برخی که خود سالهاست اواره غربت وآماج ستم
ملایانند بکشندو بمدد آنچه یاد شد...
***
پنجمین کشتار هولناک انجام شد و این آخرین کشتار
نخواهد بود. تا ملایان وجود دارند و تا حکومت ملایان هست کشتارها ادامه خواهد
یافت. از آخوندهای حاکم بر ایران جز این انتظاری نیست پس از ملایان بگذریم و در سوی دیگر در رابطه بامجاهدین بنگریم و بگوئیم:
اگر در
درون این ماجرای ممتد سرخ شهادتها و بخاک و خون غلتیدنها با دستان بی سلاح و بسته
، رازی وحقیقتی دیگر وجود دارد که از چشمهای ما پنهان است،و این راز را نیکان و
پاکان میدانند و ما نمیدانیم و نباید بدانیم، و در نهایت مجاهدین علیرغم تمام
فریادها از بیدادی که در عراق بر آنها
میرود، باید در عراق بمانند و ماجرا در راستای سیاستی مشخص یا در نهایت در راستای راهی فلسفی و مکتبی ادامه یابد که هیچ، اما اگر حقیقت این است که مجاهدین،
یعنی در حقیقت سکانداران مجاهدین مسعود و
مریم رجوی بر آنند که باید کشتیبان را سیاستی دگر اید،وعراق دیگر جای ماندن نیست و باید از آن خارج شد،و تا کنون به واقع راهی و چاره ای برای خروج از عراق نیافته اند، راه حل اعتصاب
غذای ساکنان لیبرتی، و دادن اطلاعیه، و فریاد تظلم غیر متمرکز تلویزیونی و رادیوئی و مصاحبه تلویزیونی وافشای جانی بودن
حاکمان ایران ودلخوش داشتن به انعکاسات مطبوعاتی این کشتار که سرانجام کمرنگ بی خاصیت میشود نیست. راه حل اصلی متمرکز، جز در اختیار سازمان مجاهدین با نیروی متشکل و
بنیه توانمند سازمانیافته اش نیست.
حدود دهسال قبل با بازداشت خانم رجوی سازمان
مجاهدین متمرکز و فشرده چنان عکس العملی نیرومند و برق آسا و موثر نشان داد که ظرف مدت کوتاهی ورق برگشت.
دهسال است هر سال بخاطر بزرگداشت این پیروزی دهها هزار نفر ،و بنا به ارقام اعلام
شده حتی صد هزار نفر را با کار سازمانیافته تحسین انگیز و خرج میلیونها دلار و
دعوت دهها تن از سیاستمداران وشخصیتهای نامداربا شکوه تمام و کمال گرد می آورند تا یاد این پیروزی را
گرامی داشته واز برنامه های خود سخن بگویند و صدا و پیام خود را بگوش جهانیان و
مردم ایران برسانند.
از ماجرای هفده ژوئن سالها گذشته است و دشمن تمام ملت ایران، چند روز قبل برای
چندمین بار خون شماری از برجسته ترین کادرهای مجاهد و فرماندهان بی جانشین مجاهد را بر
زمین ریخت.براستی دیدن صحنه های فیلمی که نشان میداد مجاهدین بی پناه مظلوم با دست خالی در برابر شکارچیان بیرحم تا دندان مسلح باز هم با تنها غرش صدای خود کوشش میکنند مقاومت کنندو با جلادان خود مقابله کنند هر وجدانی را مجروح میکرد و هر چشمی را اشکبار میساخت. بیائید از ماجرای کهن درگذرید و ماجرائی نویعنی کشتار بیرحمانه و قتل عام اخیر راجانشین بزرگداشت هفده
ژوئن نمائید. این تنها و تنها از خود سازمان مجاهدین و نه هیچکس دیگر بر می آید .بیائید تا نشان داده شود سازمان مجاهدین برای اعضای خود نیز به اندازه
راهبرانش ارزش انسانی و سیاسی قائل است و برابری و کرامت انسانی در سازمان مجاهدین اعتقادی واقعی است و این گنج میهنی بقول مسعود رجوی نبایست این چنین بیدفاع آماج کشتار جلادان ولایت فقیه شود.
براستی
اگر سازمان مجاهدین بعنوان صاحب عله اصلی،صاحب
و نگاهبان حرمت این شهیدان و خونهای فرو ریخته است بجاست که بر نگین انگشتر
ماجرای هفده ژوئن این بار نام و یاد شهیدان اخیر را بنشاند و هر چه زودتربر پایه همان سنت، با یک گردهمائی متشکل
و عظیم مثلا در همان سالن ویلپنت و دعوت از سخنرانان و نامداران سیاسی وپشتیبانان
خود در سطح جهان و در شرایطی که جمعیت عظیم و شخصیتهای بسیار به دفاع از مجاهدین برخاسته اند، به روشنی و با قاطعیت بخواهد که مجاهدین لیبرتی باید جابجا و از
خطر کشتار دورشوند.مطمئنا در این حرکت این بار بجای جمعیت خارجیان سالن ویلپنت از
ایرانیان حتی مخالفان و منتقدان شما پر خواهد شد و همه کسانی که با اعلامیه و قلم
و فریاد از شما حمایت کردند یکصدا در این امر خطیر و در آکسیونهای بعدی شمادر کنار شما خواهند بود مطمئن
باشید انعکاس و قدرت و تاثیر این آکسیون، بخصوص اگر خانم رجوی مثل سالهای قبل بانی
برگزاری و سخنگوی دفاع از آن باشند غیر قابل مقایسه با اعتصاب غذای ساکنان لیبرتی
یا کارهائی مشابه آن خواهد بود. با امید به اینکه کشتار ششم هرگز صورت نگیرد و
فرزندان بی سلاح ملت ایران بمثابه ذخایر انسانی مردم ایران ازچنگ و دندان درنده
ملایان دور بمانند .
ششم سپتامبر 2013 میلادی
1-چند سطر از مرثیه ای منتشر نشده
2- بسمل. سربریده
2- بسمل. سربریده
۱۱ نظر:
برادر گرامی، آقای یغمایی، آیا واقعن فکر میکنید کسی اشک تمساح شمارا باور خواهد کرد؟ شما خود با یک بهانه بی پایه بر همین افراد و شهدا تاختید. آیا میدانید چقدر قلب آنان را ازردید؟
اگر در لحظه شهادت این شهیدان شما نزدیک آنها بودید، آیا یکی از آنها حاضر بود دست کمک بطرف شما دراز کند؟ مطلفا نه. فکر کرده اید چرا؟
لطفآ دو باره نامه های والدین احمد رضا را مرور کنید. ببینید از یک جمله ناروای شما چقدر آزرده شده اند. فقط یک جمله. پدر احمد رضا میتوانست جز این شهدا باشد. حالا آنجمله را مقایسه کنید با لاطلاعات مربوط به خانم خانی. فکر کرده اید که هحوم شماها چقدر زمینه این کشتار را فراهم کرده است؟ امیدوارم که وجدانتان جواب گوی شما باشد. بله، این از نتایج افتادن در تنور داغ مصداقی بود.
H
درود بر شما آقای يقما ئ ، اميدوارم رجوی قبول کند و
راهی باز بشه برای نجات مجاهدين از عراق،
شايد اين شروع همبستگی ملی باشد برای نجات مجاهدين. حميد ع
نوری
پیشنهاد خوب وسازنده ای است جناب یغمایی ولی من فکر نمیکنم اینها زیر بار این حرفها وکارها بروند. نه آقای رجوی و نه مریم خانم و دیگران. از همان لحظه کشتار افرادی توحیدی و خود رجوی ودیگر گویندگان ونویسندگان مجاهدین همه با هم در میدان قتل عام ماندن را تکرار میکنند و این جماعت در حال حاضر پشت این کشتار مثل دفعات گذشته کمی نفس تازه میکنند و و باز راه خود را می روند.
ناشناس گفت...
باسلام
رویا
سلام اقا اسمائیل راستش خیلی حرف درستی زدی ای کاش رجوی گوشش را باز کند واین حرفها را بشنود وبشنود که جمهوری اسلامی ومالکی تک تک نفرات را میخواهند در اشرف بکشند ولی من قبل از رجوی از شما سوال میکنم فکر میکنید رجوی این چیزها را نمی داند حاظرم به هر چه شما میگوئید سوگند بخورم که رجوی قبل از شما ومن اینها را میدانسته اگر که نمی دانست مریم رجوی را قبل از جنگ امریکا وقبل از سقوط صدام به اروپا راهی نمی کرد وبعد هم بلافاصله در روزهای اخر قبل از سقوط صدام خودش از عراق فرار کرد پس این اقای رجوی نمی داند ونمی فهمد چه خطری در کمین است اشتباه است اتفاقا خیلی خوب هم میداند واتفاقا بنا به گفته خودش که در ملاقاتی با نماینده صدام حسین گفت مجاهدین سه چیز را می دانند ومیشناسند یکم قرارگاههایشان است دوم کربلا وسوم قبرستان محل دفن شدنشان خوب خود قضاوت کنید برای رهبری که چنین می اندیشد ایا او به فکر نیروهایش است که الان به این ترتیب طعمه گرگان بیابان میشوند قطعا جواب این است خیر رجوی به تنها یک چیز فکر میکند چگونه زمان بخرد که شاید در منطقه تغاری بشکند وماستی بریزد واو این وسط بپرد وحکومت را در ایران بدست بگیرد هیچ چیز غیر از این نیست رجوی منتظر تحولات سوریه است وتحولات عراق وبعد هم انتخابات ریاست جمهوری امریکا که جنگ طلبان سر کار بیایند این خط استراتزیک رجوی است البته خوب شاید صدها دلیل دیگر هم باشد که در حوصله این نوشته نیست بهرحال من خلاصه میکنم و بنظرم قبل از فشار به سازمان ملل ویا دولت ها برای پذیرش مجاهدین باید به رجوی فشار اورد واو را تسلیم این خواسته به حق همه قرار داد من دلم برای رجوی اصلا نمی سوزد اصلا وابدا ولی دلم برای انسانهای بی پناهی که در عراق گرفتار شده اند میسوزد دلم نمی خواهد انها قتل عام شوند وبرای اینکار بنظرم باید رجوی را مجبور کرد که تلاش شماره یکش خارج کردن نیروها از عراق باشد همین وبس خیلی نکات هست اما در گنجایش این کامنت نیست والا شاید بتوان ساعتها روی این مسئله مطلب نوشت وصحبت کرد با تشکر
۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۱۵:۳۶
حذف
ناشناس فیروز.د گفت...
واقعا این بهترین راه است اگر بخواهند میتوانند با یک حرکت اینطوری به این جنایات پایانی بدهند
۱۴ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۲۳:۵۲
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
جواب واماندگان ومزدورانی چون ترا که میخواهید مقاومت ملت ایران سرنگون شود برادر انقلابی مان مرتضی نامور خیلی خوب داده است برو بخوان و خجالت بکش و این مزخرفات را ننویس
این درس عبرت دیگری برای رژیم و تمام مزدوران وتوابان وخائنینی خواهد بود که عریضه ی«عرش وفرش» مینویسند ودرتخطه ی مقاومت دراشرف یاوه می بافند ودرگریز ازمیدان خونین نبرد قصد دارند خیانت وفرار خود ازمبارزه را با گردوخاکهای نوشتاری درپاسیو کردن وبی فایده نشان دادن مقاومت درمقابل دشمن، در درهم شکستن «اشرف» وبه سود ارتجاع واستعمار محقق کنند، کیست که نداند «خورشید» را نمیتوان به زیر کشید برای به زیر کشیدن«خورشید» باید از«منظومه» خارج شد ودرکهکشان معلق ماند
پرواز بلند پنجاه ودوشهید مجاهد اشرفی، شعله ای ازسلاله های خورشید بود، چشمه ی دیگری ازبرق مقاومت مجاهد خلق که ابعاد آن نه درمقوله ی«عرش وفرش» بلکه در«اوج وحضیض» بیان خواهد شد، اوج پروازمجاهدین و«مسعود» وحضیض سقوط رژیم وتوابین خائن.
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3317
ایرانی
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۰:۳۱
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
برادر گرامی، آقای یغمایی، آیا واقعن فکر میکنید کسی اشک تمساح شمارا باور خواهد کرد؟ شما خود با یک بهانه بی پایه بر همین افراد و شهدا تاختید. آیا میدانید چقدر قلب آنان را ازردید؟اگر در لحظه شهادت این شهیدان شما نزدیک آنها بودید، آیا یکی از آنها حاضر بود دست کمک بطرف شما دراز کند؟ مطلفا نه. فکر کرده اید چرا؟لطفآ دو باره نامه های والدین احمد رضا را مرور کنید. ببینید از یک جمله ناروای شما چقدر آزرده شده اند. فقط یک جمله. پدر احمد رضا میتوانست جز این شهدا باشد. حالا آنجمله را مقایسه کنید با لاطلاعات مربوط به خانم خانی. فکر کرده اید که هحوم شماها چقدر زمینه این کشتار را فراهم کرده است؟ امیدوارم که وجدانتان جواب گوی شما باشد. بله، این از نتایج افتادن در تنور داغ مصداقی بود.
H
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۰:۵۰
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
درود بر شما آقای يقما ئ ، اميدوارم رجوی قبول کند راهی باز بشه برای نجات مجاهدين از عراق،شايد اين شروع همبستگی ملی باشد برای نجات مجاهدين. حميد ع
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۰:۵۱
حذف
ناشناس بریده گفت...
سازمان مجاهدین از اولش تا حالا فاجعه بوده با فاجعه هم تموم میشه هزاران هزار جوان مملکت را بکشتن دادند برای هیچ الانم شما بیخود داری خودتو خسته میکنی اینا میمونن خیالت راحت باشه خونریزی و کشتار بازرشونو گرم میکنه تو خودت را خسته نکن برو دنبال کار خودت
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۰:۵۶
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
آقای یغمائی این مسئله به شما چه ارتباط داره.مجاهدین خودشون در باره سرنوشت خودشون تصمیم میگیرند شما که خدا را شکر از خطرات دورید! بگذارید یک سازمان خودش تصمیم بگیرد
ناصر
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۱:۱۷
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
نباید با مجاهدین ضد بود. باید به آنها انتقاد کرد و از گرد و خاک هوادارنماهای هوچی و بی مایه پر ادعا و تهمتهایشان هم هراس نداشت.
جنایت رژیم محکوم و ۱۰۰۰ بار محکوم است. هزاران بار محکوم است اما این اتقاد به مجاهدین بوده و هست که چرا راه آن جنایتها را با ندانم کاری هموار میکنند؟
شهادت آن انسانهای پاک دردناک است اما هشداردهنده هم هست. باید مجاهدین از آن جهنم بیرون بیایند و تا آنجا که دست خود آنهاست کارشکنی نکنند. و گرنه آمریکا و غیر آمریکا می خواهند آنها همانجا باشند تا در حملات دیگر دوباره تکه پاره شوند. باید مجاهدین آرزوی آنها را با بیرون آمدن از جهنم عراق خنثا کنند. شهادت مجاهدین در اشرف از انتقادات به حق مردم ضد رژیم از مجاهدین نخواهد کاست.
۱۵ شهریور ۱۳۹۲ ه.ش.، ساعت ۱:۳۰
حذف
ناشناس ناشناس گفت...
مرتضی نامور خیلی مزخرف نوشته است. کشتار در اشرف هیچ ربطی به سرنگونی رژیم ندارد. مجاهدین در تله یی افتاده اند که مسعود رجوی با فرو رفتن در رویاهای خودخواهانه و فرصت طلبانه اش برای کسب قدرت درست کرد. رجز خواهانی های رجوی از زمان اولین پیامش بعد از سه سال بی اثری تا به حال و به فجایعی که مجاهدین برای هیچ و پوچ در همین مدت تحمل کرده اند و فتح المبین نامیدن این مصیبت ها توسط مسعود رجوی و مهرتابانش نگاه بکنید و دیگر خفه شوید و نامربوط نگویید.نگاه بکنید به تحلیل های مسعود رجوی از اوضاع عرق و آنچه اکنون می گذرد تا اگر کمی فهم داشته باشید خودتان دریابید که چقدر مسعود رجوی از مرجله پرت بوده و بی جهت سرنوشت مجاهدین به مسائلی گره زد مطلقا به او مربوط نبود و کمترین تاثیر گذاری برآن را نمی توانست داشته باشد. مسعود رجوی با نادانی و بی خردی وارد تضاد داخلی عرقیها شد و تحلیل های مهملی هم در این زمینه ارائه کرد و خوابهای پنبه دانه ای زیادی هم دید و مجاهدین را ورطه فاجعه انداخت. مسعود رجوی چون نخواست از عرش به فرش و روی زمین بیاید و سی سال با توهین و تحقیر پاسخ هر انتقادی را داد، از عرش به زمین کوبیده خواهد شد، در این تردیدی نکنید. این که پاسدار سلیمانی گفته کشتار اشرف مهمتر از مرصاد، به همان اندازه درست و واقعی است که سپاه پاسداران در اعلامیه اش آن را انتقام اللهی و ... دانسته است. پاسدار سلیمانی با کینه اسلامی و ایمانی به مجاهدین این حرف را زده و خواسته ضربه به مجاهدین را توصیف کند و این نشان دهنده اهمیت مجاهدین و به عنوان عامل سرنگونی رژیم نیست و مهملاتی که مرتضی نامور سر هم کرده فقط شاخ شکسته هایی که هنوز هم مرید رجوی هستند را می توانند تسکین دهد. در ضمن به آن بردار نظریه پرداز و عربده کشتان هم بگویید که توّهم با ح نمی نویسند.
حقیقت جو
به عنوان یک هوادار مجاهدین و نظارهگر تاریخ حدّ اقل ۴۰ سال جانفشانی آزادیخواهان میهنمان و دنیا باید ازتان تشکر کنم... باید بگویم که "ما" آدمهای "معمولی" درد و رنجمان با نوشتهای، شعرها و سخنان کسان مثل شما بیان میشود و این انتظار از روشنفکران، شعرا و نویسندگان ماست. شما به عنوان شخصی میتوانید جدا شوید ، کنار بروید و سکوت کنید ولی آنچه گفتید و نوشتید از زبان من بوده و در قلب شکوفا گشته و همیشه ماندنیست و "با ارزش"، حتا اگر دیگر با مجاهدین و تشکیلا تشان نباشید... باز از شما تشکر میکنم که شعر، نوشته و صدای ما بی صدایان باشید. ما امید به دموکراسی فردا را در "همه" میبینیم هرچند پیشاهنگان فدا و تغییر امروز مجاهدین باشند.
شاعر عزیز وگرامی آقای یغمایی در مرحله اول فعالیت فوق العاده شما را در این روزها و هفته ها برای راه نجات یافتن وممانعت از کشتار مجدد مجاهدان لیبرتی واشرف تحسین می کنم. خسته نباشید. دوم آنکه مطلبی که نوشته اید باید بگویم: مدینه گفتی و کردی کبابم. از سال 2003 ما درحال خون دل خوردن هستیم و به فکر جان مجاهدان اما افسوس و هزار افسوس و دریغ وهزاران دریغ!!حاصل نبوغ رهبری مسعود و مریم همین است که می بینیم.کاش نگاهی از دوسو به خود می کردند. افسوس که یکسویه نگاه می کنند. مینو
سلام اقاى يغمايى
بيشنهاد بسيار خوبى است ، حتما تعداد ايرانيان در سالن ويلبن بيشتر
از خارجى ها خواهد بود ، سلامت باشيد
سعيده
خطاب به حضرت H
اگر بنا بر لیچارگفتن و حرفهای یاوه باشد ما هم می توانیم بگوییم اندوه فلان رهبر عظمای مجاهدین اندوه تمساح است و بس.
به جای نیرو گذاشتن در بیرون کشیدن مجاهدین از منطقه جهنمی عراق، هر روز بامبول تازه ای سوار میکند و اشگ تمساح می ریزد. خجالت نمیکشید که غیرخودتان را زمینه چین آن کشتار معرفی می کنید؟ کشتاری که بعد از رژیم و آمریکا و عراق، خودرایی و بی خردی بیراهه بران، مسببش بود؟ شرم هم خوب چیزی است حضرت H.
H شناس
خطاب به حضرت H
اگر بنا بر لیچارگفتن و حرفهای یاوه باشد ما هم می توانیم بگوییم اندوه فلان رهبر عظمای مجاهدین اندوه تمساح است و بس.
به جای نیرو گذاشتن در بیرون کشیدن مجاهدین از منطقه جهنمی عراق، هر روز بامبول تازه ای سوار میکند و اشگ تمساح می ریزد. خجالت نمیکشید که غیرخودتان را زمینه چین آن کشتار معرفی می کنید؟ کشتاری که بعد از رژیم و آمریکا و عراق، خودرایی و بی خردی بیراهه بران، مسببش بود؟ شرم هم خوب چیزی است حضرت H.
H شناس
با درود آقای یغمایی، زبان قاصر و آه بلند است وآنچه به جایی نرسد، فریاد است و حرف حق. خدا یارتان باد. درود بر شجاعت و شمشیر قلم تان که همواره بر سر ظالمان و در دفاع از مظلومان بوده است. پایدار باشید. مینو
ارسال یک نظر