شاملو، اخوان ثالث وجمهورى اسلامى
اسماعيل وفا يغمائى
چندى قبل براى چندمين بار خبر شكستن سنگ مزار شاملو را دادند و دهها مقاله و ياداشت در اين باره نوشته شد وحالا خبر مى رسد كه در دانشگاه سمنان جلوى برگزارى مراسم بزرگداشت اخوان را گرفته اند و اعلام شده اخوان ضد انقلاب بوده است.اينها خبرهاى خوشحال كننده اى است و اگر جز اين بود جاى سئوال وجود داشت.از اين نمونه ها و يعنى از جزء بگذريم وبه كل قضيه توجه بكنيم. از آوارى كه بعد ازبهمن پنجاه و هفت بر جامعه هنرى ايران فرود آمد و ماجرايش تا حالا هم ادامه دارد ، چنانكه اهل فن به اندازه كافى نوشته اند و گفته اند و من هم به نوبه خود در چند نوشته و سخنرانى تاكيد كرده ام به دو نكته بايد توجه داشت.
1ــ جمهورى اسلامى و تفكر حاكم بر آن و بگذاريد خيال خودمان را راحت كنيم قرائت معمول از اسلام در جمهورى اسلامى در اساس و بن و پايه در تضاد و دشمنى با فرهنگ و ادب و هنرحقيقى و بدرد بخور قرار دارد كه آن يك رو به گذشته دارد و اين يك رو به آينده، آن يك منادى تحجر و استبداد و ارتجاع است و اين يك خدمتگزار آزادى و روشن انديشى و...
2 ــ نكته دوم اين كه با هر انتقاد و ايرادى كه به اهل هنر و فرهنگ وارد باشد مثلا اين كه شاملو مثلا گناه كبيره مرتكب مى شده وربدوشامبر سرخ مى پوشيد و يا به قولى در خانه اش نشسته بود و فقط از آزادى حرف مى زد!! و يا اخوان ثالث مزدشتى بود ودر ميان شعرهايش آن اوايل جنگ شعرى هم در وصف شجاعتهاى سربازان اسلام در دفاع از مرزها سروده! و يا شايع است كه با برخى علما گاهى دود و دمى بر پا مى كرده !! اما بايد توجه داشت اخوان به تبع برآيند مجموع تلاشهايش در طيفى قرار مى گيرد كه سرانجام درب مجلس بزرگداشتش در دانشگاه سمنان به عنوان ضد انقلاب و ضد جمهورى اسلامى تخته مى شود يعنى اخوان به عنوان يكى از پنج شش شاعر بزرگ دوران ما دست آخر متعلق به مردم است و نه جمهورى اسلامى و اسلام عزيز نفى اش مى كند و نه نقدش.
در هر حال مى خواهم تاكيد كنم كه هم شكستن سنگ مزار شاملو و هم تعطيل جلسه بزرگداشت اخوان جاى تبريك دارد و اگر جز اين بود عجيب بود. در مملكتى كه گنبد گور خمينى سر به فلك مى سايد اگر سنگ مزار شاملو شاعر شعور و ادراكات نوين نشكند حيرت آور است ودر مملكتى كه در هر ساله جلسه بزرگداشت لاجوردى برگزار مى شود ودر آن اسفند و كندر دود مى كنند بايد از بزرگداشت اخوان جلوگيرى شود. بگذريم از اين كه نه شاملو نيازىبه سنگ مزار دارد كه ان شاملوئى كه ما مى شناختيم ( و نه آن چند پاره استخوان خفته در خاك) در كارهاى خود زنده است و نه اخوان تلخ كه طراح چيره دست گوشه هائى از حيات اجتماعى و روانى مردم ما بود نيازى به بزرگداشت كه وقتى هم كه زنده بود بيشتر خلوت را مى پسنديد و دورى از جار و جنجال را و دست آخر:
در سينه هاى مردم عارف مزارشان، و اهل هنر چنانكه خود اخوان هم اشاره كرده در ميان مردم زنده مى مانند و نه حكومتها و دولتها.
25 آوريل 2006
اسماعيل وفا يغمائى
چندى قبل براى چندمين بار خبر شكستن سنگ مزار شاملو را دادند و دهها مقاله و ياداشت در اين باره نوشته شد وحالا خبر مى رسد كه در دانشگاه سمنان جلوى برگزارى مراسم بزرگداشت اخوان را گرفته اند و اعلام شده اخوان ضد انقلاب بوده است.اينها خبرهاى خوشحال كننده اى است و اگر جز اين بود جاى سئوال وجود داشت.از اين نمونه ها و يعنى از جزء بگذريم وبه كل قضيه توجه بكنيم. از آوارى كه بعد ازبهمن پنجاه و هفت بر جامعه هنرى ايران فرود آمد و ماجرايش تا حالا هم ادامه دارد ، چنانكه اهل فن به اندازه كافى نوشته اند و گفته اند و من هم به نوبه خود در چند نوشته و سخنرانى تاكيد كرده ام به دو نكته بايد توجه داشت.
1ــ جمهورى اسلامى و تفكر حاكم بر آن و بگذاريد خيال خودمان را راحت كنيم قرائت معمول از اسلام در جمهورى اسلامى در اساس و بن و پايه در تضاد و دشمنى با فرهنگ و ادب و هنرحقيقى و بدرد بخور قرار دارد كه آن يك رو به گذشته دارد و اين يك رو به آينده، آن يك منادى تحجر و استبداد و ارتجاع است و اين يك خدمتگزار آزادى و روشن انديشى و...
2 ــ نكته دوم اين كه با هر انتقاد و ايرادى كه به اهل هنر و فرهنگ وارد باشد مثلا اين كه شاملو مثلا گناه كبيره مرتكب مى شده وربدوشامبر سرخ مى پوشيد و يا به قولى در خانه اش نشسته بود و فقط از آزادى حرف مى زد!! و يا اخوان ثالث مزدشتى بود ودر ميان شعرهايش آن اوايل جنگ شعرى هم در وصف شجاعتهاى سربازان اسلام در دفاع از مرزها سروده! و يا شايع است كه با برخى علما گاهى دود و دمى بر پا مى كرده !! اما بايد توجه داشت اخوان به تبع برآيند مجموع تلاشهايش در طيفى قرار مى گيرد كه سرانجام درب مجلس بزرگداشتش در دانشگاه سمنان به عنوان ضد انقلاب و ضد جمهورى اسلامى تخته مى شود يعنى اخوان به عنوان يكى از پنج شش شاعر بزرگ دوران ما دست آخر متعلق به مردم است و نه جمهورى اسلامى و اسلام عزيز نفى اش مى كند و نه نقدش.
در هر حال مى خواهم تاكيد كنم كه هم شكستن سنگ مزار شاملو و هم تعطيل جلسه بزرگداشت اخوان جاى تبريك دارد و اگر جز اين بود عجيب بود. در مملكتى كه گنبد گور خمينى سر به فلك مى سايد اگر سنگ مزار شاملو شاعر شعور و ادراكات نوين نشكند حيرت آور است ودر مملكتى كه در هر ساله جلسه بزرگداشت لاجوردى برگزار مى شود ودر آن اسفند و كندر دود مى كنند بايد از بزرگداشت اخوان جلوگيرى شود. بگذريم از اين كه نه شاملو نيازىبه سنگ مزار دارد كه ان شاملوئى كه ما مى شناختيم ( و نه آن چند پاره استخوان خفته در خاك) در كارهاى خود زنده است و نه اخوان تلخ كه طراح چيره دست گوشه هائى از حيات اجتماعى و روانى مردم ما بود نيازى به بزرگداشت كه وقتى هم كه زنده بود بيشتر خلوت را مى پسنديد و دورى از جار و جنجال را و دست آخر:
در سينه هاى مردم عارف مزارشان، و اهل هنر چنانكه خود اخوان هم اشاره كرده در ميان مردم زنده مى مانند و نه حكومتها و دولتها.
25 آوريل 2006
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر