در رابطه با مقاله اقای جمال بامداد
اسماعیل وفا یغمائی
دوستان عزیز
جمال بامداد مجاهد سابق و کارمند کنونی شرکت فیلیپس( تا جائی که من خبر دارم) مقاله ای نوشته که ایرادی ندارد و می تواند بنویسد
و حتما بخوانیدش.لینکش هم این است.
انتقاداتش به من سر جای خود ،من با او طرف حساب
نیستم ، در نوشته ام هم هر گز نمی خواستم بگویم او مواضع مرا دارد، نه! جمال زندگی
آرام خود را میگذراند نمیتواند مواضع مرا داشته باشد زندگی اش دراز باد و عمرش
خوش.
جمال فرموده است من اساسا سیاسی نیستم راست
میگوید! ولی یک شتر دو کوهانه هم اگر سی سال عضو تحریریه نشریه مجاهد و رادیو
مجاهد و ایرانزمین باشد و بیست تا کتاب منتشر
کرده باشد و چند هزار صفحه مصاحبه و مقاله
نوشته باشد قاعدتا سیاسی میشود! از حالا بگذرم ولی یک آدم غیر سیاسی سرودهای رسمی
بزرگترین سازمان سیاسی ایران را سروده باشد خود معجزه ای است . بگذرم.
نوشته جمال بامدادارزش جواب دادن ندارد ولی
نکاتی در نوشته اش وجود دارد که نشان میدهد عده ای از شدت استیصال گویا دست به دامان جمال شده
اند و جمال را با توجه به عواطف لطیفش متاسفانه وادار به دروغگوئی کرده اند.
جمال بامداد دروغ میگوید او در هیچیک از نشستهای
من با مسعود رجوی حضور نداشت.در نشستهای عمومی آری ولی در نشستهای خصوصی او نبود.
به جمال و دوستانش می خواهم بگویم اگر هم می
خواهید دروغی بگوئید لطفا کسانی را بیاورید که در آن نشستها حضور داشتند.جای تور ا
می بایست اکرم حبیب خانی پر میکرد و در باره من افشاگری میکرد رفیق سابق. چرا تور
ا بجای او نشانده اند؟ خود خانم اکرم حبیب خانی بهترین فرد است که می تواند حتی
اگر دروغ سر هم بندی کنند او را بمیدان بکشانند نه جمال بامداد را. جائی که
ترا نشانده اند جای همسر سابق من است لطفا او بیاید و نشان بدهد که حرفهای من دروغ
است. تو در جلساتی که من و مسعود و مریم
رجوی درگیر ماجراهای مشکلات من بودیم حضور نداشته ای ولی مطمئنا در جلسه انقلاب
دادن مجاهد خلق علیرضا معدنچی در بنگال بخش ترابری نزدیک درب ورودی اشرف در کنار
من و ابراهیم واسحاق و معدنچی و حمید نصیری به ریاست مهدی ابریشمچی حضور داشتی و شاهد بودی که باچه
گفتار نغز و تکنیک درخشانی معدنچی انقلاب نمود و ابریشمچی چه گفت می توانم از تو
بخواهم به شرف و ناموس خود و رهبرانت پایبند بوده و از ان جلسه حکایتی سرکنی تا
معلوم شود من چه راست و دروغهائی از انقلاب ایدئولوژک سر هم کرده ام.. ماجرای رفتن
به هند را نمیدانم چیست. من هیچگاه به هند نرفته ام اگر رفته بودم تا سال 2004 که عضو
شورا بودم شورا با خبر میشد. از سال 2004 همسر من شاهد ترددات من بوده است. به
دلیل حفظ مدارک و فتو کپی آنهامن کپی تمام پاسپورتهایم از سال 2000 دارم و قضیه
قابل دسترسی است ولی کسانی که به تو گفته اند ماجرای هند را بنویسی، و من اول
ندانستم چرا، ولی حالا میفهمم.
آنها
با مورد استعمال قرار دادن تو رفیق سابق و به کمک تو گویا بر این اند که :
چون سنگاپور محل تردد خدابنده ومکان ارتباطش با ملایان در حوالی هند قرار دارد، کم
کم مرا از هند مرا به سنگاپور برسانند!.
متاسفم جمال و دلم برایت میسوزد. من در شرکت فیلیپس کار نمیکنم زندگیم هر روز برای
همه در دسترس است وابلهان نمیدانند در عصر ارتباطات احتیاج به سفر هند نیست. در
تمام اروپا اطلاعاتیها میتوانند از طریق سفارتهای رژیم در ارتباط باشند. نیز
اینترنت و تلفن هست. چقدر بلاهت . درضمن با این وضع فکر میکنم قسمت پرسنلی استخدامی وزارت
اطلاعات از ایران به فرانسه و حوالی محل استقرار رفقای تو منتقل شده چون آنانند که
مشخص میکنند چه کسی اطلاعاتی است یا نیست! . در پایان من اگر واقعا به هند رفته
بودم تعدادی فیل برای رفقای تو و رهبر بزرگوار هدیه می آورد م تا در بن بستها مثل
گذشته هوا کند و چشمها را خیره کند. ازنوشته ات بر شناخت من افزوده شد و دانستم
با چه کسانی مقابلم! چه انقلابیونی!! همین
و بس . مواظب خودت باش به همسر و دخترت سلام برسان و بدان
با شرافت بودن چیز خوبی است و برای ز یستن به آن محتاجیم. برایت سلامت و سعادت
آرزو میکنم
اسماعیل وفا یغمایی
2. ژوئن 2013
۳ نظر:
جمال. برادر عزیز. تو چرا ؟... آیا میتوانی روبروی آینه بایستی و خودت را تماشا کنی؟
به نظر میاد که این آقا جمال با اینکه در اروپا زندگی میکند ولی به لحاظ فکری تازه به دم درب غار اصحاب کهف رسیده است. آقا جمال، در عصر ارتباطات نیازی نیست که کسی برای ردوبدل کردن اطلاعات به هند رود. اما از آنجایی که دوستان شما در "کمیسیون" مربوطه به فکر فیل هوا کردن هستند به تازگی دریافتهاند که در هند فیل ارزانتر از سنگاپور است. به راستی واژۀ شرم نزد شما و دوستانتان در "کمیسیون" مربوطه خجل میشود.
واقعا وحشتناک است که سازمان بساط به راه می اندازد وهرکس دیگری را هم وارد میدان میکند تا به کوه دروغ بیافزاید. سازمان از رفتار مسؤلانه خودداری می کند و نیازمند به این شیوه ها و برخوردهاست تا درآینده هم حساب دیگران را در صحنه سیاسی اینطور جواب دهد.
شما آقای یغمایی و دوستان استقامت به خرج می دهید ودست مریزاد. خسته نباشید. من هم آرزومند که این جنگ روانی پایان یابد. واقعا چه دلیلی دارد که سازمان زندگی یا مرگ یک انسان را پنهان می کند؟
ارسال یک نظر