یاداشتکها.یاداشتک پنجاه وچهارم
استاد حسن کسائی به نواهای نی خود ، یه جاودانگی پیوست
اسماعیل وفا یغمائی
استاد بزرگ نی این ساز شگفت، به نواهای نی خود پیوست. کسائی چون شماری دیگر بخشی از ملیت عام هنری ایران است . توضیحش مفصل است ولی من بعنوان یک دوستدار نوای نی کسائی و نیز کسی که تاریخ میهن و ملت خود را در پیشگاه راستی تلاش گرده تا بیاموزد، همراه با صدای نی او و امثال او نیروئی را میبینم که در طول تاریخ ایران از جمله به سهم خود تمام ملیتهای ایرانی را در کنار یکدیگر نگه داشته است. نی کسائی مال همه است و صدای خواننده آذری وکرد و لر و ترکمان وبلوچ چیزی است مثل ستارگان ایران که با پرتوهایش نمیتوان بیگانه بود و طلب تجزیه کرد. اگر ملیت حقوقی عام ایرانیان و ایران یعنی ایرانی بودن توسط ملیتهای حقیقی اش یعنی ترک و کرد و بلوچ و فارس و ترکمن ازحفظ شده در بالاترین نقطه توسط فرهنگ و هنر مشترک بوده است و نه سیاست که سیاست در بسیاری اوقات جز عامل تجزیه و کشتار نبوده است. نی کسائی همچنین ادامه نوای نیرومند هنرو فرهنگی است کهدر ادامه چنگ باربد و ساز نکیسا و... از آغاز حمله سیاه و خونین سپاهیان بیگانه در پایان هزار و چهارصد سال اول تاریخ ایران و نیز تهاجم دوباره سپاهیان بیگانه در هیئت حکومت خمینی در پایان دومین هزار و چهار صد سال دوم ، در مقابل بیگانه وار شدن ایران وتسلیم مطلق ارتجاع مذهبی و سیاسی شدن ایران [و پذیرش اندیشه ای که شکنجه و پدوفیلی شرعی، وگردن زدن و تقسیم مردم بر اساس عقیده و هزار سیاهی دیگر را تبدیل به فرمولهای ابدی اسمانی کرده و و این لکه ننگ را بدامان خدا یعنی معنای عام و مطلق کشف شده خیر و راستی و حقیقت افکنده بی هیچ ادعا و بازیهای سیاسی که روزی راه بلخ میجوید و روزی طریق ماچین، ] بنا بر ماهیت خود ، چون پولاد ایستاد که نوای موسیقی تحریم شده توسط متون ارتجاعی و روشن مذهبی و ذات و پایه مذهب ارتجاعی و سیاهکار سیاسی وار، جنگاوریست که نه فقط جامه رزم بل ماهیت رزمجو دارد و این را بایست درست درک کرد که اگر شوخی نداشته باشیم باید قبول کرد بی تعارف گوش بستن به نوای مرضیه و قمر و ساز یاحقی و ملک و کسائی و امثال اینها یعنی ایستادن در مقابل اندیشه ای که حدیث آبرومندش می فرماید «از قول زور اجتناب کنید»، و امام امتش آنرا از زمره «صداهای مشکوک» یغنی تقریبا بادی که از ماتحت کسی یا زیر دم خرگوشی خارج شده باشد میداند و توضیح این حقیقت خود حکایتی روشن ومفصل است و نیز وقت آنست که کمی هم فارغ از غوغای مکتب و سیاست ماهیت واقعی مکاتب را ببینیم.
یاد استاد گرامی ، جانش جاودانه پایدار وباد و برای دوستان و خاننواده اش و جامعه هنری ایران در کنار او بودن را آرزو میکنم.
اسماعیل وفا یغمائی
14 ژوئن 2012
استاد حسن کسائی به نواهای نی خود ، یه جاودانگی پیوست
اسماعیل وفا یغمائی
استاد بزرگ نی این ساز شگفت، به نواهای نی خود پیوست. کسائی چون شماری دیگر بخشی از ملیت عام هنری ایران است . توضیحش مفصل است ولی من بعنوان یک دوستدار نوای نی کسائی و نیز کسی که تاریخ میهن و ملت خود را در پیشگاه راستی تلاش گرده تا بیاموزد، همراه با صدای نی او و امثال او نیروئی را میبینم که در طول تاریخ ایران از جمله به سهم خود تمام ملیتهای ایرانی را در کنار یکدیگر نگه داشته است. نی کسائی مال همه است و صدای خواننده آذری وکرد و لر و ترکمان وبلوچ چیزی است مثل ستارگان ایران که با پرتوهایش نمیتوان بیگانه بود و طلب تجزیه کرد. اگر ملیت حقوقی عام ایرانیان و ایران یعنی ایرانی بودن توسط ملیتهای حقیقی اش یعنی ترک و کرد و بلوچ و فارس و ترکمن ازحفظ شده در بالاترین نقطه توسط فرهنگ و هنر مشترک بوده است و نه سیاست که سیاست در بسیاری اوقات جز عامل تجزیه و کشتار نبوده است. نی کسائی همچنین ادامه نوای نیرومند هنرو فرهنگی است کهدر ادامه چنگ باربد و ساز نکیسا و... از آغاز حمله سیاه و خونین سپاهیان بیگانه در پایان هزار و چهارصد سال اول تاریخ ایران و نیز تهاجم دوباره سپاهیان بیگانه در هیئت حکومت خمینی در پایان دومین هزار و چهار صد سال دوم ، در مقابل بیگانه وار شدن ایران وتسلیم مطلق ارتجاع مذهبی و سیاسی شدن ایران [و پذیرش اندیشه ای که شکنجه و پدوفیلی شرعی، وگردن زدن و تقسیم مردم بر اساس عقیده و هزار سیاهی دیگر را تبدیل به فرمولهای ابدی اسمانی کرده و و این لکه ننگ را بدامان خدا یعنی معنای عام و مطلق کشف شده خیر و راستی و حقیقت افکنده بی هیچ ادعا و بازیهای سیاسی که روزی راه بلخ میجوید و روزی طریق ماچین، ] بنا بر ماهیت خود ، چون پولاد ایستاد که نوای موسیقی تحریم شده توسط متون ارتجاعی و روشن مذهبی و ذات و پایه مذهب ارتجاعی و سیاهکار سیاسی وار، جنگاوریست که نه فقط جامه رزم بل ماهیت رزمجو دارد و این را بایست درست درک کرد که اگر شوخی نداشته باشیم باید قبول کرد بی تعارف گوش بستن به نوای مرضیه و قمر و ساز یاحقی و ملک و کسائی و امثال اینها یعنی ایستادن در مقابل اندیشه ای که حدیث آبرومندش می فرماید «از قول زور اجتناب کنید»، و امام امتش آنرا از زمره «صداهای مشکوک» یغنی تقریبا بادی که از ماتحت کسی یا زیر دم خرگوشی خارج شده باشد میداند و توضیح این حقیقت خود حکایتی روشن ومفصل است و نیز وقت آنست که کمی هم فارغ از غوغای مکتب و سیاست ماهیت واقعی مکاتب را ببینیم.
یاد استاد گرامی ، جانش جاودانه پایدار وباد و برای دوستان و خاننواده اش و جامعه هنری ایران در کنار او بودن را آرزو میکنم.
اسماعیل وفا یغمائی
14 ژوئن 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر