دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

مسیح وهمه چیز فقط روی کاغذ. اسماعیل وفا یغمائی

 رئیس جمهور شورا طبق معمول پیامی داده است وسال نو میلادی را به مسیحیان تمام جهان تبریک گته و از اوصاف مسیح و مهر و محبت و صلح و دوموکراسی و چیزهائی از این قبیل صحبت کرده است.لینک: پیام   به‌مناسبت میلاد مسیح و آغاز سال ۲۰۱۶میلاد
حرفها طبق معمول عالی است و این حق دموکراتیک ایشان است که تبریک بگوید اما:
میان پیامبرانی که تا بحال آمده اند   مسیح چهره اش چهره ای عاطفی و زیباست. با همه کشت و کشتارهای پیروانش در دوران انگیزیسیون و امثالهم هنوز کسی نتوانسته از شخص شخیص مسیح گاف و گوفی بگیرد و مثلا در کتابش بخواند:
 گردن این و آن را بزنید، با زن اسیر کنار جنازه شوهرش همان شب اول  بخوابید، بچه نه ساله را عقد کنید و کیف کنید، جزیه بگیرید، پدر پیروان سایر ادیان را در آورید و الخ... 
خودتان بهتر میدانید چه خبر است بخصوص در مورد پیامبر آخری که بنده قربان شاخ سبیل و ریش پیروانش از انقلابی و ارتجاعی میروم اما، پیروان مسیح هر چه کرده اند نتوانسته اند با سند و مدرک به ریش زیبای مسیح ببندند. 
آدمیزاد از مسیح نمیترسد! 
مسیح مثل برادر و پدر و عمو و خان دائی آدم میماند ومادرش مثل مادر ماست. حتی منهم با همه خواصی که دارم یا به من بسته اند ته دلم مسیح را دوست دارم.با یکی از پیروان او هم که هیچ دینی را قبول ندارد و عیال بنده است ولی به تمام پیروان عالم کمک میکند و فرشته ایست که روی زمین زندگی میکند و بار رنج دیگران را میکشد همنفسم. البته بارها سعی شد بنده را از اینکه هستم دیوتر بکنند! و فرشته را فراری بدهند ولی این فرشته حتی دیوها را مینوازد!و دلش به حال دیوها از بنده! گرفته تا دیوهائی که علیه من روضه میخوانند را دوست دارد چیزی که کوششگران متوجه نیستند و خوبست بدانند بگذرم ....
داشتم از خان دائی نازنین خودم مسیح میگفتم:
 از خواص مسیح این بود که:
 حرف نمیزد! 
اطلاعیه نمی داد!
سخنرانی نمیکرد!
ادعا نمیکرد!
دلش به انعکاس مطبوعاتی خوش نبود! 
از دموکراسی نمی گفت!
بلکه مسیح در عمل نشان میداد خداوندگار محبت است. او حتی دشمنان خود را دوست داشت چه برسد به منتقدان و مخالفانش.
مسیح به ادمهای باشرف و منتقد و مسئله دار اطلاعاتی و مزدور و پفیوز و پاسدار هرگز نمی گفت. مسیح جذامیان را در آغوش میگرفت و میبوسید! حتی جذامیان سیاسی را ! چه برسد به منتقد و مخالف و عضو سابق می خواهم عرض کنم البته با کمال احترام
بقول استاد محمود مهدوی دامغانی استاد مهربان من در دانشگاه:
عزیز دل بابا!
 تا کی حرف! تا کی اطلاعیه مطبوعاتی! تا کی خروارها سخن پراکنی و نفی آن در عمل! به ما که نه به بقایای وجود نازنین خودتان رحم و مروتی.اگر واقعا مسیح را میشناختید و مهر مادر مهربان او مریم را در دل داشتید تیشه ای بر خود زده و اندکی از خود را ویران میکردید وبه مردی محتضر و در حال رفتن به دیار مسیح به یک زندانی سیاسی دهساله، رزمنده سابق، انسانی شریف و جوانمرد تهمت فاسد الاخلاق بودن، اطلاعاتی بودن! و... انهم از زبان همسر جدا شده اش نمی زدید و نه تنها مسیح بل یهودا را هم شرمنده نمی کردید بل بجای این با پیام رئیس جمهور با دسته گلی به بیمارستان میرفتید و از او دلجوئی میکردید و اگر حرف شما حقیقت داشت میگفتید: همسر سابقش نمی خواهد او را ببیند و نکوتر آنکه به همسر سابقش دستور میدادید به بیمارستان بیاید یا پیامی بدهد و همسر سابق و فرزندش را بنوازد و بدرود گوید. اینگونه مریم و مسیح را در کنار خود حس میکردید و حتی یهودا را به گریه می آوردید ولی اینگونه صد پیام هم بدهید باد هواست و حرف بی ارزش وفقط انعکاس مطبوعاتی دارد و بس.
در پایان باید اشاره کنم مسیح به دلیل عملش و نه حرف مفت و محبت و عشق بر قله بسیاری از اثار ادبی کلاسیک جهان  از شعر و رمان و نمایشنامه جهان مثل «آزادی یا مرگ» و « مسیح باز مصلوب» کازانتزاکیس و «سه داستان» گوستاو فلوبر و »شب بخیر آقای آلبرت شوایتزر» ژیلبر سیسبرن ترجمه شاملو و بسا داستانها و شعرها و ترانه هامیدرخشد به همه تاکید میکنم حتما سه داستان کوتاه گوستاو فلوبر را بخوانید تا بدانید مسیح کیست.به امید شناخت مسیح در عمل و پهنه انسانیت و محبت و فراموش نکنیم در کتاب شب بخیر آقای شوایتزر، قهرمان مسیحی در مقابل کلنل مقتدر که رنج یهودا را در ماجرای مسیح به او گوشزد میکند از زبان مسیح میگوید:
شهیدی که قبل از خود قاتل خود را به بهشت وارد نکند شایسته بهشت نیست. مسیح این است و مسیح برای تبلیغ نیست برای تبریک نیست . توجه کنید!. و نیز بیاد آورید مسیح وارهای همین مرز بوم ایران را که اگر بودند در کنار تخت محمد عباس رحیمی زانو میزدند و او را در آغوش میکرفتند که ده قرن قبل ابوالحسن خرقانی به نقل عطار در تذکره الاولیا گفت:

اگر به ترکستان تا به در شام کسی را خاری در انگشت شود آن از آن من است. همچنین از ترک تا شام کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است آن دل از آن من است.
کاشکی بدل(بجای) همه خلق، من بمردمی تا خلق را مرگ نبایستی دید... کاشکی حساب همه خلق با من بکردی تا خلق را به قیامت حساب نبایستی دید.
کاشکی عقوبت همه خلق، مرا کردی تا ایشان را دوزخ نبایستی دید.
 
و استاد او بایزید بسطامی پیش از ابوالحسن خرقانی چنین گفته است

مرید من آنست که بر کنار دوزخ بایستد و هر که را خواهند بدوزخ برند دستش گیرد و به بهشت فرستد و خود بجای او بدوزخ رود.
بنگرید مسیح و مسیح گونه ها کجایند و شما کجا؟
اسماعیل وفا یغمائی
30 دسامبر 2016 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: