یاداشتکها
یاداشتک پانزدهم
سه اشتباه خیلی خیلی کوچک «خانم بیته» و «آقای لورنس اسماعیل وفا یغمایی
یاداشتک پانزدهم
سه اشتباه خیلی خیلی کوچک «خانم بیته» و «آقای لورنس اسماعیل وفا یغمایی
عرض کنم خدمت دوستان که: بدون شک و تردید آقای «لورنس بوتلر» مسوول اداره عراق در وزارت امور خارجه آمریکا ست و خانم «بیته هامارگرن» هم روزنامه نگار برجسته ای از سوئد است. این یک واقعیت است که نمی شود انکارش کرد. همچنین اقای «لورنس بوتلر» حتما انسانی «شریف و نجیب» وخانم «بیته» هم بدون شک بانوی «شریفه و نجیبه » ای است. در این حقیقت هم اساسا نباید تردید کرد. اضافه بر واقعیت و حقیقت یاد شده، می توان کاملا پذیرفت که این دو انسان«پاکیزه» و «مطهر» بی هیچ شک، بدون هیچ «چشمداشت» و«آلودگی و زد و بند با ملاها و سایر چیزهائی از این قبیل»، و با انگیزه هائی مثل «خدمت به انسانیت و دموکراسی و توده های تحت ستم خاورمیانه» و امثال این چیزها خواب و آرامش را از خود سلب نموده و به تبعیت از سعدی که فرموده«عبادت بجز خدمت خلق نیست» و«بنی آدم اعضای یکدیگرند» این دو نیز، شب و روز و روز و شب مشغول خدمت به بشریت هستند. در این مورد سوم نه تنها شک بین دو وسه و سه و چهار و سایر شکوک غیر شرعی را نباید کرد که بر این حقیقت نه تنها بنده که، رفقای آزاده !! «ایران دیدبان» و «ایران اینترلینک» و چندین و چند سایت آبرومند و پاک و پاکیزه و مطهر دیگر هم گواهی می دهند. عجالتا اینها را داشته باشید و دنباله عرایض فقیر را بشنوید
آقای لورنس و خانم بیته» اخیرا اعلام فرموده اند که زنان مجاهد و مبارز در قرارگاه اشرف آنچنان مورد هتک حرمت و تجاوز قرار می گیرند که روی بازگشت به خانه را ندارند و اگر به آغوش خانه، (که این خانه هم عجالتا در آغوش جمهوری اسلامی قرار دارد) بر نمی گردند به این علت است و بس، یعنی این که:
این زنان نه انگیزه مبارزاتی دارند، نه بیست سی سال مجاهدت نموده اند، نه خیلی هاشان در زندانها شاهد تیرباران همسر و خواهر و برادرشان بوده اند، نه اساسا غم ازادی و رنج حکومت فقیه را حس کرده اند و نه اساسا خیالاتی از این قبیل در سرشان بوده است، بلکه گویا مثل فیلمهای آکشن امریکائی که صحنه ها ارتباطاتی غیر منطقی ویا اولترا منطقی دارند، گرد بادی برخاسته و این زنان را اجماعا به اشرف پرتاب نموده و در آنجا این بلایا بر سر انها نازل شده و راه بازگشت آنها را سد نموده است.
باید به این اکتشافات تبریک گفت که حتی مرحومین لاجوردی وامام خمینی و سایر بزرگان مملکت ولایت فقیه هم که چند هزار تن از این نوع زنان و مردان متجاوز مورد نظر بیته و بوتلر را سلاخی کرده اند و فتوای تجاوز به اینها را صادر کرده بودند تا به حال چنین فرمایشاتی نکرده و اذهان را روشنائی نبخشیده بودند. با عرض تبریک برای این اکتشاف من اساسا قصد این را ندارم که بگویم که:
چون ملاهائی که دیروز زهرا کاظمی و امروز زهرا بنی عامری را مورد تجاوز قرار داده اند و کشته انداگر از این حرفها بزنند کسی باور نمی کند و بنابر این این سخنان باید از دهان مبارک دو انسان کاملا متمدن غربی بدون ریش و عمامه و چادر و روسری و دارای موهای بور و چشمهای آبی بیرون بیاید تا شاید بردی داشته باشد، نخیر و نعوذ بالله که کسی از این حرفهای ناشایست بزند و بوتلر و بیته مظلوم را مورد اتهام قرار بدهد اما من گذشته از این حرفها می خواهم بگویم که این آقا و خانم شریف و شریفه «بیته و بوتلر» سه اشتباه خیلی خیلی کوچک کرده اند که لازم است اصلاح شود. اما این سه اشتباه خیلی خیلی کوچک و پیش پا افتاده نخست اشتباه درمکان است ودوم اشتباه در زمان است و سوم اشتباه در پرسوناژها ی مورد نظر و اگر این سه اشتباه ناچیز اصلاح بشود قول میدهم مو لای درز گزارش آنها و سایر درزها به هیچ وجه من الوجوه نخواهد رفت.
و اما در مورد اشتباه درمکان:
مکان مورد اشاره این دو بزرگوار علی القاعده باید اوین و قصر و قزلحصار ودهها زندان دیگر، و خیابانهای تهران و سایر شهرهای بزرگ، و به یمن وجود جمهوری اسلامی و رژیم ولایت فقیه باید بازار فروش دخترکان مظلوم و معصوم ایرانی در امارات و دوبی و کراچی باشد و نه قرارگاه اشرف. بازارهائی که در عید سال 1386 در لحظه سال تحویل شیوخ شکم گنده و میلیونر و مرتجع و گندیده ذهن ، برای تحقیر ایرانیان دخترکان سیزده چهارده ساله بکر ایرانی را در نوروز جمشیدی به یکدیگر هدیه می دادند و خواندن این گزارشات جگر انسان را به آتش می کشید چنانکه جگر مرا به آنتش کشید و ساعتها به خود می پیچیدم و می گریستم . در این مکانها بوده و هست که وقایع مورد نظر«بیته و بوتلر» اتفاق می افتد و نه قرارگاه اشرف.
و اما اشتباه در مورد زمان:
زمان مورد نظر ایشان نه سال 1386 بلکه از همان اسفند پنجاه و هفت شروع شده و تا امروز ادامه دارد ،که در این فاصله زمانی هزاران زن و دختر بی پناه و به زنجیر کشیده شده،از زنان و دختران کادرهای رزیم سابق گرفته تا زنان و دختران مجاهد و فدائی ودموکرات واعضای سایر گروههای سیاسی و مبارزان منفرد توسط ملایان و شکنجه گران و مسئولان حکومتی مورد تجاوز قرار گرفتند و به جوخه های تیرباران سپرده شدند، زنانی که در همان نخستین روزهای انقلاب به گناه اینکه همسرشان از وابستگان رژیم شاه بوده توسط جانیانی چون پرویز بادپا و سایر اوباش مشابه او مورد تجاوز قرار می گرفتند و یا مانند خدمتگاران شمس پهلوی مجبور شدند در برابر تهدید به تیرباران توشط امثال آخوند پلید شجونی به بردگی جنسی شجونی در آیند و این ماجرا با کشتارها و تجاوزات مکرر ادامه یافت که هنوز هم ادامه دارد و در این مورد آنقدر کتاب و یاداشت وسند و جود دارد که اگر این دو بزرگوار«بیته و بوتلر» بخواهند نیمی از آنها را بخوانند عمرشان کفاف نخواهد داد.
و اما اشتباه در مورد پرسوناژها:
در باره پرسوناژها هم باید خدمت«بیته و بوتلر» نازنین! عرض کنم که یک اشتباه خیلی خیلی کوچک وجود دارد که باید به آن توجه بفرمایند। و این اشتباه عبارت از این است که ،درسال 1386 و در هنگام بیانات خانم و آقای «بیته و بوتلر»در رابطه با پرسوناژها، تجاوزگران نه مردان شریف و با فضیلت و رنجبرده ومجاهد و مبارز قرارگاه اشرف، که متجاوزان واقعی ملایان پلید و شکنجه گران بیرحم و خریداران دختران و زنان ایرانی در بازارهای برده فروشی ننگین، وپرسوناژهای واقعی مورد تجاوز قرار گرفتگان، نه زنان رزمنده، که چند صد هزار تن زن تنفروش و به فساد کشانده شده بی پناه هموطن من و ما ونیز قربانیان جور و جنایت جمهوری اسلامی در بازداشتگاهها و زندانهای رژیم ولایت فقیه هستند و ماجرا هنوز ادامه دارد . بجز این ،دیگر چه باید گفت جز اینکه باید تاکید کرد که گوشت گرم و زنده مردم ایران از دیر باز و از زمان فتحعلیشاه قاجار و از ضیافت خونین کودتای بیست و هشت مرداد تا هم اکنون به شدت در زیر دندان گرگان داخلی و خارجی لذیذ آمده است و این که زمستان است و به قول سعدی «سنگ را بسته و سگ را گشاده اند»، اما بادا که فارغ از هر اختلاف و انتقاد در این یخبندان سگسار که این چنین مجاهد و مبارز بر صلیب کشیده شده و در زیر بمباران کشته شده و بر تخت شکنجه جانباخته را به ناجوانمردی می کوبند آفتاب غیرت و عزت نفس ما جماعت ایرانیان در غربت طلوع کند و بیشترک بخود آئیم تا روزگاری شاهد طلوع خورشید ی به گرمای بیداری و خشم یک ملت بزرگ باشیم.
این زنان نه انگیزه مبارزاتی دارند، نه بیست سی سال مجاهدت نموده اند، نه خیلی هاشان در زندانها شاهد تیرباران همسر و خواهر و برادرشان بوده اند، نه اساسا غم ازادی و رنج حکومت فقیه را حس کرده اند و نه اساسا خیالاتی از این قبیل در سرشان بوده است، بلکه گویا مثل فیلمهای آکشن امریکائی که صحنه ها ارتباطاتی غیر منطقی ویا اولترا منطقی دارند، گرد بادی برخاسته و این زنان را اجماعا به اشرف پرتاب نموده و در آنجا این بلایا بر سر انها نازل شده و راه بازگشت آنها را سد نموده است.
باید به این اکتشافات تبریک گفت که حتی مرحومین لاجوردی وامام خمینی و سایر بزرگان مملکت ولایت فقیه هم که چند هزار تن از این نوع زنان و مردان متجاوز مورد نظر بیته و بوتلر را سلاخی کرده اند و فتوای تجاوز به اینها را صادر کرده بودند تا به حال چنین فرمایشاتی نکرده و اذهان را روشنائی نبخشیده بودند. با عرض تبریک برای این اکتشاف من اساسا قصد این را ندارم که بگویم که:
چون ملاهائی که دیروز زهرا کاظمی و امروز زهرا بنی عامری را مورد تجاوز قرار داده اند و کشته انداگر از این حرفها بزنند کسی باور نمی کند و بنابر این این سخنان باید از دهان مبارک دو انسان کاملا متمدن غربی بدون ریش و عمامه و چادر و روسری و دارای موهای بور و چشمهای آبی بیرون بیاید تا شاید بردی داشته باشد، نخیر و نعوذ بالله که کسی از این حرفهای ناشایست بزند و بوتلر و بیته مظلوم را مورد اتهام قرار بدهد اما من گذشته از این حرفها می خواهم بگویم که این آقا و خانم شریف و شریفه «بیته و بوتلر» سه اشتباه خیلی خیلی کوچک کرده اند که لازم است اصلاح شود. اما این سه اشتباه خیلی خیلی کوچک و پیش پا افتاده نخست اشتباه درمکان است ودوم اشتباه در زمان است و سوم اشتباه در پرسوناژها ی مورد نظر و اگر این سه اشتباه ناچیز اصلاح بشود قول میدهم مو لای درز گزارش آنها و سایر درزها به هیچ وجه من الوجوه نخواهد رفت.
و اما در مورد اشتباه درمکان:
مکان مورد اشاره این دو بزرگوار علی القاعده باید اوین و قصر و قزلحصار ودهها زندان دیگر، و خیابانهای تهران و سایر شهرهای بزرگ، و به یمن وجود جمهوری اسلامی و رژیم ولایت فقیه باید بازار فروش دخترکان مظلوم و معصوم ایرانی در امارات و دوبی و کراچی باشد و نه قرارگاه اشرف. بازارهائی که در عید سال 1386 در لحظه سال تحویل شیوخ شکم گنده و میلیونر و مرتجع و گندیده ذهن ، برای تحقیر ایرانیان دخترکان سیزده چهارده ساله بکر ایرانی را در نوروز جمشیدی به یکدیگر هدیه می دادند و خواندن این گزارشات جگر انسان را به آتش می کشید چنانکه جگر مرا به آنتش کشید و ساعتها به خود می پیچیدم و می گریستم . در این مکانها بوده و هست که وقایع مورد نظر«بیته و بوتلر» اتفاق می افتد و نه قرارگاه اشرف.
و اما اشتباه در مورد زمان:
زمان مورد نظر ایشان نه سال 1386 بلکه از همان اسفند پنجاه و هفت شروع شده و تا امروز ادامه دارد ،که در این فاصله زمانی هزاران زن و دختر بی پناه و به زنجیر کشیده شده،از زنان و دختران کادرهای رزیم سابق گرفته تا زنان و دختران مجاهد و فدائی ودموکرات واعضای سایر گروههای سیاسی و مبارزان منفرد توسط ملایان و شکنجه گران و مسئولان حکومتی مورد تجاوز قرار گرفتند و به جوخه های تیرباران سپرده شدند، زنانی که در همان نخستین روزهای انقلاب به گناه اینکه همسرشان از وابستگان رژیم شاه بوده توسط جانیانی چون پرویز بادپا و سایر اوباش مشابه او مورد تجاوز قرار می گرفتند و یا مانند خدمتگاران شمس پهلوی مجبور شدند در برابر تهدید به تیرباران توشط امثال آخوند پلید شجونی به بردگی جنسی شجونی در آیند و این ماجرا با کشتارها و تجاوزات مکرر ادامه یافت که هنوز هم ادامه دارد و در این مورد آنقدر کتاب و یاداشت وسند و جود دارد که اگر این دو بزرگوار«بیته و بوتلر» بخواهند نیمی از آنها را بخوانند عمرشان کفاف نخواهد داد.
و اما اشتباه در مورد پرسوناژها:
در باره پرسوناژها هم باید خدمت«بیته و بوتلر» نازنین! عرض کنم که یک اشتباه خیلی خیلی کوچک وجود دارد که باید به آن توجه بفرمایند। و این اشتباه عبارت از این است که ،درسال 1386 و در هنگام بیانات خانم و آقای «بیته و بوتلر»در رابطه با پرسوناژها، تجاوزگران نه مردان شریف و با فضیلت و رنجبرده ومجاهد و مبارز قرارگاه اشرف، که متجاوزان واقعی ملایان پلید و شکنجه گران بیرحم و خریداران دختران و زنان ایرانی در بازارهای برده فروشی ننگین، وپرسوناژهای واقعی مورد تجاوز قرار گرفتگان، نه زنان رزمنده، که چند صد هزار تن زن تنفروش و به فساد کشانده شده بی پناه هموطن من و ما ونیز قربانیان جور و جنایت جمهوری اسلامی در بازداشتگاهها و زندانهای رژیم ولایت فقیه هستند و ماجرا هنوز ادامه دارد . بجز این ،دیگر چه باید گفت جز اینکه باید تاکید کرد که گوشت گرم و زنده مردم ایران از دیر باز و از زمان فتحعلیشاه قاجار و از ضیافت خونین کودتای بیست و هشت مرداد تا هم اکنون به شدت در زیر دندان گرگان داخلی و خارجی لذیذ آمده است و این که زمستان است و به قول سعدی «سنگ را بسته و سگ را گشاده اند»، اما بادا که فارغ از هر اختلاف و انتقاد در این یخبندان سگسار که این چنین مجاهد و مبارز بر صلیب کشیده شده و در زیر بمباران کشته شده و بر تخت شکنجه جانباخته را به ناجوانمردی می کوبند آفتاب غیرت و عزت نفس ما جماعت ایرانیان در غربت طلوع کند و بیشترک بخود آئیم تا روزگاری شاهد طلوع خورشید ی به گرمای بیداری و خشم یک ملت بزرگ باشیم.
بیست و دوم نوامبر 2007 میلاد