راز یک ترانه وهیولا تنهاست
اسماعیل وفا یغمایی
عرض کنم خدمت دوستان که: در هنگامه دندان تیز کردن و بسیج تمام عیار رژیم در وحشت از مردم ایران، و در هنگامی که آقایان کروبی و موسوی در هراس از خونریزی( انگار این حکومت در شرایط غیر تظاهرات آرام مینشیند و خون نمیریزد و این سی و چند سال منجمله در دوران وزارت آقایان موسوی و هاشمی و خاتمی که هر سه هم بحمدالله سبزند آن مایعاتی که از پیکر هزاران کشته بر خاک ریخته خون نبوده و آب بوده است!) و در حول و حوشی که حاکمان همین دیروز 900 نفر را که 300 تایشان زنان بودند دستگیر و روانه زندان کردند، رفیقی برای من فیلم ترانه جدیدی از سه خواننده یعنی ستار و شماعی زاده و شیفته را فرستاده و نوشته بود گوش کنم.
فقیر بیشتر موزیک خالص گوش میکنم، بدون صدای آدمیزاد،انتخابهای اول من هم شوپن است یا باخ و کسائی و جلیل شهناز و یاحقی و اگر بخواهم صدای آدمیزاده را بشنوم میروم سراغ قدیمیها و کلاسیکها مثل خوانساری و بنان وقوامی و مرضیه و بهبود اف. موزیک جدید ما اگر این کثافات حاکم نازل نشده بودند می توانست به مدد بزرگانی چون ویگن ، و امثال داریوش و گوگوش و منجمله ستار و شماعی زاده و بسیاری دیگر راه به مقصد درستی ببرد ولی با ظهور جمهوری ملا ، موزیک جدید در داخل کشور به نظر من در بخشی، سر از روضه خوانی مدرن در آورد و در خارج سر ازموزیک معروف به لوس آنجلسی که شکل و محتوایش آزار دهنده است و گوش دادنش توهین است به گوش و شعور و عاطفه و اخلاق، و برادر دو قلوی همان روضه خوانی مدرن است با این تفاوت که آن یکی مذهبی است و این لامذهب، اما با تمام اینها نشستم و ترانه سه صدائی را گوش کردم. دو باره و سه باره. نه بخاطر سطح بالا یا پائین اش! بلکه بخاطر اینکه این سه خواننده در میان مردمشان ایستاده اند و برای آنها و از درد آنها می خوانند. این سه خواننده نه انقلابی اند و نه ادعایش را دارند ولی در امواج این یکی دوساله و در کنارتمام شورها ی بپا شده منجمله دیدیم که خوانندگان و هنرمندان مملکت ما از شجریان و ناظری و گوگوش گرفته تا شماعی زاده و ستار و شیفته و دهها تن دیگر برای مردم و آزادی و میهن شان و لااجرم علیه حکومت ملایان خواندند و میخوانند. تا یکسال قبل چنین چیزی سابقه نداشت و از یکسال قبل تا حالا شاهد بسیاری چیزها و منجمله این نوع کارها هستیم. نمی خواهم زیاد بنویسم و چیزهائی را که میدانید تکرار کنم ولی میخواهم بگویم بعد از آن خط کشی پارسال میان مردم و حکومت نورافکنی روشن شد و صحنه را منور کرد که نشان داد و همه دیدند و باور کردند هیولا تنهاست. بد جوری تنهاست. البته بسیجی و شکنجه گر و جلاد و توپ و تانک و ماشین و موتور و چماق و پول وخیلی چیزهای دیگر دارد. بیش از آنهائی که ما فکر میکنیم دارد ولی بد جوری تنهاست و خودش هم می داند تنهاست و تنهائی یک رژیم با خودش یعنی این که پوسیده و بوی گندش بلند شده است و فقط می تواند با سرکوب ادامه دهد، اما تا کی و چه اندازه؟ بخصوص که این تنهائی معنای دیگرش این است ملت و مردم دارند یکی میشوند و اتمها و ملکولهایشان دارد مثل اتمها و ملکولهای پیش از انفجار بیگ بنگ بهم میچسبد و هم جهت میشود و بعدش بالاخره انفجار خواهد بود. یعنی با این رژیم جبری جز انفجاروجود ندارد. من نمیدانم رهبر و ولی فقیه چه فکر میکند ولی میدانم دارد اشتباه تمام دیکتاتورها را مرتکب میشود یعنی اینکه فکر میکند :میشود نه تنها بطور کوتاه مدت به سر نیزه تکیه داد، بلکه امکان این هست که در دراز مدت روی سرنیزه نشست! و حکومت کرد. رهبر اگر برود و ازسرنوشت بخصوص قسمتهای پائینی دیکتاتورهائی که روی سر نیزه نشستند عبرت بگیرد شایدطور دیگری عمل کند و اگر به ترانه ساده ستار و شماعی زاده و شیفته گوش کندشاید بفهمد که تنهاست و این مردمند که می آیند و می خوانند و سرانجام روزی یا شبی دسته جمعی در رزم سرنوشت می جنگند وآنگاه فرو رفتن سر نیزه و نعره پایانی دیکتاتوری دیگرو قهقهه رندانه شادروان ایرج میرزا از جهان مینوی که: گوئی که فرو رفت بر او نیشتر از من...
_____________________--
لینک ترانه مربوطهmardom SHamaizadeh Sattar Shifteh مردم شماعی زاده ستار شیفته
اسماعیل وفا یغمایی
عرض کنم خدمت دوستان که: در هنگامه دندان تیز کردن و بسیج تمام عیار رژیم در وحشت از مردم ایران، و در هنگامی که آقایان کروبی و موسوی در هراس از خونریزی( انگار این حکومت در شرایط غیر تظاهرات آرام مینشیند و خون نمیریزد و این سی و چند سال منجمله در دوران وزارت آقایان موسوی و هاشمی و خاتمی که هر سه هم بحمدالله سبزند آن مایعاتی که از پیکر هزاران کشته بر خاک ریخته خون نبوده و آب بوده است!) و در حول و حوشی که حاکمان همین دیروز 900 نفر را که 300 تایشان زنان بودند دستگیر و روانه زندان کردند، رفیقی برای من فیلم ترانه جدیدی از سه خواننده یعنی ستار و شماعی زاده و شیفته را فرستاده و نوشته بود گوش کنم.
فقیر بیشتر موزیک خالص گوش میکنم، بدون صدای آدمیزاد،انتخابهای اول من هم شوپن است یا باخ و کسائی و جلیل شهناز و یاحقی و اگر بخواهم صدای آدمیزاده را بشنوم میروم سراغ قدیمیها و کلاسیکها مثل خوانساری و بنان وقوامی و مرضیه و بهبود اف. موزیک جدید ما اگر این کثافات حاکم نازل نشده بودند می توانست به مدد بزرگانی چون ویگن ، و امثال داریوش و گوگوش و منجمله ستار و شماعی زاده و بسیاری دیگر راه به مقصد درستی ببرد ولی با ظهور جمهوری ملا ، موزیک جدید در داخل کشور به نظر من در بخشی، سر از روضه خوانی مدرن در آورد و در خارج سر ازموزیک معروف به لوس آنجلسی که شکل و محتوایش آزار دهنده است و گوش دادنش توهین است به گوش و شعور و عاطفه و اخلاق، و برادر دو قلوی همان روضه خوانی مدرن است با این تفاوت که آن یکی مذهبی است و این لامذهب، اما با تمام اینها نشستم و ترانه سه صدائی را گوش کردم. دو باره و سه باره. نه بخاطر سطح بالا یا پائین اش! بلکه بخاطر اینکه این سه خواننده در میان مردمشان ایستاده اند و برای آنها و از درد آنها می خوانند. این سه خواننده نه انقلابی اند و نه ادعایش را دارند ولی در امواج این یکی دوساله و در کنارتمام شورها ی بپا شده منجمله دیدیم که خوانندگان و هنرمندان مملکت ما از شجریان و ناظری و گوگوش گرفته تا شماعی زاده و ستار و شیفته و دهها تن دیگر برای مردم و آزادی و میهن شان و لااجرم علیه حکومت ملایان خواندند و میخوانند. تا یکسال قبل چنین چیزی سابقه نداشت و از یکسال قبل تا حالا شاهد بسیاری چیزها و منجمله این نوع کارها هستیم. نمی خواهم زیاد بنویسم و چیزهائی را که میدانید تکرار کنم ولی میخواهم بگویم بعد از آن خط کشی پارسال میان مردم و حکومت نورافکنی روشن شد و صحنه را منور کرد که نشان داد و همه دیدند و باور کردند هیولا تنهاست. بد جوری تنهاست. البته بسیجی و شکنجه گر و جلاد و توپ و تانک و ماشین و موتور و چماق و پول وخیلی چیزهای دیگر دارد. بیش از آنهائی که ما فکر میکنیم دارد ولی بد جوری تنهاست و خودش هم می داند تنهاست و تنهائی یک رژیم با خودش یعنی این که پوسیده و بوی گندش بلند شده است و فقط می تواند با سرکوب ادامه دهد، اما تا کی و چه اندازه؟ بخصوص که این تنهائی معنای دیگرش این است ملت و مردم دارند یکی میشوند و اتمها و ملکولهایشان دارد مثل اتمها و ملکولهای پیش از انفجار بیگ بنگ بهم میچسبد و هم جهت میشود و بعدش بالاخره انفجار خواهد بود. یعنی با این رژیم جبری جز انفجاروجود ندارد. من نمیدانم رهبر و ولی فقیه چه فکر میکند ولی میدانم دارد اشتباه تمام دیکتاتورها را مرتکب میشود یعنی اینکه فکر میکند :میشود نه تنها بطور کوتاه مدت به سر نیزه تکیه داد، بلکه امکان این هست که در دراز مدت روی سرنیزه نشست! و حکومت کرد. رهبر اگر برود و ازسرنوشت بخصوص قسمتهای پائینی دیکتاتورهائی که روی سر نیزه نشستند عبرت بگیرد شایدطور دیگری عمل کند و اگر به ترانه ساده ستار و شماعی زاده و شیفته گوش کندشاید بفهمد که تنهاست و این مردمند که می آیند و می خوانند و سرانجام روزی یا شبی دسته جمعی در رزم سرنوشت می جنگند وآنگاه فرو رفتن سر نیزه و نعره پایانی دیکتاتوری دیگرو قهقهه رندانه شادروان ایرج میرزا از جهان مینوی که: گوئی که فرو رفت بر او نیشتر از من...
_____________________--
لینک ترانه مربوطهmardom SHamaizadeh Sattar Shifteh مردم شماعی زاده ستار شیفته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر