tag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post7871296786538383284..comments2023-05-02T07:43:22.216-07:00Comments on دریچه زرد... بخش یاد داشتک ها: آلترناتیوی که از دفاع درست و توضیح عاجز است اسماعیل وفا یغمائیesmailhttp://www.blogger.com/profile/05236301772555132914noreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post-23929139987835583282015-02-06T11:25:05.877-08:002015-02-06T11:25:05.877-08:00سلام آقای یغمائی
مجید در نظرش (اولین نظر) نوشته ک...سلام آقای یغمائی<br /><br />مجید در نظرش (اولین نظر) نوشته که شما انتقاد ندارید بلکه مرضی دارید. من میخواستم که این را بازتر کنم. پیشنهاد میکنم که خاطرات سعید ماسوری قسمت۶ را در سایت آفتابکاران مطالعه کنید. مخصوصاً این قسمت که اینجا میآورم: و حال اين حسرتها وقتي با شرايط سخت زندان وانفرادي همراه مي شد بغايت فرساينده و طاقت فرسا مي شد و طبعاً باز هم شک و ترديد در همه چيز... من بارها و بارها پيش از زندان هم بدليل صعب العبور بودن مسير درهمه چيز ترديد و شک کرده بودم ولي چون شرايط فشار زندان نبود با فراغ بال و آسودگي کامل به آنها مي پرداختم و انتخابم، انتخاب بين گزينهها بود و نه انتخاب اين گزينه يا نابودي و مرگ... در حاليکه در زندان بايد بين دو گزينه تسليم و کوتاه آمدن از يک طرف و نابودي و مرگ از طرف ديگر يکي را انتخاب کني و طبيعي بود که راه سهل الوصول تر و کم هزينه تر را برگزينم... تا جائيکه آغاز تسليم شدن و تن دادن به شرايط را در ذهنم تمرين مي کردم... تا آنجا که مي بايست نام و عنوان و يا تئوري مقبول و پذيرفتني تري از اينکه بگويم: " کم آوردم" ،"ترسيدم"، "بريدم" و يا "ديگر نمي توانم" و...برايش پيدا ميکردم... مثلاً "تجديد نظر"، "نگاه نقادانه به گذشته"، "برخورد واقع بينانه"، "جسارت بازبيني" و و و...خلاصه دربه در به دنبال پيدا کردن عنواني و توضيحي که آن حرف اصلي را که «ترسيدم»،«کم آوردم» و... را نزنم... ولي واقعيت چيزي غير از اين نبود...<br /><br />این توضیح که سعید در شرایط زندان و فشار و شکنجه شامل حال شما و امثال شما مانند قصیم و روحانی هست ولی با این فرق که شما در زندان نبودید. خیلی ساده از مبارزه و بها دادن خسته شدهاید و کم آوردهاید ولی بخاطر اینکه با بودن در این مقاومت به اسم و رسمی رسیدید و فردیت کاذبتان به شما اجازه نمیدهد که صادقانه اعتراف کنید.<br /><br />نوشتهاید قصیم و روحانی قبلاان از شما دفاع میکردند الان یکجور دیگه فکر میکنند همانطور که نوشتم اینها از مبارزه کم آوردهاند. <br /><br />محمد حنیف وقتی که به این نتیجه رسید که مبارزه در چارچوب نهضت آزادی بی نتیجه است دست به تشکیل مجاهدین زد برای اینکه اهل مبارزه بود و دشمن نهضت آزادی نشد.<br /><br />شما هم اگر واقعا اهل مبارزه هستید میتوانید سازمان یا هر شکلی از مبارزه با رژیم را که قبول دارید انتخاب کنید. چرا اینهمه به مجاهدین میتازید. از نظر شما که مجاهدین در حال نابودی هستند و در بین مردم هم که نفوذی ندارند پس این مساله که در آینده خطرناک و رژیمی مذهبی مثل خمینی برپا میکنند منتفی هست. شما، قصیم، روحانی، حاج سید جوادی و امثالهم اگر اهل مبارزه هستید راه نشان بدهید.<br /><br /><br /><br />امیدوارم که این نظر را منعکس کنید.<br /><br />مرتضی<br /><br /> Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post-27081803231633938302014-02-05T21:31:39.429-08:002014-02-05T21:31:39.429-08:00شاعر بلند مرتبه و گرانقدر
وجدانا مردم را هالو فرض...شاعر بلند مرتبه و گرانقدر <br />وجدانا مردم را هالو فرض كرده ايد و يا خود را به كوچه علي چپ ميزنيد؟ <br />هر بچه كلاس اولي كه دو دوتاي سياست را هم نداند، اين موضوع را ميداند كه حمله به تنها مخالف واقعي و بر انداز جمهوري اسلام به هر عنوان و در هر شرايطي به معني كمك به ماندگاري رژيم است، از آنجا كه كس ديگري عملا و بطور واقعي در صدد و توان اينكار نيست،،، چهارتا شعار مجازي و حرف مفت دراين و آن وبسايت اين رژيم را سرنگون نميكند، اين راهمه ميدانند...<br />حالا از شما ميپرسم،آيا واقعا مشكل شما فقط سياسي است؟ اگر اينطور است كه خيلي بد خواهد شد، تعني عملا در جبهه مخالف هستيد... كاشكي مگفتيد كه مشكلتان همان يك قطعه زمين، و يا اسم و رسم، شهرت، سخنراني در كنار پنل هاي بين المللي،، عقده حقارت،،، ووووو است،،، درآنصورت باز قابل هضمتر و قابل بخشش بوديد.<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post-21557516924048080422014-01-29T15:26:26.476-08:002014-01-29T15:26:26.476-08:00حسين - ر
اقاى هرمز صفائى سلام من يكى از أقوام اقا...حسين - ر<br />اقاى هرمز صفائى سلام من يكى از أقوام اقاى روحانى هستم ودر ايران هستم ودر شهر سارى اقامت دارم تقاضا ميكنم ادرس ملك يا زمينى كه ميفرمائيد ازاد شده را حتماً اعلام كنيد فقط براى اين كه من از شرايط و وضع او با خبرم وبراى اينكه بقيه هم متوجه شوند كه به كجا رسيده ايد كه مجبور به دروغ فتن وتهمت زدن شده ايد شرم كنيد خجالت بكشيد منتظر اعلام ادرس زمين هستم تا تحقيقات خودم را بكنم وشما را با دروغتان رسوا كنم همشهرى شما (حسين - ر) Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post-6415853155080984882014-01-29T12:53:00.318-08:002014-01-29T12:53:00.318-08:00آقای مجید در نقدی که به نوشته آقای یغمائی داشته ان...آقای مجید در نقدی که به نوشته آقای یغمائی داشته اند در پایان به نکته ای اشاره کرده که حاکی از عدم شناخت دو جریان فکری است که در یکسوی آن جمهوری اسلامی است با تمام عمل کرد ضد انسانی و ضد ملی آن و درسوی دیگر فرد وافرادی هستند با عمل کردی روشن در کارنامه سی چهل ساله آنان که تاپای جان در راه آزادی و عدالت رفنه اند و سالها برای تحقق آرمانهای خود رنج وشکنجه زندان و آوارگی را چه در داخل و خارج بجان خریده اند وخمی به ابرو نیاورده اند. در نتیجه مقایسه این دو دیگاه دلیلی جز ناتوانی و ضعف فکری نمی تواند داشته باشد.به جهان نظری بیاندازید مقتدرترین رهبران جهان آزاد خود را بی نیاز از نقد نمی بیند. دردمندانه باید گفت نگاه بسته اندیشه دینی آن هم از نوع رهبری خاص الخاص اجازه شکفتن را از پیروان خود گرفته است.در این شرایط گاو نر میخواهد و مرد کهن که از پشت این دیوار پرواز کن و جهان و جامعه خود را آن چنان که هست ببیند.رضامولائیmolaynejadhttps://www.blogger.com/profile/08390428643702349103noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9098505194670018248.post-31770590645614004212014-01-29T07:42:26.747-08:002014-01-29T07:42:26.747-08:00مجيد
آقاي اسماعيل يغمايي بحثي كه ميكني خيلي جالب ...مجيد <br />آقاي اسماعيل يغمايي بحثي كه ميكني خيلي جالب است ولي يك كمي بي انصافانه است اميدوارم همين مطلب كوتاه منو دوستانه تلقي كني و از چاپ آن كوتاهي نكني چون اينها واقعا سوال من هم هست كه بالاخره شما كساني هستيد كه فقط انتقاد ميكنيد يا اينكه حرفهايي از رژيم را ميپراكنيد چون اين سه فاكتي كه مينويسم فكر نميكنم كه جنبه انتقادي داشت چرا كه اگر داشت ديگران هم آنرا انتقاد ميديدند ولي متاسفانه انتقاد نيست چيز ديگري است كه خودتان ميدانيد . <br />سوال: يادتان هست كه يك دفعه موضوع مرگهاي مشكوك را مطرح كرديد و خانم اكرم حبيب خاني مجبور به جواب بلندي به شما شد اين واقعا انتقاد بود يا ... <br />سوال : آيا آقاي روحاني كه يك وكيل است و مطلب سعيد جمالي را كه نوشته بود پفيوز ميكشمت را كه خود جمالي نوشته بود آنها مشغول كلاه برداري بودند ولي آقاي روحاني اين وكيل برجسته با بي انصافي تمام نوشته بود كه رهبري اينها را سراغ يك پناهنده فرستاده اين واقعا نقد است يا مرض <br />آقاي قصيم كه اينهمه خانمهاي مجاهدين را ديده و با آنها صحبت كرده وقتي مقاله رقص رهايي را مينويسد قصيم چه جوري حلوا حلوا ميكند و خواستار حساب پس دادن است اين واقعا نقد است يا مرض <br />آقاي اسماعيل من خيلي چيزها يادم نيست همينجور پراكنده چيزهايي كه يادم مانده و رژيم عين همين واژه ها را استفاده كرده و خيلي برايم دردناك بوده را به ياد شما آوردم واقعا چرا خودتان را به آن راه ميزنيد اينها نقد است و انتقاد به مجاهدين است يا نشانه يك مرضي ميباشد كه آن مرض را خودتان بايد بگيد چي هست . Anonymousnoreply@blogger.com